English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
asceticism اصول ریاضت و مرتاضی
Other Matches
sanitize مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
antinomian مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
ascetics ریاضت کش
yogic ریاضت
ascetic ریاضت کش
yoga ریاضت
mortification ریاضت
ascetical ریاضت کش
penance ریاضت
ascesis ریاضت
askesis ریاضت
abstinence;or abstinency امساک ریاضت
to burn the midnight oil در شب ریاضت کشیدن
asceticism ریاضت کشی
austere ریاضت کش تیره رنگ
mortify ریاضت دادن کشتن
mortifies ریاضت دادن کشتن
austerity ریاضت سادگی زیاده از حد
to do penance با ریاضت توبه کردن
to be penanced با ریاضت توبه کردن
mortified ریاضت دادن کشتن
abstinence ریاضت پرهیز از استعمال مشروبات الکلی
hair shirt پیراهن مویی که برای ریاضت میپوشند
principles اصول
root اصول
roots اصول
tenet اصول
ism اصول
ism : اصول
doctrine اصول
nitty-gritty اصول
doctrines اصول
teachings اصول
technic اصول
teaching اصول
creationism اصول افرینش
prineipal parts اصول فعل
relativity principles اصول نسبیت
roots and branches اصول وفروع
banking principles اصول بانکداری
naziism اصول نازی
accounting principles اصول حسابداری
abolitionist اصول بردگی
copernician system اصول کپرنیک
politics اصول سیاسی
methodology علم اصول
methodologies علم اصول
chung shin اصول تکواندو
constitutionalism اصول مشروطیت
principles of religion اصول مذهب
mutualism اصول همکاری
mormonism اصول mormon ها
rational principle اصول عقلیه
monopolosm اصول انحصار
monopolism اصول انحصار
kinesiology اصول مکانیزم
neodoxy اصول نوین
nazism اصول نازی
technics اصول فنی
general principles اصول کلی
economic principles اصول اقتصادی
principles of economics اصول اقتصاد
denial measures اصول ممانعت
principles of economy اصول اقتصاد
theory اصول نظری
modernism اصول امروزی
technological اصول فنی
system اصول وجود
technologically اصول فنی
system روش اصول
communism اصول اشتراکی
grimacing ادا و اصول
systems روش اصول
grimaces ادا و اصول
grimace ادا و اصول
doctrines اصول حکمت
grimaced ادا و اصول
doctrine اصول حکمت
functional اصول مبادی
dogmas اصول عقاید
tenet اصول مرام
systems اصول وجود
dogma اصول عقاید
tenets اصول مسلم
theories اصول نظری
ex post facto شامل اصول گذشته
sail close to the wind اندکی از اصول تجاوزکردن
modernism اصول تجدد نوگرایی
economization رعایت اصول اقتصادی
to do v to one's principles برخلاف اصول خودرفتارکردن
counter current principle اصول جریان متقابل
telephone switching technique اصول اتصالات تلفنی
democratism اصول حکومت ملی
fourteen points اصول چهارده گانه
manichaeanism اصول فلسفه مانی
mutualist طرفدار اصول همدستی
principled دارای اصول وعقاید
pauli اصول مذهبی پولس
planning principles اصول برنامه ریزی
liberalism اصول ازادی خواهی
principle of civil litigation اصول محاکمات مدنی
principle of criminal procedure اصول محاکمات جزائی
principles of economics اصول علم اقتصاد
principles of islamic economics اصول اقتصاد اسلامی
image shearing principle اصول برش تصویر
household art اصول خانه داری
hierarchism اصول سلسله مراتب
hedonics اصول خوشی ولذت
psychologism پیروی از اصول روانی
probity پیروی دقیق از اصول
to pull a wry face اداو اصول دراوردن
revivalism اصول بیداری مذهبی
technically مطابق اصول فنی
mouth ادا و اصول در اوردن
gradualism رعایت اصول تدریج
musically مطابق اصول موسیقی
moralists معتقد به اصول اخلاق
moralist معتقد به اصول اخلاق
monarchism اصول سلطنت مستقل
unparliamentary برخلاف اصول پارلمانی
rationale توضیح اصول عقاید
mouths ادا و اصول در اوردن
mouthed ادا و اصول در اوردن
