Dictiornary-Farsi | اعلان کردن انتشار دادن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (28 milliseconds)

English	Persian
advertised	اعلان کردن انتشار دادن
advertises	اعلان کردن انتشار دادن


Other Matches

promulgating	انتشار دادن ترویج کردن
promulgates	انتشار دادن ترویج کردن
promulgated	انتشار دادن ترویج کردن
promulgate	انتشار دادن ترویج کردن
propagated	انتشار دادن پخش کردن
propagates	انتشار دادن پخش کردن
propagate	انتشار دادن پخش کردن
propagating	انتشار دادن پخش کردن
promulge	انتشار دادن بعموم اگهی دادن
noise	انتشار دادن
issues	انتشار دادن
issued	انتشار دادن
publish	انتشار دادن
propagandize	انتشار دادن
published	انتشار دادن
publishes	انتشار دادن
issue	انتشار دادن
to bruit abroad	انتشار دادن
advertise	انتشار دادن
noises	انتشار دادن
circulated	انتشار دادن رواج دادن
circulates	انتشار دادن رواج دادن
circulate	انتشار دادن رواج دادن
issued	انتشار دادن صدور
issues	انتشار دادن صدور
issue	انتشار دادن صدور
declaration of war	اعلان جنگ دادن
to proclaim war	اعلان جنگ دادن
to declare war upon a nation	اعلان جنگ به ملتی دادن
dissemination	انتشار اخبار انتشار اطلاعات
touts	بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
tout	بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touted	بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touting	بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
proclaiming	اعلان کردن
proclaimed	اعلان کردن
proclaims	اعلان کردن
declaring	اعلان کردن
advertize	اعلان کردن
declares	اعلان کردن
proclaim	اعلان کردن
declare	اعلان کردن
give out	اعلان کردن
advertise	اعلان کردن
poster	اعلان نصب کردن
to file for bankruptcy	اعلان ورشکستگی کردن
posters	اعلان نصب کردن
to declare a divident	سود سهام را اعلان کردن
to declare something well-founded	چیزی را مستدل اعلان کردن
to declare oneself bankrupt	خود را ورشکست اعلان کردن
to declare a state of emergency	اعلان کردن حالت اضطراری
signboards	تخته اعلان اعلان
signboard	تخته اعلان اعلان
advertiser	اعلان کننده اعلان
advertisers	اعلان کننده اعلان
to off negotiations	اعلان قطع گفتگو یا روابط کردن
to declare something solemnly [publicly]	چیزی را رسما [علنا ] اعلان کردن
announced	اعلان کردن اخطار کردن
announces	اعلان کردن اخطار کردن
post	اگهی کردن اعلان کردن
post-	اگهی کردن اعلان کردن
announce	اعلان کردن اخطار کردن
posted	اگهی کردن اعلان کردن
posts	اگهی کردن اعلان کردن
announcing	اعلان کردن اخطار کردن
placards	حمل یا نصب اعلان شعار حمل کردن
placard	حمل یا نصب اعلان شعار حمل کردن
discipline	نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines	نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplining	نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
to depict somebody or something [as something]	کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
publications	انتشار
publication	انتشار
emissions	انتشار
proclamation	انتشار
emission	انتشار
proclamations	انتشار
irradiation	انتشار
diffusion	انتشار
effluxion	انتشار
issued	انتشار
report	انتشار
issue	انتشار
issues	انتشار
currencies	انتشار
currency	انتشار
pervasion	انتشار
spreading	انتشار
publicity	انتشار
promulgation	انتشار
effluence	انتشار
reports	انتشار
omissions	انتشار
omission	انتشار
broadcast	انتشار
broadcasts	انتشار
issuance	انتشار
dissemination	انتشار
publishment	انتشار
dispersion	انتشار
incidence	انتشار
newsreader	انتشار
reported	انتشار
propagation	انتشار
progation	انتشار
proclamation	اعلان
proclamations	اعلان
notice	اعلان
poster	اعلان
denunciation of treaty	اعلان
posters	اعلان
announcement	اعلان
announcements	اعلان
notices	اعلان
advertisement	اعلان
advertisements	اعلان
advertising	اعلان
assertion	اعلان
noticing	اعلان
noticed	اعلان
declaration	اعلان
declarations	اعلان
electron emmission	انتشار الکترون
antenna pattern	انتشار انتن
propagation constant	ثابت انتشار
sound propagation	انتشار صوت
republication	انتشار مجدد
diffusion	انتشار نور
diffusion	انتشار پخش
image speard	انتشار تصویر
diffusible	قابل انتشار
diffusion coefficient	ضریب انتشار
velocity of propagation	سرعت انتشار
promulgation of the laws	انتشار قوانین
emissions	انتشار امواج
light emission	انتشار نور
electronic emission	انتشار الکترونها
emissivity	قابلیت انتشار
emission	انتشار امواج
circulations	انتشار جریان
thought broadcasting	انتشار فکر
circulation	انتشار جریان
wave propagation	انتشار موج
wave motion	انتشار موج
propagation delay	تاخیر انتشار
propagation sequence	تسلسل انتشار
load spread	انتشار نیرو
newsworthy	قابل انتشار
immission	انتشار خارجی
money creation	انتشار پول
propagation sequence	مرحله انتشار
playbills	اعلان نمایش
gazette	اعلان و اگهی
notice to mariner	اعلان دریایی
Over and out!	پایان اعلان !
dos prompt	اعلان DOS
dot prompt	نقطه اعلان
system prompt	اعلان سیستم
publishment	اشاعه اعلان
fly bill	اعلان دستی
playbill	اعلان نمایش
they proclaimed him sovereign	اعلان کردند
billsticker	اعلان چسبان
array declaration	اعلان ارایه
vendition	اعلان فروش
affiche	اعلان دیواری
signpost	تابلو اعلان
signposts	تابلو اعلان
proclamation of the republic	اعلان جمهوری
macro declaration	درشت اعلان
declaration of bankruptcy	اعلان ورشکستگی
play bill	اعلان نمایش
proclamation of the republic	اعلان جمهوریت
declared	اعلان شده
throwaway	ورقهی اعلان
announcer	اعلان کننده
proclamation of independence	اعلان استقلال
declaration of war	اعلان جنگ
To stick (put,fix)up a notice (poster).	اعلان زدن
indigitation	اعلان شمارش
announcers	اعلان کننده
declaration of neutrality	اعلان بیطرفی
procedure declaration	اعلان رویه
spreads	منتشر شدن انتشار
spread	منتشر شدن انتشار
conical scanning	انتشار مخروطی امواج
conductivity	ضریب هدایت یا انتشار
soundboard	عامل انتشار عقاید
sounding board	عامل انتشار عقاید
circulative	انتشار دهنده یا یابنده
rate of flame propagation	سرعت انتشار شعله
sounding boards	عامل انتشار عقاید
error propagation	انتشار خطا [ریاضی]
efflux	انتشار بخارج جریان
conducting	هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted	هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct	هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts	هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
show bill	تابلو اعلان نمایش
declarations	افهار افهارنامه اعلان