Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
germanism
اصطلاحات ویژه زبان المانی
Other Matches
germanity
صفات ویژه المانی
gallicism
اصطلاحات و لغات ویژه فرانسوی
high dutch
زبان المانی
germanist
دانشمند فرهنگ و زبان المانی
law french
اصطلاحات امیخته با فرانسه که در زبان حقوقی بکارمیرود
lingua
زبان یا عضو زبانی شکل اصطلاحات خاص
idiom
زبان ویژه
idioms
زبان ویژه
lingoes
زبان ویژه
lingo
زبان ویژه
teutonic
از نژاد قدیم المانی زبان قدیم توتنی
pedlar french
زبان ویژه دزدان
cant
زبان ویژه مناجات
idiosyncrasies
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
to watch for certain symptoms
توجه کردن به نشانه های ویژه
[علایم ویژه مرض ]
special interest groups
گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
specialty
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
terminology
اصطلاحات
terminologies
اصطلاحات
Germanic
المانی
jerry
المانی
germain
) : المانی
architectural terms
اصطلاحات معماری
nautical terms
اصطلاحات دریایی
grammatical term
اصطلاحات دستوری
turkism
اصطلاحات ترکی
nomenclauture
فهرست اصطلاحات
nomenelature
فهرست اصطلاحات
nomanclature
مجموعه اصطلاحات
germanize
المانی کردن
germanization
المانی شدن
hans
المانی یاهلندی
German measles
سرخجه المانی
technical
اصطلاحات وقواعد فنی
italicism
عبارات و اصطلاحات ایتالیایی
jargon
اصطلاحات مخصوص یک صنف
botanical terms
اصطلاحات گیاه شناسی
minaei
از اصطلاحات داوری کاراته
medical terminology
اصطلاحات پزشکی یا طبی
inkhorn
دارای اصطلاحات قلنبه
briticism
اصطلاحات خاص انگلیس
terminology
اصطلاحات علمی یافنی
terminologies
اصطلاحات علمی یافنی
terminological
وابسته به مجموعه اصطلاحات
nomenclature
مجموعه اصطلاحات نامگذاری
technic
اصطلاحات وقواعد فنی
germanize
المانی ماب کردن
pfennig
مسکوک مسی المانی
wagnerite
پیرو واگنرموسیقیدان المانی
teutonize
به المانی ترجمه کردن
alemannic
لهجهء مخصوص المانی
schnauzer
سگ " تری یر "المانی نژاد
fokker
یکجورهواپیمای جنگی المانی
wagnerian
پیرو واگنرموسیقیدان المانی
land grave
کنت قدیم المانی
gotha
یکجورهواپیمای بزرگ المانی
panzer
لشگر زرهی المانی
hun
مخرب تمدن المانی
junker
اصیل زاده المانی
souithernism
لغت و اصطلاحات مخصوص جنوب
cant
اصطلاحات مخصوص یک صنف یا دسته
anglicist
متخصص اصطلاحات و قواعدزبان انگلیسی
patavinity
لهجه ولایتی اصطلاحات محلی
technicalization
استفاده از اصطلاحات یاروشهای فنی
nomenclature
نام گذاری فهرست اصطلاحات
nomenclature
فهرست واژه ها و اصطلاحات یک علم یا یک فن
terminologies
لفظ گذاری مجموعه اصطلاحات
terminological
وابسته به اصطلاحات علمی وفنی
terminology
لفظ گذاری مجموعه اصطلاحات
doberman pinscher
سگ پاسبان المانی متوسط الجثه
junker
جوان نجیب زاده المانی
Gothic
حروف سیاه قلم المانی
kummel
نوشابه المانی زیره دار
translator
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translators
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
languages
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
language
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
language
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
assembly
زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
languages
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
host language
زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
compiler
که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
lansquenet
سربازپیاده مزدورو المانی در سده هفدهم
landgravine
لقب برخی از شاهزادگان المانی است
hegelianism
مکتب فلسفی هگل فیلسوف المانی
thaler
یکنوع سکه بزرگ نقره المانی
rhenish
شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
goth
یکی از اقوام المانی قدیم بربری
snobol
Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
praetorial
متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
targeted
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetted
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
linguo dental
زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
targeting
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
ink hard terms
اصطلاحات غلنبه که حاکی ازعلم فروشی باشد
computerese
استفاده کنندگان از کامپیوتر مجموعه اصطلاحات کامپیوتری
jack johnson
د راصطلاح عامه سربازها نارنجک بزرگ المانی
Marxism
روش فکری کارل مارکس فیلسوف المانی
groschen
سکه سیم المانی که پیشتر رواج داشت
pfenin
سکه مس المانی که ارزش ان برابراست با یک صدم ARK
This dictionary has many examples of how idioms are used .