ethics اصول اخلاقی اخلاقیات
Catholicism اصول مذهب کاتولیکی
scientifically موافق اصول علمی
unnatural بر خلاف اصول طبیعت
civil procedure اصول محاکمات حقوقی
fascism اصول عقاید فاشیست
mouthing ادا و اصول در اوردن
Euclid's Elements اصول اقلیدس [ریاضی]
code of procedure قانون اصول محاکمات
naturalistic موافق با اصول طبیعی
Euclid's Elements اصول اقلیدس [ریاضی]
Protestantism اصول ایین پروتستانت
individualism اصول استقلال فردی
anticonstitutional مخالف اصول مشروطیت
anomy بی توجهی به اصول دین
unnaturally بر خلاف اصول طبیعت
anomie بی توجهی به اصول دین
sanitation مراعات اصول بهداشت بهسازی
the low of criminal procedure قانون اصول محاکمات جزایی
they are t of their doctrines موافب اصول خودمی باشند
principled اصولی پای بند اصول
rascalism اصول بی شرفی وحقه بازی
hockey چوگان بازی با اصول فوتبال
unmorality عدم مراعات اصول اخلاقی
revivalist movement جنبش اصول بیداری مذهبی
syndicalism پیروی از اصول اتحادیه صنفی
they are t of their doctrines اصول خودرامحکم نگاه می دارند
sansculottism پیروی از اصول انقلاب افراطی
moralism رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
moral philosophy اصول اخلاق ایین رفتار
encyclopaedism اصول نویسندگان دایره المعارف
kinesiological principle اصول حرکت شناختی بدن
illiberal متعصب مخالف اصول ازادی
anglicanism اصول و انتقادات کلیسای انگلیس
literacy فهمیدن اصول مقدماتی کامپیوتر
modernist هوا خواه اصول امروزی
techniques اصول مهارت روش فنی
inartistic فاقد اصول هنری بی هنر
technique اصول مهارت روش فنی
independency اصول استقلال کلیساهای محلی
accidence حادثه اصول صرف و نحو
collectivism اجرای اصول اشتراکی درزندگی
evolutionism اصول ترقی و تکامل تدریجی
vigilantism پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
collectivist هواخواه اصول اجتماعی درزندگی
democratically بر طبق اصول حکومت ملی
modernists هوا خواه اصول امروزی
spiritualist طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
spiritualists طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
feudalist طرفدار اصول ملوک الطوایف
essenism اصول یازندگی راهبان قدیم یهود
trade unionism پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
feudalism سیستم اقطاعداری اصول ملوک الطوایفی
accounting اصول حسابداری برسی اصل و فرع
toryism اصول وعقاید حزب محافظه کار
convictism اصول گماشتن گناهکاران بکارهای سخت
one of the [basic] fundamental tenets of democracy یکی از اصول پایه [اساسی] دموکراسی
physico theology حکمت الهی موافق اصول طبیعی
presbyteral طرفدار اصول پرسبیتری وابسته به کشسش ها
idols of the theatre اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی
to preach moral principles اصول اخلاقی را وعظ و تلقین کردن
legitimist هواخواه اصول سلطنت با حق مشروع یا ارثی
ground بگل نشاندن اصول نخستین را یاددادن
insurrectionism اصول یاغی گری یا طرفداری ازشورش
fusionist هواخواه اصول پیوستگی وسازش در سیاست
individualism اصول ازادی فردی در سیاست واقتصاد
prettyism اصول رعایت قشنگی درهنرهاو ادبیات
feudality تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی
truck system اصول دادن کالا به جای دستمزد به کارگران
ultimogeniture اصول رسیدن میراث به فرزند کهتر حق کهتری
methodize در اصول وعقاید دینی سخت گیری کردن
time the essence of the contract مدت در حالی که از اصول اساسی عقد باشد
romanism اصول عقاید کلیسای کاتولیک معتقدات کاتولیکی
EBNF روش انعط اف پذیر بیان اصول زبان
catechetics فن اموزش اصول دین بوسیله پرسش مسئله گویی
thermostatics اصول نظری یا فرضیه علمی درباره موازنه گرما
gymnosophy اصول وطرز زندگی فیلسوفان ومرتاضهای برهنه هندی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com