Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
truster
اطمینان کننده
Other Matches
confident test
ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
reliability
اطمینان قابلیت اطمینان
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
certainties
اطمینان
instable
بی اطمینان
certainty
اطمینان
certitude
اطمینان
assurances
اطمینان
confidences
اطمینان
assurance
اطمینان
security
اطمینان
confidence
اطمینان
safety
اطمینان
sureties
اطمینان
surety
اطمینان
assuredness
اطمینان
trust
اطمینان
trusted
اطمینان
trusts
اطمینان
trustingly
با اطمینان
fideism
اطمینان
affiance
اطمینان
certes
اطمینان
confidence limit
حد اطمینان
confidence belt
کمربند اطمینان
reassurance
اطمینان مجدد
reassurances
اطمینان افرینی
reassurances
اطمینان مجدد
reassurance
اطمینان افرینی
insures
اطمینان یافتن
ensuring
اطمینان یافتن
safety belt
کمربند اطمینان
safety belts
کمربند اطمینان
confidence level
درجه اطمینان
ensures
اطمینان یافتن
confidence interval
فاصله اطمینان
confidence limits
حدود اطمینان
insuring
اطمینان یافتن
confidence coefficicent
ضریب اطمینان
insurance stockage
ذخیره اطمینان
failure safety
قابلیت اطمینان
reliability
قابلیت اطمینان
unpromising
غیرقابل اطمینان
fire escapes
پلکان اطمینان
fire escape
پلکان اطمینان
unreliability
عدم اطمینان
fiducial interval
فاصله اطمینان
figure on
اطمینان داشتن
coefficient of safety
ضریب اطمینان
interval confidence
دامنه اطمینان
factor of safety
عامل اطمینان
positiveness
قطعیت اطمینان
level of confidence
سطح اطمینان
trustful
معتمد اطمینان
sicker
قابل اطمینان
reliability
قابل اطمینان
liable
قابل اطمینان
uncertainty
عدم اطمینان
uncertainties
عدم اطمینان
factor of safety
ضریب اطمینان
interval confidence
فاصله اطمینان
i'll warrant
اطمینان میدهم
confided
اطمینان کردن
confide
اطمینان کردن
safe valve
دریچه اطمینان
safety fuse
فیوز اطمینان
safety glass
شیشه اطمینان
safety hook
قلاب اطمینان
safety lamp
چراغ اطمینان
safety plug
پولک اطمینان
accredit
اطمینان کردن
safety valve
دریچه اطمینان
reliable
قابل اطمینان
confides
اطمینان کردن
relief valve
شیر اطمینان
aplomb
اطمینان بخود
bleeder valve
شیر اطمینان
quality assurance
اطمینان از کیفیت
cretain
تاحدی اطمینان
solids
قابل اطمینان
reliability
قابلیت اطمینان
solid
قابل اطمینان
trusty
اطمینان بخش
valid
قابل اطمینان
dependability
قابلیت اطمینان
overconfidence
اطمینان بیش از حد
accrediting
اطمینان کردن
assuring
اطمینان دادن
safety-valve
دریچه اطمینان
dependable
قابلیت اطمینان
assurer
اطمینان دهنده
assuror
اطمینان دهنده
coniviction
عقیده اطمینان
limits of confidence
حدود اطمینان
ensure
اطمینان یافتن
assurance factor
ضریب اطمینان
safety-valves
دریچه اطمینان
ensured
اطمینان یافتن
confidingly
از روی اطمینان
accredits
اطمینان کردن
play up
اطمینان دادن به
reputable
قابل اطمینان
assurable
قابل اطمینان
assures
اطمینان دادن
assure
اطمینان دادن
trusts
اطمینان پشت گرمی
I am positive that ...