این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
pidgin
انگلیسی دست وپا شکسته ومخلوط با اصطلاحات چینی
pidgins
انگلیسی دست وپا شکسته ومخلوط با اصطلاحات چینی
mauser
یکجور تفنگ که ماوزرنام المانی اختراع کرده است
minnesinger
شاعر غزل سرای المانی درسدههای 21تا 41میلادی
author language
زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
modula
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
bal
زبان ساده شده زبان اسمبلی
He is speechless (inarticulate).
سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
mealymouthed
ادم چرب زبان شیرین زبان
professional slang
زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
king's english
اصطلاحات و لغات خاص انگلیسی علمی مصطلح درجنوب انگلیس
landgrave
لقب برخی از شاهزادگان المانی کنت زمین همان است
wimp
آدم دست و پا چلفته
[شمال آلمان]
[خفت آور ]
[اصطلاحات نوجوانان]
lombards
گروهی از کشور یتانان المانی نژاد که در سده ششم ایتالیارا فتح کردند
languages
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
interprets
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreting
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
Arabic
زبان تازی زبان عربی
glib
چرب زبان زبان دار
interpreted
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpret
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
language
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
scottish gaelic
زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
squats
وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squatting
وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squatted
وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squat
وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
ashkenazim
عنوان یهودیان المانی که در مقابل سفارادی که به یهودیان اسپانیا وپرتقال اطلاق میشود
jargonize
بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
engels law
ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
special drawing rights
این اصطلاحات شامل افزودن قدرت وام دهی صندوق وافزایش میعان پولی جهان در این زمینه بوده است
wagners law
براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
technicalities
اصطلاحات فنی نکته فنی
technicality
اصطلاحات فنی نکته فنی
apl
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
oxtongue
گل گاو زبان خانواده گل گاو زبان
peculiar
ویژه
expresses
ویژه
expressed
ویژه
express
ویژه
extra special
ویژه
special character
ویژه
specifics
ویژه
specific
ویژه
specific humidity
نم ویژه
expert
ویژه گر
prerogative
حق ویژه
nett
ویژه
particular
ویژه
specialist
ویژه گر
specialists
ویژه گر
privilege
حق ویژه
prerogatives
حق ویژه
adhoc
ویژه
experts
ویژه گر
expressing
ویژه
particulars
ویژه
nets
ویژه
idiocrasy
ویژه
special
<adj.>
ویژه
paticular
ویژه
priviege
حق ویژه
net
ویژه
special
ویژه
specially
ویژه
extra
<adj.>
ویژه
revisionism
روش فکری ادوارد برنشتاین المانی که ابتدا پیرو مارکس بود ولی بعدا" دکترین فوق را که مبتنی است بر اصلاح سیستم انقلابی مارکس و اعتقاد به این که سوسیالیسم از طریق تکامل تدریجی میتواندجهانگیر شود ابداع کرد
specific humidity
رطوبت ویژه
prerogative
حق یا امتیاز ویژه
nutritionists
ویژه گر تغذیه
prerogative
دارای حق ویژه
standing orders
اوامر ویژه
versions
شرح ویژه
juveniles
ویژه نو جوانان
juvenile
ویژه نو جوانان
zoologist
ویژه گرجانورشناسی
morbid
ویژه ناخوشی
standing order
اوامر ویژه
nutritionist
ویژه گر تغذیه
speciality
ویژه گری
specific heat
دمای ویژه
specialities
ویژه گری
prerogatives
دارای حق ویژه
prerogatives
حق یا امتیاز ویژه
version
شرح ویژه
lineaments
نشان ویژه
stall
لژ جایگاه ویژه
extraordinary meeting
نشست ویژه
special session
نشست ویژه
specialization
ویژه کاری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com