English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
to create a difficulty اشکال پیش اوردن
Other Matches
gadroon اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
governmentalize تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
to press against any thing بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
jargonize بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
grasps بچنگ اوردن گیر اوردن
grasped بچنگ اوردن گیر اوردن
grasp بچنگ اوردن گیر اوردن
drawbacks اشکال
barely با اشکال
nodes اشکال
node اشکال
drawback اشکال
bugging اشکال
worriment اشکال
traversed اشکال
dead lock اشکال
bugs اشکال
disadvantage اشکال
disadvantages اشکال
nodus اشکال
traversing اشکال
traverse اشکال
snaggy پر اشکال
traverses اشکال
spinosity اشکال
bug اشکال
defect description توضیح اشکال
to tide over a difficulty اشکال را بر طرف
impediment محظور اشکال
difficulty اشکال زحمت
difficulties اشکال زحمت
demurrable اشکال کردنی
impediments محظور اشکال
debugs اشکال زدایی
to make difficulties اشکال تراشیدن
trouble shooting رفع اشکال
smooth delivery تحویل بی اشکال
nuclide اشکال اتمی
diversely به اشکال مختلف
i can add rapidly به اشکال ما افزود
geometrical figures اشکال هندسی
debug اشکال زدایی
debugging اشکال زدایی
debugged اشکال زدایی
debugging اشکال زدائی
hardness اشکال سفتی
forms of currency اشکال پول
baboons اشکال مضحک
debugger اشکال زدائی
error description توضیح اشکال
description of error توضیح اشکال
burbling اشکال بی نظمی
burbles اشکال بی نظمی
burble اشکال بی نظمی
burbled اشکال بی نظمی
debugger اشکال یابی
fault description توضیح اشکال
geometric shapes اشکال هندسی
troubleshooting اشکال یابی
baboon اشکال مضحک
terrtorialize محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
kaleidoscopes لوله اشکال نما
discomfiting ایجاد اشکال کردن
discomfited ایجاد اشکال کردن
acataposis اشکال عمل بلع
it is particularly difficult یک اشکال بخصوصی دارد
bottle neck مانع اشکال کار
handicaps امتیاز دادن اشکال
handicap امتیاز دادن اشکال
dysphonia اشکال در حرف زدن
similar figures اشکال همانندیا متشابه
discomfit ایجاد اشکال کردن
dysphagia اشکال دربلعیدن غذا
diversiform دارای اشکال مختلف
well بدون اشکال اوه
wells بدون اشکال اوه
debug اشکال زدایی کردن
debug اشکال زدائی کردن
There is the rub. اشکال درهمین جااست
To raise difficulties . To creat obstacles. اشکال تراشی کردن
debugging aids ادوات اشکال زدایی
program debugging اشکال زدایی برنامه
debugging a program اشکال زدایی یک برنامه
discomfits ایجاد اشکال کردن
debugger برنامه اشکال زدایییثلاعللهگل
debug aids ادوات اشکال زدایی
To get into difficulties. دچار اشکال شدن
swarm چندین اشکال برنامه
debugging aids وسائل اشکال زدایی
swarms چندین اشکال برنامه
debugged اشکال زدایی کردن
debugged اشکال زدائی کردن
kaleidoscope لوله اشکال نما
debugs اشکال زدایی کردن
swarmed چندین اشکال برنامه
debugs اشکال زدائی کردن
filet توری دارای اشکال مربع
pressed for time <idiom> با اشکال وبه سختی وقت
add قرار دادن اشکال کنار هم
adding قرار دادن اشکال کنار هم
adds قرار دادن اشکال کنار هم
To put obstacles in the way. سنگ انداختن درکاری (اشکال تراشیدن )
proteus خدای دریا که اشکال مختلف بخودمیگرفته
galanty show نمایش اشکال بوسیله سایه انداختن
smooth صاف کردن بدون اشکال بودن
smoothed صاف کردن بدون اشکال بودن
smooths صاف کردن بدون اشکال بودن
smoothest صاف کردن بدون اشکال بودن
pattern مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند
bugging بطورپنهانی درمحلی میکروفون نصب کردن اشکال
patterns مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند
pleomorphic چند شکلی دارای اشکال وصور مختلف
bugs بطورپنهانی درمحلی میکروفون نصب کردن اشکال
bug بطورپنهانی درمحلی میکروفون نصب کردن اشکال
zoomorphism استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
primitive برای تولید اشکال پیچیده تر در برنامه گرافیکی
transversal اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی
bioastronautics مطالعه اثرات مسافرتهای فضایی در اشکال مختلف حیات
intarsia منبت کاری و تزئین گل و بوته و اشکال بر روی چوب
error handling به حداقل رساندن احتمال وقوع خطا روش رفع اشکال
annular وسایل و ابزار حلقه دار دارای علائم و اشکال حلقوی
