Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English
Persian
particularism
اعتقادباینکه نجات فقط برای برگزیدگان میسر است
Other Matches
lifebuoys
کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
lifebuoy
کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
make a run for it
<idiom>
برای نجات جان فرار کردن
life raft
قایق چوبی
[برای نجات غریق]
elite
برگزیدگان
elites
برگزیدگان
the elect
برگزیدگان
jettison
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisoned
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisons
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisoning
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
venting
سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
vent
سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
vents
سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
vented
سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
fruitarianism
اعتقادباینکه خوراک انسان بایدمیوه باشد
fortuitism
اعتقادباینکه انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده
kenosis
اعتقادباینکه مسیح بصورت ادمی جنبه خدایی را ازخوددورساخته است
air sea rescue
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
hili
اعتقادبه مادیات-اعتقادباینکه مادیات مایهء شرارت است
transubstantiation
اعتقادباینکه نان وشراب مصرفی درایین عشای ربانی مسیحیان هنگام ورود ببدن شخص تبدیل بجسم وخون عیسی میگردد
unfeasible
<adj.>
نا میسر
inexecutable
<adj.>
نا میسر
maser
میسر
makable
[spv. makeable]
<adj.>
میسر
impracticable
<adj.>
نا میسر
makeable
<adj.>
میسر
practicable
<adj.>
میسر
feasible
<adj.>
میسر
makable
<adj.>
میسر
executable
<adj.>
میسر
possible
[doable, feasible]
<adj.>
میسر
workable
<adj.>
میسر
manageable
<adj.>
میسر
achievable
<adj.>
میسر
contrivable
<adj.>
میسر
doable
<adj.>
میسر
left flank
میسر
farfetched
غیر میسر
to throw open the door to
میسر کردن
feasible
امکان پذیر میسر
possible
امکان پذیر میسر
provide
میسر ساختن تامین کردن
poverty parts friends
<idiom>
بی زر میسر نشود کام دوستان
provides
میسر ساختن تامین کردن
no pains no gains
نابرده رنج گنج میسر نمیشود
no pain no gain
<proverb>
نابرده رنج گنج میسر نمی شود
labour is often the father of pleasure
<proverb>
مقام عیش میسر نمی شود بی رنج
What should I do when I get the following message: The connection to the server has failed
چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟
rescuing
نجات
rescues
نجات
liberation
نجات
life vest
کت نجات
rescued
نجات
rescue
نجات
escape line
خط نجات
safety
نجات
livery
نجات
life jacket
کت نجات
salvation
نجات
liveries
نجات
crash boat
قایق نجات
lifeboat
قایق نجات
lifeboats
قایق نجات
safety boat
قایق نجات
stole
جلیقه نجات
fire escapes
نردبان نجات
survived
نجات دادن
life belt
کمربند نجات
life float
قایق نجات
fire escape
نردبان نجات
salvation
سبب نجات
life line
بند نجات
life raft
قایق نجات
plane guard
ناو نجات
redeliver
از نو نجات دادن
life buoy
حلقه نجات
safety belt
کمربند نجات
safety belts
کمربند نجات
recover
نجات دادن
life buoy
بویه نجات
recovering
نجات دادن
refugee relief
نجات پناهندگان
life net
تور نجات
deliver
نجات دادن
delivers
نجات دادن
rescue operation
عملیات نجات
lifesaving
نجات غریق
life jacket
جلیقه نجات
rescue basket
زنبیل نجات
plane guard
ناوگارد نجات
recovers
نجات دادن
lifebelt
کمربند نجات
lifeguards
نجات غریق
life line
طناب نجات
parachute
چتر نجات
parachuted
چتر نجات
breeches buoy
بویه نجات
save
نجات دروازه
salvable
نجات یافتنی
lifeguard
نجات غریق
salvageable
قابل نجات
life boad
قایق نجات
survivors
نجات یافتگان
savior
نجات دهنده
life vest
