Dictiornary-Farsi | اعتماد یا توکل به خدا | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 127 (7 milliseconds)

English	Persian
trust in god	اعتماد یا توکل به خدا


Search result with all words

dependable	قابل اعتماد توکل پذیر
Other Matches

trusts	توکل
my reliance is upon god	توکل
trust	توکل
trusted	توکل
reliance	توکل
depends	توکل کردن
enterprisingly	ازروی توکل
faintness	عدم توکل
depend	توکل کردن
dependability	توکل پذیری
depended	توکل کردن
resignedly	با توکل متوکلانه
dependence	توکل تبعیت
to rest in god	بخدا توکل کردن
rest in god	بخدا توکل کردن
truster	نسیه دهنده توکل کننده
trut	اطمینان داشتن توکل کردن
fideism	اعتماد
trusts	اعتماد
reliance	اعتماد
credence	اعتماد
affiance	اعتماد
faiths	اعتماد
faith	اعتماد
belief	اعتماد
trusted	اعتماد
trustful	اعتماد
trust	اعتماد
sense of trust	حس اعتماد
faithworthy	قابل اعتماد
confidence coefficicent	ضریب اعتماد
dependability	قابلیت اعتماد
distrustfulness	عدم اعتماد
fiduciary	قابل اعتماد
confidence limits	حدود اعتماد
confidence interval	فاصله اعتماد
level of confidence	سطح اعتماد
place confidence in	اعتماد کردن به
trig	قابل اعتماد
trustiness	قابلیت اعتماد
trustworthiness	قابلیت اعتماد
trut	اعتماد کردن
self-assurance	اعتماد به نفس
vote of censure	رای اعتماد
awareness of the self	اعتماد به نفس
self-confidence	اعتماد به نفس
to base one self	اعتماد کردن
self trust	اعتماد بخود
self reliance	اعتماد بنفس
reliability	قابلیت اعتماد
place confidence on	اعتماد کردن به
to put confidence in	اعتماد کردن به
to put trust in	اعتماد کردن به
reliableness	قابلیت اعتماد
self-reliance	اعتماد به نفس
aplombself-trust	اعتماد به نفس
self-awareness	اعتماد به نفس
soiothfast	قابل اعتماد
reliability	قابل اعتماد
reliability	قابلیت اعتماد
unreliable	غیرقابل اعتماد
vote of confidence	رای اعتماد
votes of confidence	رای اعتماد
failure safety	قابلیت اعتماد
self-confidence	اعتماد به خود
trusty	قابل اعتماد
confidentiality	قابلیت اعتماد
relying	اعتماد کردن
trust	اعتماد داشتن
trusted	اعتماد داشتن
trusts	اعتماد داشتن
relied	اعتماد کردن
relies	اعتماد کردن
rely	اعتماد کردن
self assurance	اعتماد به نفس
self-reliance	اعتماد به نفس
confiding	اعتماد کننده
confides	اعتماد داشتن به
confided	اعتماد داشتن به
confide	اعتماد داشتن به
trustworthy	قابل اعتماد
confidence coefficient	ضریب اعتماد
poise [self-confidence]	اعتماد به نفس
self-assuredness	اعتماد به نفس
aplomb	اعتماد بنفس
confidence	اعتماد رازگویی
confidences	اعتماد رازگویی
self-trust	اعتماد به نفس
lack of self-confidence	کمبود اعتماد به نفس
lack of confidence	کمی اعتماد به نفس
lack of self-confidence	عدم اعتماد به نفس
lack of confidence	عدم اعتماد به نفس
lack of confidence	کمبود اعتماد به نفس
distrusted	سوء فن اعتماد نداشتن
reliably	بطور قابل اعتماد
lack of self-confidence	کمی اعتماد به نفس
diffidence	عدم اعتماد به نفس
diffidently	با نداشتن اعتماد بخود
disafected person	عنصر غیرقابل اعتماد
distrust	سوء فن اعتماد نداشتن
distrusts	سوء فن اعتماد نداشتن
distrusting	سوء فن اعتماد نداشتن
man of confidence	شخص مورد اعتماد
take down a notch (peg) <idiom>	سلب اعتماد به نفس
authentic	موثق قابل اعتماد
self doubt	عدم اعتماد بنفس
make out <idiom>	باعث اعتماد،اثبات شخص
dependable	قابل اطمینان مورد اعتماد
in order to <idiom>	اعتماد شخص را بدست آوردن
self confidence	اعتماد بنفس غرور بیجا
blue book	هر کتاب یا سند مستندوقابل اعتماد
trut	اعتماد کردن به امیدوار بودن
calculable	براورد کردنی قابل اعتماد
confidence trick	کلاهبرداری از راه جلب اعتماد
confidence tricks	کلاهبرداری از راه جلب اعتماد
untrustworthy	غیر قابل اعتماد غیرمعتمد ناپایدار
con	مخفف کلمه عامیانه confidence اعتماد
cons	مخفف کلمه عامیانه confidence اعتماد
conning	مخفف کلمه عامیانه confidence اعتماد
conned	مخفف کلمه عامیانه confidence اعتماد
burn notice	علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند
backstabber	خیانتکار [همکاری یا دوستی که قابل اعتماد در نظر گرفته شود اما پشت سر آدم حمله می کند ]
self depedence	اتکاء بنفس اعتماد بنفس
self dependence	اتکاء به نفس اعتماد به نفس
exchanged stabilization fund	مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود