English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
betterment اصلاح بهبود
Search result with all words
to mend matters کارها را اصلاح کردن اوضاع را بهبود بخشیدن
Other Matches
revise اصلاح کردن اصلاح نمودن
revising اصلاح کردن اصلاح نمودن
revises اصلاح کردن اصلاح نمودن
modification kit جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
self correcting خود بخود اصلاح شونده اصلاح کننده نفس خود
recoveries بهبود
remission بهبود
recovery بهبود
recovery upturn بهبود
mending بهبود
revival بهبود
revivals بهبود
advances بهبود ها
proceedings بهبود ها
improvements بهبود
improvement بهبود
advance بهبود
progress بهبود
improvement بهبود
progression بهبود
tempering quality قابلیت بهبود
pull through <idiom> بهبود یافتن
to look oneself again بهبود یافتن
up and about <idiom> بهبود یافتن
upgrade بهبود امکانات
upgraded بهبود امکانات
meliorism بهبود طلبی
meliorate بهبود یافتن
pick up health بهبود یافتن
look oneself again بهبود یافتن
improvable بهبود پذیر
ameliorator بهبود دهنده
ameliorative بهبود یابنده
improvements بهبود دادن
meliorist بهبود گرای
improvability بهبود پذیری
quick recovery بهبود سریع
upgrades بهبود امکانات
upgrading بهبود امکانات
to restorative to health بهبود دادن
restore to health بهبود دادن
modifies بهبود دادن
modify بهبود دادن
recovery time زمان بهبود
modifying بهبود دادن
improvement بهبود دادن
tempers حالت بهبود
tempered حالت بهبود
temper حالت بهبود
It'll be OK. <idiom> بهبود میابد!
improvised بهبود سازی شده
spontaneous remission بهبود خود به خودی
spontaneous recovery بهبود خود به خودی
recoverable error خطای قابل بهبود
recover بهبود یافتن بازیابی
welfare state دولت بهبود بخش
recovers بهبود یافتن بازیابی
recuperation بهبود جبران خسارت
recovering بهبود یافتن بازیابی
To recover. To get well. خوب شدن ( بهبود یا فتن )
digital darkroom برنامهای برای بهبود تصویر
uprating بهبود میزان کارائی [مهندسی]
vulnerary بهبود دهنده داروی زخم
army ready material program برنامه بهبود امادگی رزمی اماد
enhancer وسیله یا نرم افزاری که یک فرآیند یا محصول را بهبود می بخشد
shadow RAM روش بهبود کارایی PC با کپی کردن محتوای قطعه
interface human machine interface امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
customising بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customized بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customised بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customizing بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customises بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customizes بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customize بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
retrofit بروز در اوردن یا اضافه نمودن به یک سیستم موجودبه منظور بهبود ان
ActiveX که برای بهبود کارایی صفحه وب یا یک برنامه کاربردی به کار می رود
human computer امکانات تامین بهبود ارتباط بین کاربر و سیستم کامپیوتر
HMI امکاناتی برای بهبود ارتباط بین کاربرد سیستم کامپیوتری
HMI's امکاناتی برای بهبود ارتباط بین کاربرد سیستم کامپیوتری
to turn the corner <idiom> بهبود یافتن پس از گذشت مرحله دشواری یا بحرانی [اصطلاح روزمره]
dead دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
extending خصوصیات پیشرفته IDE که کارایی و نرخ ارسال داده از او به یک دیسک سخت را بهبود می بخشد
whitcomb body جسم ایرودینامیکی که به هواپیما اضافه میشود و سبب بهبود توزیع حجم اریارول میگردد
enhancing سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
enhances سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
