Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
annunciator
اعلام کننده فرامین
Other Matches
armstrong
سیستم عمل کننده فرامین موشک هدایت شونده
blazer
اعلام کننده
pronouncer
اعلام کننده
proclaimer
اعلام کننده
hanger
اعلام کننده
hangers
اعلام کننده
annunciator
اعلام کننده
blazers
اعلام کننده
enunciator
اعلام کننده
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
authenticator
اعلام کننده نشانی
indictor
اعلام جرم کننده
indicter
اعلام جرم کننده
capped pawn
پیاده مات کننده از پیش اعلام شده شطرنج
capped knight
اسب مات کننده از پیش اعلام شده شطرنج
forms
حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
formed
حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
form
حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
early warning
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early-warning
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
alerting service
قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
system commands
فرامین سیستم
fire commands
فرامین اتش
immediate mode commands
فرامین مد صریح
sequence of command
ترتیب توالی فرامین
auxiliary control surfaces
سطوح فرامین کمکی
control flag
پرچم کنترل فرامین
ailavator
سطوح فرامین روی بال
command issuing office
دفتر توزیع فرامین یکان
backtell
رله کردن دستورات تکرار فرامین
heteronomy
انقیادوپیروی از فرامین وقوانین شخص دیگری
armstrong
سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
balanced control surfaces
سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
gust lock
قفل داخلی سطوح فرامین که از حرکت انها در اثر باد شدیدجلوگیری میکند
hooks
روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
hook
روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
actuating horns
اهرمهایی که کابلهای کنترل به انهامتصل شده و توسط انها سطوح فرامین را حرکت میدهند
control lock
وسیلهای برای قفل کردن سطوح فرامین و جلوگیری ازحرکت انها وقتیکه هواپیمامتوقف است
synchroreceiver
دستگاه گیرنده خودکار یا بستن خودکار فرامین کنترل اتش به توپ ضد هوایی
anti servo tab
بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
canard
رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
canards
رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
air alert warning
اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
acknowledgements
اعلام
acknowledgement
اعلام
acknowledgments
اعلام
Annunciation
اعلام
enunciation
اعلام
enouncement
اعلام
meld
اعلام
declarations
اعلام
declaration
اعلام
annunciator
اعلام گر
promulgation
اعلام
intimation
اعلام
intimations
اعلام
notification
اعلام
proclamation
اعلام
predication
اعلام
promulgator
اعلام
indiction
اعلام
indigitation
اعلام
proclamations
اعلام
sound alarm
اعلام صدا
alerting
اعلام خطرکردن
promulgating
اعلام کردن
promulgates
اعلام کردن
promulgated
اعلام کردن
promulgate
اعلام کردن
broadcast
اعلام کردن
broadcasts
اعلام کردن
enunciating
اعلام کردن
enunciates
اعلام کردن
enunciated
اعلام کردن
vociferator
اعلام دارنده
warning
اعلام خطر
warnings
اعلام خطر
larum
اعلام خطر
line call
اعلام خط نگهدار
blazon
اعلام کردن
statement
اعلام کردن
statements
اعلام کردن
proclamation
اعلام کردن
call out
اعلام خطر
proclamations
اعلام کردن
enunciate
اعلام کردن
announcing
اعلام کردن
announces
اعلام کردن
