English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
wardrobe اشکاف موجودی لباس
wardrobes اشکاف موجودی لباس
Other Matches
garderobe اشکاف لباس
to dress [put on your clothes or particular clothes] لباس پوشیدن [لباس مهمانی یا لباس ویژه] [اصطلاح رسمی]
stockade جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
stockades جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
stock evaluation بررسی موجودی انبار ارزیابی موجودی
earmarked stock موجودی تخصیص یافته موجودی اختصاصی
perpetual inventory فهرست دائمی موجودی موجودی دائم
ambry اشکاف
buffeted بوفه اشکاف
chiffonier اشکاف کوچک
buffeting بوفه اشکاف
buffet بوفه اشکاف
buffets بوفه اشکاف
highboy کمدیا اشکاف فروف
kitchen cabinet اشکاف یا گنجه مخصوص فروف اشپزخانه
stocked موجودی موجودی کالا
stock موجودی موجودی کالا
motley مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه
hang out پهن کردن لباس [روی بند لباس]
life jacket لباس نجات لباس چوب پنبهای
periodic stock check کنترل متناوب موجودی کنترل موجودی در دورههای متناوب
stock موجودی
assets موجودی
stocked موجودی
minimum stock level موجودی
store موجودی
storing موجودی
repertoire موجودی
supplies موجودی
holding موجودی
balance in hand موجودی
business inventories موجودی تجاری
inventory control کنترل موجودی
instruction repertoire موجودی دستورالعمل
continuous inventory موجودی مستمر
idle stock موجودی بی مصرف
fund موجودی سرمایه
fund موجودی دارائی
buffer stock موجودی احتیاطی
inventory discrepancy اختلاف موجودی
inventory management مدیریت موجودی
funded موجودی دارائی
funded موجودی سرمایه
danger warning level حداقل موجودی
out of stock;ex stock از موجودی یاذخیره
buffer stock موجودی ذخیره
quick assets موجودی نقدشو
financial assets موجودی مالی
exhaust bin level اتمام موجودی
inventories موجودی کالا
active stock موجودی فعال
stocked موجودی انبار
stocked موجودی ذخیره
inventory موجودی کالا
stocked به موجودی افزودن
inventory فهرست موجودی
consumable stock موجودی مصرفی
stock موجودی انبار
stock موجودی ذخیره
stock به موجودی افزودن
complete inventory موجودی کامل
cycle stock موجودی فعال
capital stock موجودی سرمایه
excess stock موجودی مازاد
exhaust bin level فاقد موجودی
reserve stock موجودی ذخیره
stock valuation ارزیابی موجودی
supply موجودی جایگیرموقتی
stock adjustment تطبیق موجودی
stock audit حسابرسی موجودی
supplying موجودی لزوم
supplying موجودی جایگیرموقتی
stock check کنترل موجودی
stock control کنترل موجودی
warehouse stock موجودی انبار
valuation of stock ارزیابی موجودی
surplus stock موجودی اضافی
stock record سابقه موجودی
stock taking رسیدگی به موجودی
supplied موجودی لزوم
surplus stock موجودی مازاد
supply موجودی لزوم
supplied موجودی جایگیرموقتی
safety stock موجودی تضمینی
stock account حساب موجودی
stock adjustment تعدیل موجودی
stock accounting حسابداری موجودی
inventory لیست موجودی
portfolios موجودی اوراق بهادار
safety stock موجودی ذخیره انبار
cyclical stock check کنترل موجودی دورهای
to lay in a stock موجودی تهیه کردن
portfolio موجودی اوراق بهادار
continuous stock control کنترل مستمر موجودی
stock موجودی کالا ذخیره
inventory ذخیره موجودی اماد
inventory صورت دارایی موجودی
stocked موجودی کالا ذخیره
liability تعهد موجودی بانکی
liabilities تعهد موجودی بانکی
base stock control کنترل موجودی مبنا
continuous stock taking رسیدگی مستمر موجودی
stock handling cost هزینه جابجایی موجودی
raw stock موجودی مواد خام
stock in trade موجودی کالای مغازه
stock control کنترل موجودی انبار
spares stock موجودی لوازم یدکی
stock talking سیاهه برداری از موجودی
assets موجودی شخص ورشکسته
