Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
acclimation
اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
Other Matches
modernism
نو گرایی سازش دادن عقاید قدیم باافکار جدید
acclimate
به آب و هوای جدید خو گرفتن
acclimating
به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimates
به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimated
به اب و هوای جدید خو گرفتن
plenum method
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
adaptable organism
موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
fog lookouts
دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
rehyphenation
تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید
imagism
مکتب شعر جدید که قبل ازجنگ اول جهانی رایج شده وپیرو تشبیهات زنده وموضوعات جدید وبکر وازادی از قید سجع وقافیه است
turbocharger
گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
install
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installs
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installing
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
addiction
اعتیاد
narcotism
اعتیاد
consuetude
اعتیاد
accustomedness
اعتیاد
addictedness
اعتیاد
heroinism
اعتیاد به هروئین
acclimatable
قابل اعتیاد
monandry
اعتیاد به یک شوهر
addict
عادت اعتیاد
addict
اعتیاد دادن
addicts
عادت اعتیاد
opiomania
اعتیاد به تریاک
drug addiction
اعتیاد دارویی
cold turkey
ترک اعتیاد
turbojet
توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
hyping
اعتیاد به مواد مخدره
hyped
اعتیاد به مواد مخدره
hyped up
اعتیاد به مواد مخدره
hypes
اعتیاد به مواد مخدره
hype
اعتیاد به مواد مخدره
urbanism
اعتیاد بزندگی شهری
drug addiction
اعتیاد به مواد مخدر
urbanity
اعتیاد بزندگی شهری
cold turkey
ترک اعتیاد بلامقدمه
alcoholism
اعتیاد به نوشیدن الکل
effluvium
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
cold turkey
<idiom>
ترک کردن اعتیاد بدون دارو
to go through cold turkey
<idiom>
رنج و درد کشیدن در حین ترک اعتیاد
[به ویژه هروئین]
map compilation
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
mise
سازش
peaceful settlement
سازش
keeping
سازش
agreement
سازش
compromises
سازش
compromising
سازش
compatibility
سازش
acclimatization
سازش
compromise
سازش
adaptations
سازش
adaptation
سازش
agreements
سازش
compromis
سازش
amicable settlement
سازش
complot
سازش
come to terms
سازش کردن
compound
سازش کردن
adaptableness
سازش مناسبت
compounded
سازش کردن
coldigor
سازش با سرما
compounds
سازش کردن
unity
سازش سازگاری
compromis
سازش کردن
meets
سازش کردن
compatibility
سازش پذیری
comport
سازش کردن
collusion
سازش هم نیرنگ
to a oneself to
سازش کردن
conformation
سازش توافق
union
اتحاد سازش
acclimatization
سازش با محیط
meet
سازش کردن
unions
اتحاد سازش
comporting
سازش کردن
assimilated
سازش کردن
assimilates
سازش کردن
assimilating
سازش کردن
adaptations
توافق سازش
comported
سازش کردن
agrees
سازش کردن
agreeing
سازش کردن
agree
سازش کردن
comports
سازش کردن
assimilate
سازش کردن
adaptability
سازش پذیری
adaptation
توافق سازش
adaption
توافق سازش
adaptability
قابلیت توافق و سازش
to agree on something
سازش کردن با چیزی
to come to terms
سازش یا موافقت پیداکردن
accommodations
سازش با مقتضیات محیط
accommodation
سازش با مقتضیات محیط
voluntary partition
افراز با رضایت یا سازش طرفین
to come to an understanding
پیدا کردن سازش پیداکردن
update
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updates
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updated
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
air blast
هوای دم
moist air
هوای تر
petticoatsfever
هوای زن
humid air
هوای شرجی
In the open air.
در هوای آزاد.
marine climate
اب و هوای دریایی
marsh malaria
هوای مردابی
air breathing
هوای تنفسی
foul weather
هوای نامساعد
foul weather
هوای خراب
forced draft
هوای با فشار
agglutinant
هوای التیام
adverse weather
هوای نامساعد
dead air
هوای راکد
exhaust air
هوای خروجی
emergency air
هوای اضطراری
swelter
هوای گرم
sweltered
هوای گرم
swelters
هوای گرم
humid air
هوای نمناک
intake air
هوای ورودی
hot blast
هوای دم داغ
heavy weather
هوای طوفانی
liquid air
هوای مایع
airs
هوای دم هوا
aired
هوای دم هوا
low air pressure
فشار هوای کم
air
هوای دم هوا
heavy weather
هوای خراب
out of door
در هوای ازاد
carburetor air
هوای کاربراتور
blast roasting
تشویه با هوای دم
queen's weather
هوای باز
open air
در هوای ازاد
stable air
هوای پایدار
compressed air
هوای متراکم
compressed air
هوای فشرده
secondry air
هوای ثانویه
circulationg air
هوای در گردش
passion
هوای نفس
temperate climate
اب و هوای معتدل
drippy
هوای گرفته
the open
هوای ازاد
broken weather
هوای بی قرار
out of doors
در هوای ازاد
raininess
هوای بارانی
compounding a felony
سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
blow cold
هوای سرد دمیدن
lowering
هوای گرفته وابری
caisson foundation
پی سازی با هوای فشرده
hot blast main
هدایت هوای دم داغ
choke damp
دم :هوای ته چاه یاکان
intake air
هوای مکیده شده
blow hot
هوای گرم دمیدن
lower
هوای گرفته وابری
fair weather
دارای هوای صاف
lowered
هوای گرفته وابری
effulge
برق هوای باز
cooling blower
دمنده هوای سرد
outdoorsy
<adj.>
عاشق هوای آزاد
air tank
کپسول هوای غواصی
blasts
هوای دم کوره بلند دم
cooling air
هوای سرد کننده
blast
هوای دم کوره بلند دم
forced draft
هوای تحت فشار
bleed air
هوای کمپرس شده
free living
تسلیم هوای نفس
twilight
هوای گرگ ومیش
out door court
زمین هوای ازاد
heatwaves
موج هوای گرم
mouthguard
لوله هوای غواص
hot blast cupola
کوپل هوای گرم
heatwaves
هوای گرم طولانی
air compressor
هوای فشرده ساز
cold fronts
جبهه هوای سرد
warm front
جبهه هوای گرم
warm fronts
جبهه هوای گرم
cold front
پیشان هوای سرد
torchlight
هوای گرگ ومیش
heatwave
هوای گرم طولانی
owl light
هوای گرگ و میش
ego trips
تسلیم به هوای نفس
ego trip
تسلیم به هوای نفس
mouthpiece
لوله هوای غواص
dusk
هوای گرگ ومیش
oh what a nasty weather
چه هوای کثیفی است
cold front
جبهه هوای سرد
heatwave
موج هوای گرم
cold fronts
پیشان هوای سرد
lour
هوای گرفته وابریwerewolf
cold spell or cold snap
<idiom>
یک جعبه هوای سرد
intake air heater
گرمکن هوای ورودی
lowers
هوای گرفته وابری
tire inflation
فشار هوای لاستیک
mouthpieces
لوله هوای غواص
liquid air
هوای مایع شده
Beautiful music ( weather ) .
موسیقی ( هوای ) قشنگ
secondary airflow
جریان هوای فرعی
saturated air
هوای اشباع شده
tire pressure
فشار هوای لاستیک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com