foretoken
اعلام قبلی
quotes
اعلام کردن
disclosed
اعلام شده
declaration
اعلامیه اعلام
quoted
اعلام کردن
declarations
اعلامیه اعلام
quote
اعلام کردن
exclaims
اعلام کردن
enounce
اعلام کردن
enunciable
اعلام کردنی
promulgator
اعلام دارنده
promulge
اعلام کردن
indictments
اعلام جرم
indictment
اعلام جرم
impeachment
اعلام جرم
enouce
اعلام کردن
promulgation
اعلام دارنده
exclaim
اعلام کردن
announced
اعلام کردن
announce
اعلام کردن
acclaims
اعلام کردن
acclaiming
اعلام کردن
receipt
اعلام وصول
receipts
اعلام وصول
touche
اعلام برخورد
damm
بد اعلام کردن
acclaimed
اعلام کردن
acclaim
اعلام کردن
exclaiming
اعلام کردن
exclaimed
اعلام کردن
declaration of interest
اعلام بهره
declaredly
بطور اعلام
statement of charge
اعلام اتهامات
acknowledgment
اعلام وصول
advice of fate
اعلام وضعیت
advising bank
اعلام میکند
acknowledgement of receipt
اعلام وصول
receipts
اعلام وصول نمودن
call out
اعلام خطر کردن
receipt
اعلام وصول نمودن
to call a meeting
جلسهای را اعلام کردن
acknowledgment
اعلام معرف اعتراف
test announcement
اعلام نتیجه ازمایش
acknowledging
اعلام معرف کردن
impeaching
اعلام جرم کردن
impeaches
اعلام جرم کردن
impeached
اعلام جرم کردن
impeach
اعلام جرم کردن
acknowledging
اعلام نشانی کردن
issue price
قیمت اعلام شده
acknowledging
اعلام وصول کردن
declaration of indulgence
اعلام ازادی دینی
absolve
اعلام بی تقصیری کردن
absolved
اعلام بی تقصیری کردن
chemical alarm
اعلام خطر شیمیایی
fab
اعلام موافقتبا چیزی
The results of the competition were announced .
نتایج مسابقه اعلام شد
blinds
چراغ اعلام خطر
blinded
چراغ اعلام خطر
blind
چراغ اعلام خطر
local warning
اعلام خطر محلی
merged
اعلام مسیر تعقیب
acknowledgment
شماره اعلام وصول
very pistol
طپانچه اعلام خطر
absolves
اعلام بی تقصیری کردن
line call
اعلام خط نگه دار
absolving
اعلام بی تقصیری کردن
net authentication
اعلام معرف در شبکه
time orderly
نگهبان اعلام ساعت
warning net
شبکه اعلام خطر
warning signal
علامت اعلام خطر
caution flag
پرچم اعلام خطر
indict
اعلام جرم کردن
promulgation of treaty
اعلام مفاد معاهده
proclamatory
متضمن اگهی یا اعلام
airborne early warning
اعلام خطر هوابرد
acknowledge
اعلام وصول کردن
acknowledgements
اعلام وصول رسید
acknowledge
اعلام معرف کردن
early-warning
اعلام خطر کردن
early warning
اعلام خطر کردن
acknowledge
اعلام نشانی کردن
announce in advance
از پیش اعلام کردن
aldis lmap
چراغ اعلام خطر
indicted
اعلام جرم کردن
indicting
اعلام جرم کردن
indicts
اعلام جرم کردن
acknowledgments
اعلام وصول رسید
alert station
ایستگاه اعلام خطر
hails
اعلام ورود کردن
hailing
اعلام ورود کردن
hailed
اعلام ورود کردن
hail
اعلام ورود کردن
pretypify
قبلا اعلام کردن
alerted
اعلام خطر اژیرهوایی
acknowledges
اعلام نشانی کردن
acknowledges
اعلام معرف کردن
delayed whistle
سوت اعلام افساید
pyrotechnics
فشفشفه اعلام خطر
battle lantern
چراغ اعلام خطر
suggestio falsi
افهار و اعلام نادرست
acknowledgement
اعلام وصول رسید
alerts
اعلام خطر اژیرهوایی
alert
اعلام خطر اژیرهوایی
declared capital
سرمایه اعلام شده
declared value
قیمت اعلام شده
acknowledges
اعلام وصول کردن
declared value
بهای اعلام شده
control and warning center
سیستم کنترل و اعلام خطر
request for quotation
تقاضا برای اعلام قیمت
to announce one's arrival
ورود خود را اعلام کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com