من اطمینان کامل دارم که ...
trusted
اطمینان پشت گرمی
checks
اطمینان از صحت چیزی
trust
اطمینان پشت گرمی
misgiving
عدم اطمینان ترس
misgivings
عدم اطمینان ترس
checked
اطمینان از صحت چیزی
fiduciary
اطمینان بخش ثقه
check
اطمینان از صحت چیزی
qualm
عدم اطمینان بیم
safe yield
بده قابل اطمینان
qualms
عدم اطمینان بیم
safest
صحیح اطمینان بخش
safes
صحیح اطمینان بخش
area of uncertainity
منطقه عدم اطمینان
safe
صحیح اطمینان بخش
safer
صحیح اطمینان بخش
trusty
موتمن مورد اطمینان
ultimate factor of safety
ضریب اطمینان اختیاری
mistrust
اطمینان نکردن به فن داشتن
reassure
دوباره اطمینان دادن
persuasion
اطمینان عقیده دینی
reassures
دوباره اطمینان دادن
reliability
قابلیت اطمینان اعتبار
mistrusted
اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusting
اطمینان نکردن به فن داشتن
reasure
دوباره اطمینان یا قوت
mistrusts
اطمینان نکردن به فن داشتن
persuasions
اطمینان عقیده دینی
reassured
دوباره اطمینان دادن
persuasions
نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
i assured him of that
به او در این باره اطمینان دادم
persuasion
نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
to believe in somebody
[something]
اطمینان داشتن به کسی
[چیزی]
bleeder type steam engine
ماشین بخار با شیر اطمینان
anti flood valve
شیر اطمینان مانع طغیان
trut
اطمینان داشتن توکل کردن
vouch
اطمینان دادن تایید کردن
quality assurance
عملیات اطمینان از کیفیت جنس
unreliable
غیر قابل اطمینان نامعتبر
accredit
مورد اطمینان بودن یا شدن
i rely or your secrecy
من به رازداری شما اطمینان میکنم
avouch
اقرار کردن اطمینان دادن
accrediting
مورد اطمینان بودن یا شدن
accredits
مورد اطمینان بودن یا شدن
dependable
قابل اطمینان مورد اعتماد
swear by
<idiom>
کاملا از چیزی اطمینان داشتن
i reckon
اطمینان به دوستی کسی داشتن
authentication
اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
mistrustfully
ازروی بدگمانی از روی عدم اطمینان
confidence man
کسی که از اطمینان دیگرسوء استفاده میکند
life is not worth an hour's p
ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
control
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
I'm sure we can come to some arrangement.
من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم .
sail in
با جدیت و اطمینان بکاری مبادرت کردن
controlling
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
controls
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
chunking along
عملکرد یک برنامه طویل الاجراو قابل اطمینان
maintains
اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
measure
عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی
bank on
<idiom>
اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
maintained
اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
maintain
اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
balance
روش اطمینان یافتن از هم سطح بودن در انتهای دو ستون
balances
روش اطمینان یافتن از هم سطح بودن در انتهای دو ستون
arithmetic
عملیات محاسباتی مجدد برای اطمینان از صحت نتیجه
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars.
هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
tests
اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
verification
بررسی هرکلیدبرای اطمینان ازاعتبار آن برای یک برنامه کاربردی خاص
aligned
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
align
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligns
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
acatalectic
قاضی یاشخصی که نمیتواند به صحت امری اطمینان حاصل کند
tested
اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
aligning
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
test
اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
aligner
وسیلهای که از صاف بودن کاغذ در چاپگر اطمینان حاصل میکند
synchronising
اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
synchronised
اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
protection
اطمینان از اینکه داده توسط کاربر نامجاز کپی نشده است
sync
باس ارسالی برای اطمینان از این که گیرنده با فرستنده سنکرون است
synchronises
اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
dry run
اجرای برنامه با داده پیش فرض برای اطمینان از صحت کارها
synchronization
باس ارسالی برای اطمینان از این که گیرنده با فرستنده سنکرون است
synchronize
اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
synchronizes
اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com