tessellate کاهش شکل پیچیده به مجموعهای از اشکال ساده تر معمولاگ مثلث
planimeter دستگاهی که مساحت اشکال غیر هندسی رابا ان اندازه می گیرند
graphs اشکال مختلف یک حرف با گرافیک و طرح خطی ثبت کردن
sets معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
setting up معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
graph اشکال مختلف یک حرف با گرافیک و طرح خطی ثبت کردن
numerical indicator tube هر گونه لامپ الکترونی که توانایی نمایش اشکال عددی را دارد
set معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
symbolic برنامه رفع اشکال که نمایش نشانهای متغیرها و محل ها را هم ممکن می سازد
symbolically برنامه رفع اشکال که نمایش نشانهای متغیرها و محل ها را هم ممکن می سازد
filling out [پر کردن زمینه فرش با گل ها و یا اشکال مختلف جهت تزئین بیشتر متن]
godroon اشکال محدب حاشیه بشقاب وفروف قدیمی که برای زینت ترسیم میشود
snapshots چاپ ثباتها و بخش حافظه در یک لحظه مشخص , در هنگام رفع اشکال برنامه
surge افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
surged افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
surges افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
snapshot چاپ ثباتها و بخش حافظه در یک لحظه مشخص , در هنگام رفع اشکال برنامه
regional breakpoint نقط ه توقف که در هر جایی از برنامه میتواند قرار بگیرد تا رفع اشکال شود
stepping اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است
step اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است
troubleshoot 1-رفع اشکال نرم افزار کامپیوتری .2-محل دادن ترمیم خطاهای سخت افزاری
maintenance بررسی کننده برنامه که اشکال فرعی یا خطایی که به بخشهای اصلی آسیب نمیزند را صحیح میکند
hemophilia بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
aerodynamics شاخهای از علوم در موردتولید نیروها در اثر حرکت سطوح و اشکال مختلف درهوا یا سایر گازها
click art صفحهای از اشکال و تصاویرکه اماده بریده شدن هستند تادر اسناد کامپیوتری مورداستفاده قرار گیرند
trace برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد
traces برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد
traced برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد
glitch یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد
glitches یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد
toolkit مجموعه توابعی که به برنامه نویس درنوشتن و رفع اشکال برنامه کمک میکند
problem خرابی یا اشکال در سخت افزار یا نرم افزار
problems خرابی یا اشکال در سخت افزار یا نرم افزار
rosettes اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
rosette اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
Honey comb design طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
medallion ترنج [نقش اصلی که در مرکز فرش قرار گرفته و در طرح لچک ترنج به ابعاد و اشکال مختلف مانند الماسی، خورشیدی، شش وجهی، و بیضی بافته می شود.]
Kasim Ushag design طرح قسیم اوشاق [عشاق] [مربوط به فرش های کاراباغ در قرن نوزدهم میلادی می باشد که در آن ترنج بزرگی به شکل لوزی متن را در بر گرفته و اشکال قلاب مانند در جهات مختلف بافته می شوند.]
utility برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد
stereoscope جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
motif گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
lattice design طرح شبکه ای [این طرح بصورت قرینه و تکرار کل متن فرش را در بر می گیرد و از اشکال شش وجهی، نه وجهی، مربع شکل و طاق رومی برای بدنه گل ها استفاده می کند.]
procure اوردن
immigrated اوردن
compliance بر اوردن
to bring in to line در صف اوردن
run short کم اوردن
procuring اوردن
cataract اب اوردن
run out of کم اوردن
bringing اوردن
procured اوردن
procures اوردن
cataracts اب اوردن
classicize در اوردن
immigrate اوردن
leaven ور اوردن
to put in remembrance اوردن
immigrating اوردن
bring اوردن
inductility اوردن
ascites اب اوردن
bring in اوردن
fetch اوردن
stretched کش اوردن
stretch کش اوردن
bring back پس اوردن
fetched اوردن
fetches اوردن
go for اوردن
leavening ور اوردن
immigrates اوردن
stretches کش اوردن
leavens ور اوردن
brings اوردن
get-togethers فراهم اوردن
tolerates تاب اوردن
uttered بزبان اوردن
get together فراهم اوردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com