English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (11 milliseconds)
English Persian
salary increase اضافه حقوق
Search result with all words
raise ترقی دادن اضافه حقوق
raises ترقی دادن اضافه حقوق
import surcharge حقوق گمرکی اضافه
overtime pay مزد یا حقوق اضافه کاری
toincrease any one's salary اضافه حقوق بکسی دادن
Other Matches
common low سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
overtime وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
public international law حقوق بین الملل عمومی حقوق عام ملل
postliminum قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
detention of pay ممانعت ازپرداخت حقوق توقیف حقوق
protective duty حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
harbour dues حقوق اسکله حقوق لنگراندازی
attainder سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
advalorem duty حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
allotment advice پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
authorized stoppage برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
check total آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
checksum آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
augmentation اضافه
excess اضافه
excesses اضافه
increscent اضافه
spare اضافه
in addition to <prep.> به اضافه
spared اضافه
increase اضافه
plussage اضافه
addition اضافه
surpluses اضافه
surplus اضافه
increases اضافه
in a. to به اضافه
extras اضافه
extra- اضافه
extra اضافه
overplus اضافه
increased اضافه
plusage اضافه
extra <adj.> اضافه
special <adj.> اضافه
additions اضافه
on top of this <adv.> اضافه بر این
moreover <adv.> اضافه بر این
overdraft اضافه برداشت
over and above <adv.> اضافه بر این
overdrafts اضافه برداشت
added to that اضافه بران
service charge اضافه کار
overcharge اضافه هزینه
overcharged اضافه هزینه
overcharges اضافه هزینه
overcharging اضافه هزینه
genitive حالت اضافه
added اضافه شده
preposition حرف اضافه
prepositions حرف اضافه
in addition <adv.> اضافه بر این
further [moreover] <adv.> اضافه بر این
over load اضافه بار
per حروف اضافه
gen حالت اضافه
additionally <adv.> اضافه بر این
also [moreover] <adv.> اضافه بر این
margin product اضافه محصول
imburse اضافه کردن
aside from that <adv.> اضافه بر این
exeed اضافه شدن از
excess price اضافه قیمت
excess luggage اضافه بار
besides <adv.> اضافه بر این
widening اضافه پهنا
forby <adv.> اضافه بر این
furthermore <adv.> اضافه بر این
confession and avoidance به ان اضافه میکند
budget surplus اضافه بودجه
surtax اضافه مالیات
what is more <adv.> اضافه بر این
overloads اضافه فرفیت
overloads اضافه بار
add اضافه کردن
adding اضافه کردن
overloaded اضافه فرفیت
adds اضافه کردن
overloaded اضافه بار
overload اضافه فرفیت
overload اضافه بار
affixing اضافه نمودن
affixes اضافه نمودن
affixed اضافه نمودن
excesses اضافه مازاد
beyond that <adv.> اضافه بر این
on top of that <adv.> اضافه بر این
on to <adv.> اضافه بر این
surcharges اضافه بار
possessives حالت اضافه
possessive حالت اضافه
eke اضافه کردن بر
surcharges اضافه بها
surcharge اضافه بار
excess اضافه مازاد
surcharge اضافه بها
affix اضافه نمودن
overloading اضافه بارگذاری
overpopulation اضافه جمعیت
access الحاق اضافه
accessed الحاق اضافه
overtime اضافه کار
accesses الحاق اضافه
accessing الحاق اضافه
overloading اضافه بار
premiums اضافه ارزش
overshoot اضافه جهش
premium اضافه ارزش
superimposable اضافه شدنی
overshooting اضافه جهش
superimposable قابل اضافه
step up اضافه کردن
overshoots اضافه جهش
overloading بارگذاری اضافه
overloading اضافه فرفیت
overproduction اضافه تولید
overpotential اضافه ولتاژ
overvoltage اضافه ولتاژ
overtime اضافه کاری
append اضافه کردن
overtimer اضافه کار کن
subjoin اضافه کردن
add اضافه کردن
gerund اسمی که از اضافه کردن
gerunds اسمی که از اضافه کردن
throw in <idiom> اضافه دادن یا گذاشتن
run up <idiom> به مقدارچیزی اضافه کردن
not to mention ... <idiom> به اضافه اینکه ... است
overload principle اصل اضافه باری
add in memory اضافه کردن به حافظه
effusion اضافه جریان بزور
non-add subtotal اضافه نکردن به زیرکل
over time pay مزد اضافه کاری
postpositive preposition حرف اضافه الحاقی
capital gains اضافه ارزش سرمایه
additional bed [accommodation of persons] تخت خواب اضافه
over time pay پول اضافه کار
play down بازی در وقت اضافه
perquisite عایدی اضافه برحقوق
perquisites عایدی اضافه برحقوق
not to say ... <idiom> به اضافه اینکه ... است
overload circuit switch فیوز اضافه بار
overload circuit breaker فیوز اضافه بار
overdraw اضافه برداشت کردن
over reinforcement اضافه ارماتورگذاری شده
overbreak خاکبرداری اضافه برنیمرخ
effusions اضافه جریان بزور
superelevation بلندی بر اضافه ارتفاع
repositional مانند حرف اضافه
extra bed تخت خواب اضافه
prepositionally بطور حرف اضافه
spare ذخیره اضافه براحتیاج انی
height money اضافه بهای کار در ارتفاع
inseparable preposition حرف اضافه لازم یا جدانشدنی
leap day روز اضافه در سال کبیسه
subjoin در پایان افزودن اضافه کردن
net worth tax مالیات بر اضافه ارزش دارائی
over issue اضافه براعتبار رواج دادن
forfeiture of premiums ضرر اضافه ارزش سهام
insets افزودن اضافه کردن گذاشتن
put in <idiom> اضافه چیزی که قبلا گفته شد
pad the bill <idiom> اضافه شدن هزینههای کاذب
let off steam <idiom> ازدست دادن انرژی اضافه
augmenter مقداری که به دیگری اضافه میشود
spared ذخیره اضافه براحتیاج انی
premium statement صورت اضافه ارزش سهام
producer surplus اضافه ارزش تولید کننده
repositional با حروف اضافه اغاز شده
collection of premiums وصول اضافه ارزش سهام
ring up <idiom> اضافه کردن آمار پولی
cost plus اضافه بر بهای تمام شده
inset افزودن اضافه کردن گذاشتن
overhead personnel پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان
accession شیی ء اضافه یا الحاق شده
overshoot از حد خارج شدن اضافه جهیدن
unjustified که با کامپیوتر اضافه شده است
overshoots از حد خارج شدن اضافه جهیدن
overshooting از حد خارج شدن اضافه جهیدن
ad حرف اضافه لاتینی بمعنی
ads حرف اضافه لاتینی بمعنی
latent اضافه ازفرفیت بار موجود
We have two books extra. دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
addend عدد اضافه شده به حاصل در جمع
additional آنچه جمع شده یا اضافه است
cost and frieght قیمت کالا به اضافه کرایه حمل
increment مقدار عدد اضافه شده به ثبات
entremets غذای لذید اضافه بر برنامه معمولی
increments مقدار عدد اضافه شده به ثبات
super numerary نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
eager beaver <idiom> شخص همیشه داوطلب کار اضافه
shore up <idiom> اضافه کردن چیزی که ضعیف است
overweight تحمل وزن اضافه از طرف اسب
surcharge اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
surcharges اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
overdraft دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
overdrafts دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
c i f قیمت کالا به اضافه هزینه بیمه و
pay حقوق
pay check چک حقوق
salary حقوق
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com