Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (16 milliseconds)
English
Persian
power
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
powered
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
powering
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
powers
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
Other Matches
scans
تعداد دفعاتی که تصویر CRT رسم مجدد میشود
scan
تعداد دفعاتی که تصویر CRT رسم مجدد میشود
scanned
تعداد دفعاتی که تصویر CRT رسم مجدد میشود
integer
اصط لاح ریاضی برای بیان عدد کامل
integers
اصط لاح ریاضی برای بیان عدد کامل
refreshed
تعداد دفعاتی که قطعه RAM پویا خوانده ونوشته میشود
turnover
تعداد دفعاتی درسال که موجودی انبار یک بنگاه فروخته میشود
refresh
تعداد دفعاتی که قطعه RAM پویا خوانده ونوشته میشود
refreshes
تعداد دفعاتی که قطعه RAM پویا خوانده ونوشته میشود
precedence
قوانین محاسباتی برای بیان نحوه محاسبه عملیات ریاضی
redundancy check
تستی متکی بر انتقال بیت ها وکاراکترهایی که بیش ازحداقل تعداد لازم برای بیان خود پیام هستند
frequency
تعداد دفعاتی که اشعه تصویر ردیف افقی پیکس ها را اسکن میکند
frequencies
تعداد دفعاتی که اشعه تصویر ردیف افقی پیکس ها را اسکن میکند
repeat
ثباتی که تعداد دفعاتی که یک تابع یا کاری تکرارشده است را نگه می دارد
refresh
تعداد دفعاتی که در هر ثانیه تصویر روی CRT دوباره رسم میشود
refreshed
تعداد دفعاتی که در هر ثانیه تصویر روی CRT دوباره رسم میشود
refreshes
تعداد دفعاتی که در هر ثانیه تصویر روی CRT دوباره رسم میشود
repeats
ثباتی که تعداد دفعاتی که یک تابع یا کاری تکرارشده است را نگه می دارد
crunched
بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
crunches
بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
crunch
بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
shifts
روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
shifted
روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
shift
روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
be your own worst enemy
<idiom>
از ماست که بر ماست
[کسی که به دست خودش برای خودش دردسر می تراشد.]
repeat
تعداد دفعاتی که یک حرف وارد صفحه نمایش میشود در صورتی که یک کلید ازصفحه کلید را پایین نگه دارید
repeats
تعداد دفعاتی که یک حرف وارد صفحه نمایش میشود در صورتی که یک کلید ازصفحه کلید را پایین نگه دارید
He feels he must have the last word.
او فکر می کند که حتما باید حرف خودش را به کرسی بنشاند.
income velocity of money
سرعت گردش درامدی پول متوسط تعداد دفعاتی که یک واحد پول روی کالاها وخدمات در طول سال مصرف میشود
multiplication
عملیات ریاضی که یک عدد را یک واحد به خودش اضافه میکند
income velocity
دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود
load
تعداد کارهایی که ماشین باید کامل کند
loads
تعداد کارهایی که ماشین باید کامل کند
process
تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
processes
تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
vertical
تعداد خط وط که پیش از شروع چاپ مجدد باید رد کرد
number one
<idiom>
برای دل خودش
on/upon one's head
<idiom>
برای خودش
formulation
بیان ریاضی
odder
سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند.
oddest
سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند.
odd
سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند.
She looks after number one . she does herself well .
نمیگذارد برای خودش بد بگذرد.
He was quite a fellow in his day.
زمانی برای خودش آدمی بود
parity
سیسم برسی خطا که هر سری بیتهای ارسالی باید تعداد یکهای دودویی فرد داشته باشند
parity
سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای ارسالی باید تعداد یکهای دودویی زوج داشته باشند
formulate
بیان داشتن بزبان ریاضی
formulated
بیان داشتن بزبان ریاضی
formulates
بیان داشتن بزبان ریاضی
formulating
بیان داشتن بزبان ریاضی
bin
محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
bins
محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
Boolean connective
حروف و نشانه ها در یک عمل Boolen که عملی که باید روی عملوندها انجام شود بیان میکند
operators
نشانهای که یک عمل ریاضی را بیان کند.
operator
نشانهای که یک عمل ریاضی را بیان کند.
wage fund theory of wages
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
Carrie is her own worst enemy, she's always falling out with people.
