English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English Persian
correction for attenuation اصلاح برای کاهش
Other Matches
prolotherapy اصلاح وتر یا عضوی بوسیله کاهش رویش وتکثیر سلولی
correction for guessing اصلاح برای حدس
stud حیوانی که برای اصلاح نژادنگهداری میشود
thinner حلالی برای کاهش ویسکوزیته رنگها
compact فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
compacted فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
compacts فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
compacting فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
land plaster صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
acoustic فن صوتی که در بالای چاپگر برای کاهش صدا قرار دارد
inference مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده
inferences مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده
natural rate hypothesis هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
acoustic تابلوی صوتی که پشت رسانه برای کاهش صدا قرار دارد
gust alleviation سیستم دینامیکی برای کاهش اثر تندبادهای قائم روی هواپیما
damping vane پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
lightening hole سوراخی که در قسمتی ازسازه که کمتر تحت تنش قراردارد برای کاهش وزن ایجادمیشود
tax friction کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
long run مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
metal deactivator مادهای که برای کاهش امکان وقوع واکنشهاالکتروشیمیایی در تانک سیستم به سوختهای هیدروکربنی افزوده میشود
compression روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
check plot یک ترسیم قلمی که به طورخودکار توسط سیستم CADقبل از ایجاد خروجی نهایی برای اصلاح و ویرایش تصویری تولید شود
means ends analysis نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
half life period مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد
tentering دار کشی [میخ کشی ] [اینکار برای اصلاح کجی یا سره فرش صورت می گیرد.]
revising اصلاح کردن اصلاح نمودن
revises اصلاح کردن اصلاح نمودن
revise اصلاح کردن اصلاح نمودن
text کاهش فضای لازم در متن انتخابی , استفاده از یک کد برای نمایش بیشتر از یک حرف و حذف فضا بین علامتهای نقل قول و...
aircraft arresting hook مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
texts کاهش فضای لازم در متن انتخابی , استفاده از یک کد برای نمایش بیشتر از یک حرف و حذف فضا بین علامتهای نقل قول و...
modification kit جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
slingshot مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshots مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
self correcting خود بخود اصلاح شونده اصلاح کننده نفس خود
compensating relief valve شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
decreased کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases کاهش یافتن کم شدن کاهش
processor پردازندهای که بین منبع ورودی و کامپیوتر مرکزی است , کار آن پردازش داده دریافتن برای کاهش بار کاری کامپیوتر اصلی است
wait state 1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
wait condition 1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
slutsky theorem براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
decreased کاهش دادن کاهش
decreases کاهش دادن کاهش
decrease کاهش دادن کاهش
retardation [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
okuns law براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
accelerationists شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
acid reduction کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
pigou effect اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
wage fund theory of wages نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
betterment اصلاح
reconciliation اصلاح
reforming اصلاح
regeneration اصلاح
improvements اصلاح
reclamation اصلاح
arrangement اصلاح
emendation اصلاح
shading اصلاح
melioration اصلاح
shavind اصلاح
atonement اصلاح
improvement اصلاح
arrangements اصلاح
revisions اصلاح
amendments اصلاح
amendment اصلاح
modifiation اصلاح
rehabilitation اصلاح
rectification اصلاح
modification اصلاح
reconcilement اصلاح اصلاح
repaired اصلاح
repair اصلاح
alternation اصلاح
revision اصلاح
reformation اصلاح
reforms اصلاح
reform اصلاح
adjustments اصلاح
correction اصلاح
adjustment اصلاح
reparation اصلاح
arrangements ترتیب اصلاح
amending اصلاح کردن
amended اصلاح کردن
altered اصلاح کردن
alter اصلاح کردن
altering اصلاح کردن
to sct aright اصلاح کردن
reformist اصلاح طلب
reformist اصلاح طلبانه
reformists اصلاح طلب
meliorate اصلاح کردن
reformists اصلاح طلبانه
data modification اصلاح داده ها
mender اصلاح کننده
arrangement ترتیب اصلاح
alters اصلاح کردن
refornable اصلاح پذیر
amender اصلاح کننده
rectifier اصلاح کننده
rectifier وسیله اصلاح
accord اصلاح کردن
modification اصلاح مدل
modification پیرایش اصلاح
reformation اصلاح اساسی
reformism اصلاح طلبی
modified اصلاح شده
amendable قابل اصلاح
ameliorable قابل اصلاح
address modification اصلاح آدرس
address modification اصلاح نشانی
reconcilability اصلاح پذیری
improvised اصلاح شده
regenarate اصلاح شده
betterment اصلاح بهبود
accomodate اصلاح کردن
rectify اصلاح کردن
rectifies اصلاح کردن
rectified اصلاح کردن
corrector اصلاح کننده
corrigibility اصلاح پذیری
corrigible اصلاح پذیر
mendable اصلاح پذیر
right itself اصلاح شدن
incorrigible اصلاح ناپذیر
self correcting code کد خود اصلاح
self improvement اصلاح خود
correctives اصلاح کننده
corrective اصلاح کننده
reformable اصلاح پذیر
renovation اصلاح نوسازی
reclaimed اصلاح شدن
reclaiming اصلاح شدن
modifies اصلاح کردن
modify اصلاح کردن
modifying اصلاح کردن
improvably اصلاح پذیر
reclaim اصلاح شدن
repent اصلاح شدن
filed اصلاح کردن
file اصلاح کردن
improver اصلاح کننده
emendator اصلاح کننده
improvability اصلاح شدنی
accords اصلاح کردن
repented اصلاح شدن
repenting اصلاح شدن
accorded اصلاح کردن
incorrigibility اصلاح ناپذیری
repents اصلاح شدن
yates correction اصلاح یتیس
emended اصلاح کردن
accommodated اصلاح کردن
irreconcilability اصلاح ناپذیری
reformatory کانون اصلاح
revise حک و اصلاح کردن
accommodate اصلاح کردن
irreconcilableness اصلاح ناپذیری
emends اصلاح کردن
emending اصلاح کردن
emend اصلاح کردن
revises حک و اصلاح کردن
accommodates اصلاح کردن
eugenics اصلاح نژاد
redress اصلاح کردن
redressed اصلاح کردن
redresses اصلاح کردن
amend اصلاح کردن
reclaims اصلاح شدن
revising حک و اصلاح کردن
reformatories کانون اصلاح
modificatory اصلاح امیز اصلاحی
modifiable قابل اصلاح وتعدیل
She is constantly correcting me. او [زن] دائما من را اصلاح می کند.
recoverable error اشتباه قابل اصلاح
shaving اصلاح صورت تراشی
revisional چاپ اصلاح شده
interbreed اصلاح نژاد کردن
reformers مصلح اصلاح طلب
revised edition چاپ اصلاح شده
irrecocilably بطور اصلاح ناپذیر
reformer مصلح اصلاح طلب
To get a haitcut. اصلاح کردن (موی سر )
touch up <idiom> اصلاح کردن تغییرات
revised drawing رسم اصلاح شده
incorrigibly بطور اصلاح ناپذیر
solicitorship اصلاح فیما بین
shaveling ادم اصلاح کرده
reconciliation of two parties اصلاح ذات البین
correctional custudy روش اصلاح رفتار
eugenics علم اصلاح نژادانسان
correctional institution کانون اصلاح و تربیت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com