enhanced سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
enhance سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
prototypes اولین مدل کاری وسیله یا برنامه که بعداگ آزمایش و تط بیق میشود تا بهبود یابد
prototype اولین مدل کاری وسیله یا برنامه که بعداگ آزمایش و تط بیق میشود تا بهبود یابد
extends خصوصیات پیشرفته IDE که کارایی و نرخ ارسال داده از او به یک دیسک سخت را بهبود می بخشد
extend خصوصیات پیشرفته IDE که کارایی و نرخ ارسال داده از او به یک دیسک سخت را بهبود می بخشد
normal روش ساخت اطلاعات در پایگاه داده برای جلوگیری از افزونگی و بهبود کارایی ذخیره
revisions اصلاح
betterment اصلاح
reforms اصلاح
reform اصلاح
arrangement اصلاح
emendation اصلاح
improvement اصلاح
regeneration اصلاح
modification اصلاح
arrangements اصلاح
atonement اصلاح
revision اصلاح
improvements اصلاح
reclamation اصلاح
shading اصلاح
reparation اصلاح
reconciliation اصلاح
reformation اصلاح
repaired اصلاح
shavind اصلاح
adjustments اصلاح
melioration اصلاح
rehabilitation اصلاح
correction اصلاح
modifiation اصلاح
reconcilement اصلاح اصلاح
rectification اصلاح
adjustment اصلاح
reforming اصلاح
amendment اصلاح
repair اصلاح
alternation اصلاح
amendments اصلاح
fielded مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
EIDE مشخصات پیشرفته IDE که کارایی و نرخ ارسال داده و دریافت آن به دیسک سخت را بهبود می بخشد
add-on سخت افزار یا نرم افزاری که به سیستم کامپیوتری اضافه شده است تا آنرا بهبود بخشد
fields مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
add-ons سخت افزار یا نرم افزاری که به سیستم کامپیوتری اضافه شده است تا آنرا بهبود بخشد
field مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
multimedia قطعه پردازنده که حاوی قط عاتی است که برای بهبود کارایی چند رسانهای و ارتباطات به کار می رود
workflow نرم افزار طراحی شده برای بهبود جریان متنهای الکترونیکی در یک شبکه اداری از یک کاربر به دیگری
self improvement اصلاح خود
right itself اصلاح شدن
regenarate اصلاح شده
reformation اصلاح اساسی
reformism اصلاح طلبی
improvably اصلاح پذیر
to sct aright اصلاح کردن
self correcting code کد خود اصلاح
yates correction اصلاح یتیس
improver اصلاح کننده
modification پیرایش اصلاح
modification اصلاح مدل
modified اصلاح شده
amender اصلاح کننده
corrector اصلاح کننده
corrigibility اصلاح پذیری
corrigible اصلاح پذیر
mendable اصلاح پذیر
reformable اصلاح پذیر
refornable اصلاح پذیر
data modification اصلاح داده ها
irreconcilableness اصلاح ناپذیری
emendator اصلاح کننده
irreconcilability اصلاح ناپذیری
incorrigibility اصلاح ناپذیری
improvability اصلاح شدنی
amendable قابل اصلاح
improvised اصلاح شده
accomodate اصلاح کردن
rectifier وسیله اصلاح
address modification اصلاح نشانی
address modification اصلاح آدرس
rectifier اصلاح کننده
reconcilability اصلاح پذیری
mender اصلاح کننده
ameliorable قابل اصلاح
meliorate اصلاح کردن
accommodates اصلاح کردن
amending اصلاح کردن
alter اصلاح کردن
altered اصلاح کردن
altering اصلاح کردن
modifying اصلاح کردن
redresses اصلاح کردن
repenting اصلاح شدن
redressed اصلاح کردن
redress اصلاح کردن
reclaim اصلاح شدن
reclaimed اصلاح شدن
eugenics اصلاح نژاد
alters اصلاح کردن
repents اصلاح شدن
emend اصلاح کردن
repented اصلاح شدن
repent اصلاح شدن
revising حک و اصلاح کردن
accommodate اصلاح کردن
emends اصلاح کردن
revises حک و اصلاح کردن
revise حک و اصلاح کردن
accommodated اصلاح کردن
renovation اصلاح نوسازی
amend اصلاح کردن
amended اصلاح کردن
emending اصلاح کردن
emended اصلاح کردن
reclaiming اصلاح شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com