کری همیشه با همه بحث و جدل می کند و برای خودش دردسر می تراشد.
privacy
حق یک شخص برای کسترش دادن یا محدود کردن دستیابی به داده مربوط به خودش
answered
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answers
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answering
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answer
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
infra red link
روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
IrDA
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
array
محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
arrays
محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
How can you ask?
این باید واضح باشد برای تو
He has grown into a man .
برای خودش مردی شده ( بزرگ شده )
hash
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا
lengths
تعداد حروف عکس برای شناسایی فایل
length
تعداد حروف عکس برای شناسایی فایل
totaled
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا
totalled
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا
totaling
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا
total
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا
totalling
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا
totals
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا
Where do I change for ... ?
برای رفتن به ... کجا باید عوض کنم؟
compacted
کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
permutation
تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
finite precision numbers
استفاده از تعداد بیتهای ثابت برای نمایش اعداد
compacts
کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
permutations
تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
compacting
کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
compact
کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
Where do I change for ... ?
برای رفتن به ... کجا باید مترو را عوض کنم؟
overhead
کد اضافی که برای سازماندهی برنامه باید ذخیره شود
I must make a special note of that.
من باید یادداشت ویژه ای برای این مورد بکنم.
You will have to pay duty on this.
شما برای این باید گمرکی پرداخت کنید.
gollies
حرف ندا برای بیان تعجب و غیره
wisha
برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
inverting
که برای بیان نقل قول به کار می رود
diction
عبارت انتخاب لغت برای بیان مطلب
invert
که برای بیان نقل قول به کار می رود
golly
حرف ندا برای بیان تعجب و غیره
inverts
که برای بیان نقل قول به کار می رود
beadroll
صورت مردگانیکه باید برای ارواح انها فاتحه یادعابخوانند
Which bus do I take for the opera?
برای رفتن به اپرا کدام اتوبوس را باید سوار شوم؟
little go
نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
stream
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
accuracy
کل تعداد بیتهایی که برای نشان دادن یک عدد در کامپیوتر به کار می رود
streams
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
code level
تعداد بیت هایی که برای نمایش یک کاراکتر معین بکارمی روند
streamed
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
BPP
تعداد بیتهایی که برای ذخیره سازی رنگ یک پیکسل به کار می رود
job
تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
jobs
تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
names
کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین
name
کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین
extending
روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
algorithmic language
یک زبان که برای بیان الگوریتم ها طراحی شده است
x punch
سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی
X distance
سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی
extends
روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
extend
روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
Which bus do I take to Victoria Station?
