Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English
Persian
trut
اطمینان داشتن توکل کردن
Other Matches
bank on
<idiom>
اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
figure on
اطمینان داشتن
mistrust
اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusts
اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusted
اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusting
اطمینان نکردن به فن داشتن
i reckon
اطمینان به دوستی کسی داشتن
swear by
<idiom>
کاملا از چیزی اطمینان داشتن
to believe in somebody
[something]
اطمینان داشتن به کسی
[چیزی]
depends
توکل کردن
depend
توکل کردن
depended
توکل کردن
rest in god
بخدا توکل کردن
to rest in god
بخدا توکل کردن
reliance
توکل
trusts
توکل
trusted
توکل
trust
توکل
my reliance is upon god
توکل
enterprisingly
ازروی توکل
dependence
توکل تبعیت
dependability
توکل پذیری
faintness
عدم توکل
resignedly
با توکل متوکلانه
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
trust in god
اعتماد یا توکل به خدا
dependable
قابل اعتماد توکل پذیر
truster
نسیه دهنده توکل کننده
accredit
اطمینان کردن
confides
اطمینان کردن
confided
اطمینان کردن
confide
اطمینان کردن
accredits
اطمینان کردن
accrediting
اطمینان کردن
confident test
ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
avouch
اقرار کردن اطمینان دادن
vouch
اطمینان دادن تایید کردن
someone to rely on
به کسی اطمینان کردن
[اتکا کردن]
control
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
sail in
با جدیت و اطمینان بکاری مبادرت کردن
controlling
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
controls
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
reliability
اطمینان قابلیت اطمینان
self-
برای اطمینان از صحت نحوه کار کردن , معمولاگ حافظه , وسایل جانبی و دیسک درایوها بررسی می شوند
skimming
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
refreshes
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refresh
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshed
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
vacillating
دل دل کردن تردید داشتن
vacillate
دل دل کردن تردید داشتن
vacillated
دل دل کردن تردید داشتن
vacillates
دل دل کردن تردید داشتن
evincing
معلوم کردن ابراز داشتن
inform
مستحضر داشتن اگاه کردن
hold forth
پیشنهاد کردن انتظار داشتن
imported
دخل داشتن به تاثیر کردن در
withhold
مضایقه داشتن خودداری کردن
entertain
سرگرم کردن گرامی داشتن
divert
متوجه کردن معطوف داشتن
withheld
مضایقه داشتن خودداری کردن
aspire
ارزو کردن اشتیاق داشتن
shoots
درد کردن سوزش داشتن
diverted
متوجه کردن معطوف داشتن
diverts
متوجه کردن معطوف داشتن
shoot
درد کردن سوزش داشتن
entertained
سرگرم کردن گرامی داشتن
import
دخل داشتن به تاثیر کردن در
To wish (long) for something.
آرزوی چیزی را کردن (داشتن )
retaining
ابقاء کردن نگاه داشتن
aspires
ارزو کردن اشتیاق داشتن
rage
غضب کردن شدت داشتن
award
مقرر داشتن اعطا کردن
awarded
مقرر داشتن اعطا کردن
awarding
مقرر داشتن اعطا کردن
inhibits
باز داشتن و نهی کردن
evince
معلوم کردن ابراز داشتن
impounds
ضبط کردن نگه داشتن
withholding
مضایقه داشتن خودداری کردن
informing
مستحضر داشتن اگاه کردن
evinces
معلوم کردن ابراز داشتن
retained
ابقاء کردن نگاه داشتن
partook
بهره داشتن طرفداری کردن
evinced
معلوم کردن ابراز داشتن
informs
مستحضر داشتن اگاه کردن
importing
دخل داشتن به تاثیر کردن در
retains
ابقاء کردن نگاه داشتن
snifter
خرخر کردن زکام داشتن
persuading
بران داشتن ترغیب کردن
kithe
اعلام داشتن اعتراف کردن
treat
بحث کردن سروکار داشتن با
treated
بحث کردن سروکار داشتن با
rages
غضب کردن شدت داشتن
persuade
بران داشتن ترغیب کردن
awards
مقرر داشتن اعطا کردن
aspired
ارزو کردن اشتیاق داشتن
inhibit
باز داشتن و نهی کردن
to keep off
دورنگاه داشتن دفع کردن
celebrates
نگاه داشتن تقدیس کردن
raged
غضب کردن شدت داشتن
persuades
بران داشتن ترغیب کردن
entertains
سرگرم کردن گرامی داشتن
celebrate
نگاه داشتن تقدیس کردن
to feel fear
احساس ترس کردن
[داشتن]
withholds
مضایقه داشتن خودداری کردن
embosom
بغل کردن عزیز داشتن
treats
بحث کردن سروکار داشتن با
celebrating
نگاه داشتن تقدیس کردن
retain
ابقاء کردن نگاه داشتن
impounded
ضبط کردن نگه داشتن
impound
ضبط کردن نگه داشتن
head
ریاست داشتن بر رهبری کردن
impounding
ضبط کردن نگه داشتن
aspiring
ارزو کردن اشتیاق داشتن
certitude
اطمینان
trusted
اطمینان
affiance
اطمینان
assuredness
اطمینان
trustingly
با اطمینان
trust
اطمینان
confidence
اطمینان
certainty
اطمینان
certainties
اطمینان
confidences
اطمینان
safety
اطمینان
certes
اطمینان
trusts
اطمینان
sureties
اطمینان
surety
اطمینان
instable
بی اطمینان
assurance
اطمینان
confidence limit
حد اطمینان
security
اطمینان
fideism
اطمینان
assurances
اطمینان
avouch
مقرر داشتن تصدیق و تایید کردن
tingles
سوزش کردن حس خارش یاسوزش داشتن
simulating
شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
stereotype
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
simulate
شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
filed
در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
to respect persons
ملاحظه کردن وواهمه داشتن ازمردم
simulates
شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
turn (someone) off
<idiom>
ناراحت کردن،انزجار ، نفرت داشتن
play
بازی کردن حرکت ازاد داشتن
tingled
سوزش کردن حس خارش یاسوزش داشتن
tingling
سوزش کردن حس خارش یاسوزش داشتن
played
بازی کردن حرکت ازاد داشتن
aims
قصد داشتن هدف گیری کردن
aimed
قصد داشتن هدف گیری کردن
aim
قصد داشتن هدف گیری کردن
tingle
سوزش کردن حس خارش یاسوزش داشتن
plays
بازی کردن حرکت ازاد داشتن
in touch
<idiom>
بایکدیگر صحبت کردن،درارتباط داشتن
to shut in
تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
envisage
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
stereotyping
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
envisaging
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisages
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaged
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
playing
بازی کردن حرکت ازاد داشتن
file
در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
stereotypes
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
withold
دریغ داشتن مضایقه کردن بازداشتن
stereotypy
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
safety plug
پولک اطمینان
quality assurance
اطمینان از کیفیت
fiducial interval
فاصله اطمینان
insures
اطمینان یافتن
dependability
قابلیت اطمینان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com