maximum stock حداکثر موجودی انبار
inventory reconciliation تطبیق اسناد موجودی
raw material stock موجودی مواد اولیه
stockage وسایل موجودی در انبار
steam iron ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam irons ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
stock control کنترل وسفارش موجودی انبار
supplied تکمیل کردن موجودی ذخیره
out of stock <adj.> غیر موجودی کالا [در انبار]
supply تامین موجودی عرضه نمودن
supply تکمیل کردن موجودی ذخیره
perpetual stock record سابقه دائمی موجودی انبار
supplying تکمیل کردن موجودی ذخیره
supplying تامین موجودی عرضه نمودن
appreciations افزایش ارزش دارایی و موجودی
transfer of portfolio انتقال موجودی اوراق بهادار
fast moving stock موجودی که به سرعت کاهش می یابد
stockholder صاحب موجودی ذخیره نگهدار
stockholders صاحب موجودی ذخیره نگهدار
appreciation افزایش ارزش دارایی و موجودی
finish stock موجودی کالای ساخته شده
dead stock موجودی بی ارزش و غیرقابل فروش
finished goods stock موجودی کالاهای تمام شده
supplied تامین موجودی عرضه نمودن
intermediate stock موجودی کالاهای درحال ساخت
inventory reconciliation تطابق موجودی با دارایی یکان
uniform لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
uniforms لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
To take an invevtory. صورت برداری کردن ( موجودی گرفتن )
demand accommodation تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
active stock موجودی انبار که مورد استفاده قرارمیگیرد
amphibious vehicle availability table جدول نمودار موجودی خودروهای اب خاکی
yield قیمت بازار درامد و نفع یک موجودی
to take inventory صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
yielded قیمت بازار درامد و نفع یک موجودی
portfolio entry قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
warehouse refusal اعلام عدم موجودی کالا درانبار
yields قیمت بازار درامد و نفع یک موجودی
storewide شامل تمام موجودی انبار یاتمام فروشگاه
dead stock موجودی بی ارزش یا غیرقابل فروش سرمایه بیکار
deficits کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
cycle stock موجودی که جهت تولید در انبار نگهداری میشود
deficit کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
overstock زیاد ذخیره کردن موجودی بیش از حدلزوم داشتن
eurytherm موجودی که دارای درجات حرارت مختلف و زیادی است
danger warning level مقدار موجودی کالا که میبایست همیشه در انبارموجود باشد
turnover تعداد دفعاتی درسال که موجودی انبار یک بنگاه فروخته میشود
we underwrite the company ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
abc analysis طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
backlog کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
backlogs کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
hippocamp [تندیس موجودی که نصف بدنش اسب و نصف دیگرش ماهی است.]
nightgown لباس شب
nightgowns لباس شب
frou frou خش خش لباس
untented بی لباس
clothing لباس
evining dress لباس شب
costume لباس
rosette گل لباس
rosettes گل لباس
costumes لباس ها
accouterment لباس
out fit لباس
acoutrement لباس
dressings لباس
dressing لباس
outwall لباس تن
costumes لباس
costume لباس
bibandtucker لباس
donkey jacket لباس
bathhouse لباس کن
vesture لباس
vestment لباس
accouterments لباس
clobbering لباس
flannel لباس
flannels لباس
attire لباس
garb لباس
oilskins لباس ضد اب
clobber لباس
clobbered لباس
clobbers لباس
stock certificate گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
tights لباس تنگ
driss uniform لباس رسمی
vestment لباس رسمی
tou book لباس تکواندو
khaki لباس نظامی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com