جلیقه نجات
lifeguard submarine
زیردریایی نجات
liferaft
شناوه نجات
saved
نجات دروازه
survival suit
لباس نجات
deep submergence
زیردریایی نجات
parachutes
چتر نجات
saviours
نجات دهنده
saviour
نجات دهنده
parachut
چتر نجات
survive
نجات دادن
resuscitation
نجات غریق
parachuting
چتر نجات
survives
نجات دادن
life boat
کرجی نجات
saves
نجات دروازه
survival pack
بسته نجات
surviving
نجات دادن
lifebelts
کمربند نجات
mae west
جلیقه نجات فشاری
lifeguard
مامور نجات غریق
helicopter rescue net
تور نجات هلیکوپتر
lifeguards
گارد نجات دریایی
survivors
نجات یافتگان از مرگ
lifeguard
گارد نجات دریایی
life buoy
حلقه نجات غریق
helicopter rescue strop
کمربند نجات هلیکوپتر
lifeguards
مامور نجات غریق
rescue and assistance
عملیات نجات و مددکاری
paradrop
بارریزی باچتر نجات
salvaged
از خطرنابودی نجات دادن
life belt
لاستیک نجات غریق
life belt
کمربند نجات غریق
salvage
از خطرنابودی نجات دادن
search and rescue
عملیات تجسس و نجات
lifesaver
نجات دهنده زندگانی
liferaft
قایق نجات لاستیکی
rescue chamber
اطاقک نجات زیردریایی
life vest
لباس نجات غریق
pararaft
وسایل نجات چتربازی
salvaging
از خطرنابودی نجات دادن
fire and rescue
نجات و اطفای حریق
salvages
از خطرنابودی نجات دادن
pararescue team
تیم تجسس و نجات
lifesaving
وسیله نجات غریق
lifesaving
نجات دهنده زندگی
soteriology
مبحث نجات رستگاری
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
save one's neck/skin
<idiom>
نجات خوداز خطر ومشکل
lifeguards
نجات غریق محافظ شخصی
salvaging
اموال نجات یافته از خطر
save
نجات دادن پس انداز کردن
lifeguard
نجات غریق محافظ شخصی
lifeline
طناب یارسن نجات غواص
salvage money
جایزه نجات کشتی یا محموله
redeemer
رهایی بخش نجات دهنده
lifesaver
عضودسته نجات غریق وامثال ان
fire and rescue
عملیات نجات و اطفای حریق
redeemers
رهایی بخش نجات دهنده
saved
نجات دادن پس انداز کردن
life line
طناب وصل به حلقه نجات
lifelines
طناب یارسن نجات غواص
salvage
اموال نجات یافته از خطر
unsaved
محفوظ نشده نجات نیافته
helicopter double rescue harness
کمربند نجات دو نفره هلیکوپتر
saves
نجات دادن پس انداز کردن
salvages
اموال نجات یافته از خطر
salvaged
اموال نجات یافته از خطر
survive
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
survives
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
survived
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
deep submergence
زیردریایی نجات کشتیهای غرق شده
surviving
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
ski patrolman
عضو گروه نجات در پیست اسکی
andromeda
از دست غولی نجات یافت وزن او شد
to rescue people from the water
مردم را
[از غرق شدن ]
در آب نجات دادن
escapes
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escaping
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escape
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escaped
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
life jacket
سینه بند نجات جلیقه ضد گلوله
to rescue somebody from drowning
کسی را از غرق شدن نجات دادن
salvor
نجات دهنده کشتی یا کالاهای ان در دریا
ski patrol
گروه نجات و حمل مصدومان در پیست اسکی
life preservers
وسیله نجارت غریق وغیره اسباب نجات
life preserver
وسیله نجارت غریق وغیره اسباب نجات
reclaim
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaiming
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaimed
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
salvages
نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
para bomb
بمب قابل پرتاب به وسیله چتر نجات
salvage
نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvaged
نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com