Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 145 (7 milliseconds)
English
Persian
clemency
اعتدال عناصر
Other Matches
combatants
یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
combatant
یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
display board
تابلوی نمایش عناصر تیر نمودار عناصر تیر
temperateness
اعتدال
in moderation
با اعتدال
immoderate
بی اعتدال
sobriety
اعتدال
inclement
بی اعتدال
moderately
با اعتدال
equinox
اعتدال
temperately
اعتدال
mean
اعتدال
meaner
اعتدال
meanest
اعتدال
intemperate
بی اعتدال
moderation
اعتدال
temperance
اعتدال
continuously set vector
عناصر تصحیح شده متوالی هدف عناصر تنظیم شده هدف به طریق متوالی
autumnal equinox
اعتدال پاییزی
vernal equinox
اعتدال بهاری
equinoctial colure
دایره اعتدال
autumnal equinox
اعتدال پائیزی
equinox
اعتدال شب وروز
moderateness
اعتدال ملایمت
distemperature
عدم اعتدال هوا
vernal equinox
نقطه اعتدال بهاری
descending node
نقطه اعتدال پاییزه
dragons head
نقطه اعتدال ربیعی
dragons tail
نقطه اعتدال خریفی
ascending node
نقطه اعتدال بهاره
autumnal equinox
نقطه اعتدال پاییزی
autumnal equinox
برابران پائیزی اعتدال خریفی
Moderation in all things.
<proverb>
در همه چیز اعتدال داشته باش.
equinoctial
وابسته باعتدال شب و روز واقع درنزدیکی خط اعتدال روزوشب
ingredient
عناصر
ingredients
عناصر
target indications
عناصر هدف
trace elements
عناصر کمیاب
firing data
عناصر تیر
representative elements
عناصر نماینده
orbital element
عناصر مداری
column head
عناصر سرستون
essential elements
عناصر ضروری
gft setting
عناصر خط کش تیر
intelligence data
عناصر اطلاعات
job elements
عناصر شغلی
known data
عناصر تیرمعلوم
data element
عناصر اطلاعات
conversion of data
تبدیل عناصر
meteorological data
عناصر هواسنجی
minor elements
عناصر فرعی
minor elements
عناصر جزئی
component operation
عناصر عملیاتی
combat , elements
عناصر رزمی
cantilever elements
عناصر کنسولی
known data
عناصر معلوم
transmutation
تبدیل عناصر
Sophrosyne
وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
interrupted
[عناصر معماری منقطع]
chart data
عناصر تیر نقشهای
combat , elements
عناصر درگیر در رزم
head
عناصر اولیه ستون
constituent elements of crime
عناصر متشکله جرم
treadway
پل برای عناصر پیاده
transition series
گروه عناصر واسطه
elemental
مربوط به عناصر ابتدائی
essential elements of information
عناصر اصلی اخبار
force augmentation
عناصر تقویتی یکان
firing data
عناصر مربوط به تیراندازی
antisurface
ضد عناصر سطحی شناوردشمن
periocic table
جدول تناوبی عناصر
basic data
عناصر تیر اولیه
inner transition elements
عناصر واسطه داخلی
data
سوابق عناصر داده ها
direct plotting
تعیین عناصر تیر به طورمستقیم
coriolis force
اثرچرخش زمینی عناصر متحرک
replot data
عناصر دوباره بردن هدفها
computing sight
وسیله محاسبه عناصر تیر
chaines
[عناصر بنایی شبیه پایه]
quantification
معرفی عناصر یک جسم تعریف
record firing
عناصر تیر را ثبت کنید
computing gunsight
دوربین محاسب عناصر تیر
gun pointing data
عناصر مربوط به روانه کردن توپ
purged
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purge
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
filters
حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
task element
یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
topology
روش اتصال عناصر مختلف شبکه
aided matching
سیستم انتقال عناصر تیر به کامپیوتر
purges
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
aided matching
سیستم تبدیل عناصر تیر توپ
filter
حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
integration
یکپارچگی اتحاد عناصر مختلف اجتماع
searched
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
search
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searches
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searchingly
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
combinational
آنچه شماره عناصر جدا را ترکیب میکند
articulation
[ترکیب معماری در عناصر و قسمت های مختلف ساختمان]
circuit
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
circuits
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
two-dimensional
آرایهای که عناصر افقی و عمودی محل دهی میکند
centerpiece
[عناصر تزئینی اصلی درگاه های پیچ و تاب دار]
neglecting
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
circulars
صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
circular
صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
array
تعداد عناصر آرایه که به صورت سط ر و ستون داده شده اند
electrothermal printer
چاپگری با سرعت زیاد بااستفاده از عناصر گرمازا چاپگر حرارتی
neglected
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
charted
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
neglect
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglects
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
charts
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
half thickness
ضخامت لازم برای نصف کردن نفوذ عناصر تراونده
charting
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
cartesian structure
ساختار دادهای که اندازه ثابتی دارد و عناصر به صورت خط ی مرتبند
clustering
مجموعهای از عناصر که در یک خط ترتیبی فاهر می شوند و یک جدول دستیابی دارند
arrays
تعداد عناصر آرایه که به صورت سط ر و ستون داده شده اند
chart
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
direct coupled transistor logic
سیستم منطقی که منحصرا" ازترانزیستورها به عنوان عناصر فعال استفاده میکند
dichogamous
دارای عناصر نروماده ایکه درمواقع متفاوت اماده باروری می شوند
dichogamic
دارای عناصر نر وماده ایکه در مواقع متفاوت اماده باروری می شوند
guerrillas
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
pert chart
نمودار وابستگیهای داخلی عناصر کاری که نسبت به زمان سنجیده می شوند
guerrilla
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerillas
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
direct plotting
تعیین عناصر تیربدون استفاده از طرح تیر یاوسایل هدایت اتش
unit matrix
ماترسی که عناصر قطر اصلی همگی برابر یک و بقیه عناصرش صفر باشند
circuit
وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
circuits
وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
selective clock stetching
تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
director
نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد
directors
نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد
arrays
ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
array
ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
decomposing
تجزیه کردن و جدا کردن عناصر اصلی یک ماده مرکب
universal
مجموعه کامل عناصر که یک مجموعه قوانین تشکیل میدهد
repeat
بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
repeats
بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
electrothermal printer
چاپگری که نوک چاپ به همراه عناصر گرمایی -dot matrix برای فرم دادن به حروف کاغذهای حساس به الکتریسیته به کار می رود
elements of weather
عناصر موثر در شرایط جوی عوامل جوی
thermal
نوعی چاپگر که حروف روی کاغذ حرارتی با نوک چاپ قرار می گیرند و یک ماتریس از عناصر حرارتی کوچک ایجاد می کنند
basic data
دادههای اولیه عناصر اولیه
leukon
عناصر سفید خون وسلولهای سازنده انها دودمان سفید خون
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com