English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (38 milliseconds)
English Persian
hit اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hits اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
Other Matches
to triumph over the enemy برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
rejects عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejecting عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejected عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
reject عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
espionage جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
gall حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
galls حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
radio deception گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
radio countermeasures اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
merged باهواپیمای دشمن برخورد کرددر رهگیری هوایی
enemy alien طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
breaches سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
close-ups نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-up نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close up نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close with اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
strikes حمله ضربه زدن به دشمن
strike حمله ضربه زدن به دشمن
penetration نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
to hit اصابت کردن [برخورد کردن] [ضربه زدن ] [زدن]
breaching رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
roll back به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
out flank دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
shadower یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
close in security برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
evasions اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasion اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
identification friendly or foe سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
disorganizing به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganize به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganising به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizes به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganises به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
hostile track تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
disorganised به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
miss موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
sensing تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
missed موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
misses موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
to run upon any one بکسی برخورد یا تصادف کردن
inject ضربه زدن به دشمن سخمه زدن
injects ضربه زدن به دشمن سخمه زدن
injecting ضربه زدن به دشمن سخمه زدن
injected ضربه زدن به دشمن سخمه زدن
enemies دشمن کردن
enemy دشمن کردن
antagonizes دشمن کردن
antagonizing دشمن کردن
antagonising دشمن کردن
antagonize دشمن کردن
antagonized دشمن کردن
antagonised دشمن کردن
antagonises دشمن کردن
end on سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
approach march راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
betrayed تسلیم دشمن کردن
betraying تسلیم دشمن کردن
harass ناراحت کردن دشمن
harasses ایذا کردن دشمن
betrays تسلیم دشمن کردن
harasses ناراحت کردن دشمن
betrayment تسلیم به دشمن کردن
harass ایذا کردن دشمن
to roll up the enemy line بخط دشمن کردن
threats دشمن تهدید کردن
betray تسلیم دشمن کردن
to pierce the enemy's line دشمن رخنه کردن
threat دشمن تهدید کردن
repels پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelling پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelled پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repel پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
bogies تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogey تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogeys تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
collisions برخورد کردن برخورد تصادف کردن
collision برخورد کردن برخورد تصادف کردن
infiltrates در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrating در خطوط دشمن نفوذ کردن
search and clear جستجو و پاک کردن دشمن
confusion agent عامل گیج کردن دشمن
infiltrate در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrated در خطوط دشمن نفوذ کردن
direct pressure تعاقب کردن مستقیم دشمن
to i. on something به چیزی خوردن یا تصادف کردن
radio direction finding پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
neutralises خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralizes خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralised خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralizing خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralize خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralising خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
crossing the t قطع کردن راه ستون دشمن
sniping از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
sniped از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
snipe از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
follow up رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
snipes از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
shock action غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
mopping up پاک کردن منطقه ازوجود بقایای دشمن
exfiltration خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
neutralizing بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralised بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
letter of marque پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
gain ground خاک دشمن راتصرف کردن تجاوز و تعدی کردن
shelling report گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
evade فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
to sweep the seas همه جای دریاراعبورکردن دریاهارا ازوجود دشمن پاک کردن
evading فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evaded فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evades فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
distract گیج کردن حواس دشمن را پرت کردن
distracts گیج کردن حواس دشمن را پرت کردن
blocking سدکردن جاده دفاع غیر عامل مسدود کردن راه دشمن
collided تصادف کردن برخورد کردن
collide تصادف کردن برخورد کردن
colliding تصادف کردن برخورد کردن
collides تصادف کردن برخورد کردن
hit اصابت گلوله
impacts اصابت گلوله
impact اصابت گلوله
line of impact خط اصابت گلوله
hits اصابت گلوله
hitting اصابت گلوله
squawking در رهگیری هوایی یعنی روشن کردن دستگاه شناسایی دشمن و خودی و کار با ان
meaconing گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
bursts محل اصابت گلوله
impact area منطقه اصابت گلوله ها
angle of incidence زاویه اصابت گلوله
point of impact محل اصابت گلوله
impact point محل اصابت گلوله
burst محل اصابت گلوله
to bump [into] برخورد کردن [بهم خوردن ] [با کسی یا چیزی]
patterns نقشه طرح اصابت گلوله ها
single shot hit probability احتمال اصابت یک گلوله به هدف
pattern نقشه طرح اصابت گلوله ها
vertical probable error خطای اصابت قائم گلوله
surface of impact سطح مماس بر نقطه اصابت گلوله
absolute deviation انحراف اصابت گلوله تا مرکز هدف
quails نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
quail نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
crashingly سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crash سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashing سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashed سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashes سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
foes دشمن
at d. دشمن
adversarial دشمن
hostile دشمن
xenophobe دشمن
foe دشمن
enemy دشمن
foeman دشمن
adversary دشمن
adversaries دشمن
abhorrer دشمن
enemies دشمن
nemesis دشمن بزرگ
front سمت دشمن
archenemy دشمن بزرگ
xenophobe دشمن بیگانه
antagonist رقیب دشمن
engagements درگیری با دشمن
engagement درگیری با دشمن
contains احاطه دشمن
wane جنگ دشمن
waned جنگ دشمن
wanes جنگ دشمن
waning جنگ دشمن
contain احاطه دشمن
contained احاطه دشمن
fronting سمت دشمن
arch enemy دشمن بزرگ
merged دشمن فاهر شد
the enemy کشتی دشمن
antagonists رقیب دشمن
the enemy نیروی دشمن
evade گریز از دشمن
enemy forces نیروهای دشمن
enemy state دولت دشمن
enemy state حکومت دشمن
man hater دشمن ادم
hostile battery اتشبار دشمن
hostile artillery توپخانه دشمن
feudist متحد دشمن
alien enemy دشمن خارجی
evaded گریز از دشمن
potential enemy دشمن حتمی
evades گریز از دشمن
unfriendly دشمن ناشناس
evading گریز از دشمن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com