کدام اتوبوس را برای رفتن به ایستگاه ویکتوریا باید سوار شوم؟
von neuman morgensterm utility index
شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
ribbons
تعداد هادیهای نصب شده در کنار یک دیگر برای ایجاد کابل مسط ح
crunching
متراکم کردن برنامه برای جای دادن تعداد زیاددستورالعملها در فضایی کوچک
ribbon
تعداد هادیهای نصب شده در کنار یک دیگر برای ایجاد کابل مسط ح
prompted
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
clicked
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
externals
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
click
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
clicks
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
marker
کد وارد شده در فایل یا متن برای بیان یک بخش خاص
prompt
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
role indicator
نشانهای برای بیان ورودی شاخص دریک موضوع مشخص
external
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
gibberish
اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود
markers
کد وارد شده در فایل یا متن برای بیان یک بخش خاص
prompts
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
parameter
زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
dirty bit
برای بیان اینکه در حافط ه اصلی بار شده اند
parameters
زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
he pays his own money
نه اینکه از پول خودش یا پول خودش رامیدهد
under lease
وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
resolution
توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه
resolutions
توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه
Shannon's Law
قانونی که بیشترین گنجایش محل اطلاعات را برای خط ارتباطی بیان کند
configured off
وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده عدم آمادگی آن برای استفاده است
configured in
وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده آماده بودن آن برای استفاده است
cts
CSR برای بیان اینکه یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
dtr
سیگنال از وسیلهای که آمادگی خود را برای ارسال داده بیان میکند
cancels
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
cancelling
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
nil pointer
اشاره گری که برای بیان انتهای یک لیست پیوندی بکارمی رود
cancel
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
text
کد ارسالی برای بیان خاتمه کنترل و اطلاعات آدرسی و شروع پیام
rhetorical question
مسئله مربوط بمعانی بیان سوالی که برای تسجیل موضوعی بشود
indicator
نوری که برای اخطار دادن یا بیان وضعیت یک قطعه به کار می رود
texts
کد ارسالی برای بیان خاتمه کنترل و اطلاعات آدرسی و شروع پیام
configured out
وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده عدم آمادگی آن برای استفاده است
prospectus
شرح چاپی درباره شرکت یا معدنی که برای ان باید سرمایه جمع اوری شود
prospectuses
شرح چاپی درباره شرکت یا معدنی که برای ان باید سرمایه جمع اوری شود
kernels
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
kernel
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
MCA
تعداد قط عات الکترونیکی لازم برای مدیریت سیگنالهای زمانی و داده روی باس MCA
inductor
قطعه الکتریکی شامل هستهای از سیم برای بیان تاثیرات روی مدار.
dataset
سیگنال RSC ازمودم به کامپیوتر برای بیان اینکه آماده استفاده است
underflow
نتیجه عملیات عددی که برای بیان با دقت کامپیوتر بسیار کوچک است
zone
ناحیه یا بخشی از صفحه تصویر که برای چاپ مخصوص بیان شده است
zones
ناحیه یا بخشی از صفحه تصویر که برای چاپ مخصوص بیان شده است
dollar sign
که رد برخی زبانها برای بیان یک متغیر به عنوان نوع رشته به کار می رود
carrier
سیگنال RSC از مودم به کامپیوتر برای بیان دریافت یک موج داده ارسالی
carriers
سیگنال RSC از مودم به کامپیوتر برای بیان دریافت یک موج داده ارسالی
BAK file extension
مشخصه سه حرف استاندارد در سیستم MS DOS برای بیان یک پشتیبان یا کپی از فایل
drops
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropped
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drop
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
job
دستوراتی که مشخصات و منابع لازم برای یک کار که توسط کامپیوتر باید پردازش شود را دارد
languages
دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
jobs
دستوراتی که مشخصات و منابع لازم برای یک کار که توسط کامپیوتر باید پردازش شود را دارد
language
دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
dropping
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
combinatorics
محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی
Micro Channel Architecture
تعداد قط عات الکترونیکی لازم برای مدیریت سیگنال زمان و داده روی باس گسترده MCA
algorithmic
زبان کامپیوتر که برای پردازش و بیان الگوریتم ها طراحی شده است مثل ALGOL
carrying
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
character
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
carried
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carry
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
characters
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
macro
کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود
DX
پسوند پس از شماره مدل پردازنده intel برای بیان وجود واحد محاسبه اعشاری
carries
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
notification message
پیام نرم افزار نشر برای تشخیص اشیا دیگر که کار مشخص باید کامل شود
utilitarianism
بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
devices
کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
MIDI setup map
فایلی که حاوی تمام داده مورد نیاز برای بیان تنظیم MIDI Mapper باشد
ended
ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
device
کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
input/output
سیگنال قضعه از رسانه جانبی یا برای بیان اینکه نیاز به یک عمل ورودی یا خروجی است
end
ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
ends
ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
invite
حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
invited
حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
negative
سیگنال ارسالی گیرنده برای بیان اینکه داده نادرست یا ناکامل دریافت شده است
invites
حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
handshake
سیگنالهای ارسالی بین دو وسیله ارتباطی که آمادگی ارسال را بیان می کنند و نیز برای دریافت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com