Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
non serverign acts
اعمال تصدی دولت
Other Matches
confidential
است نه اعمال تصدی موجودباشد
new deal
روش سیاسی جدیدی که از دوران روزولت اعمال ان از طرف دولت ایالات متحده امریکا شروع شد
rule of law
قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
immunity
به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
identic notes
منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
retorsion
عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
agent
مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
agents
مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
open market operation
عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
unfriendly act
هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
dependent state
دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
contructive larcency
مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
brain washing
مغزشویی روشی که به وسیله ان و ازطریق اعمال تدابیر و اعمال مختلف افکار و اعتقادات فردرا زایل و اعتقادات دیگری راجایگزین ان می کنند
federal state
دولت متحده یا دولت اتحادی
real will
مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
pay as you go principle
اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
social contract
اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
authoritarainism
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
tenure
حق تصدی
venturing
تصدی
commissions
تصدی
inning
تصدی
take over in charge
تصدی
incumbency
تصدی
undertaking
تصدی
venture
تصدی
ventured
تصدی
ventures
تصدی
commissioning
تصدی
commission
تصدی
tenure of office
تصدی
tenure
تصدی
charge
تصدی
charges
تصدی
during his incumbency
دردوره تصدی او
during his tenure of office
درمدت تصدی او
innings
دوره تصدی
period of office
دوره تصدی
termtime
دوره تصدی
erasable
قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
ferriage
تصدی کشتی گذاره
exofficio
از لحاظ تصدی مقام و غیره
curatorship
تصدی کتابخانه وموزه ومانندان
advowson
حق تعیین مقام برای تصدی اموروقفی کلیسا
exchange control
نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
advowee
کسیکه حق دارد اشخاصی رابرای تصدی مقامات وقفی کلیسامعرفی کند
totaliarian state
دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
exertions
اعمال
exercised
اعمال
exercise
اعمال
exertion
اعمال
applications
اعمال
application
اعمال
exercises
اعمال
undertakings
اعمال
acts
اعمال
exercising a right
اعمال حق
doings
اعمال
exercising
اعمال
takeover
اعمال کنترل
takeovers
اعمال کنترل
exertions
اعمال زور
applicative
اعمال کردنی
applicator
اعمال کننده
galleys
اعمال شاقه
exerting
اعمال کردن
exerted
اعمال کردن
exert
اعمال کردن
imposes
اعمال نفوذکردن
impose
اعمال نفوذکردن
strong-arm
اعمال زورکردن
strong arm
اعمال زورکردن
hard labour
اعمال شاقه
exertion
اعمال زور
exerts
اعمال کردن
applying
اعمال کردن
apply
اعمال کردن
applies
اعمال کردن
impressment
اعمال زور
exercising force
اعمال زور
lobbying
اعمال نفوذ
peonage
اعمال شاقه
the galleys
اعمال شاقه
hard labor
اعمال شاقه
to have the pull of
اعمال نفوذکردن بر
labourhardl
اعمال شاقه
preventative actions
اعمال بازدارنده
applicatory
اعمال شدنی
applier
اعمال کننده
workable
قابل اعمال
willable
قابل اعمال
showing partial views
اعمال نظر
power
دولت
respublica
دولت
stating
دولت
state
دولت
state-
دولت
stated
دولت
states
دولت
powered
دولت
government
دولت
powers
دولت
powering
دولت
governments
دولت
mammon
دولت
alteration
تغییر اعمال شده
showing partial views
اعمال نظر کردن
copy protection
جلوگیری از اعمال کپی
penal servitude
حبس با اعمال شاقه
imprisonment with hard labour
حبس با اعمال شاقه
embraceor
اعمال نفوذ کننده
use one's influence
اعمال نفوذ کردن
unfair trade practice
اعمال تجاری نادرست
governance
اعمال قوه اختیارداری
undue influence
اعمال نفوذ ناروا
house keeping operation
اعمال خانه داری
To bring pressure to bear . To exert pressure .
اعمال فشار کردن
to use one's influence upon
اعمال نفوذ کردن بر
To use force(violence)
اعمال زور کردن
military government
دولت نظامی
government stock
سهام دولت
government expenditures
هزینههای دولت
state budget
بودجه دولت
government budget
بودجه دولت
forfeit to the state
ضبط دولت
cabinet
هیات دولت
loyalists
دولت دوست
buffer state
دولت حایل
government treasury
خزانه دولت
loyalist
دولت دوست
mandatary
دولت قیم
lese majestyodhkj &odhkj fvqn
پادشاه یا دولت
totaliarian state
دولت توتالیتر
civil servant
[British E]
کارمند دولت
independent state
دولت مستقل
head of the state
رئیس دولت
enemy state
دولت دشمن
govt
government دولت
mafia
دولت ستیزی
stateless
بی دولت بی وطن
nation state
دولت ملی
nation-state
دولت ملی
nation-states
دولت ملی
mafias
دولت ستیزی
office-holders
کارمند دولت
chief of state
رئیس دولت
vassal atate
دولت پوشالی
Kremlin
دولت شوروی
cabinets
هیات دولت
war state
دولت جنگی
Warsaw
دولت لهستان
Whitehall
دولت انگلیس
Downing Street
دولت انگلیس
office-holder
کارمند دولت
pillars of the state
ارکان دولت
ambassador
ماموررسمی یک دولت
territory of state
قلمرو دولت
state government
دولت مرکزی
stating
دولت استان
stated
دولت استان
state
دولت استان
quirinal
دولت ایتالیا
official
کارمند دولت
puppet government
دولت پوشالی
public debt
بدهی دولت
state-
دولت استان
the body politic
ملت و دولت
public servant
مستخدم دولت
national state
دولت ملی
money bag
دارایی دولت
ambassadors
ماموررسمی یک دولت
the policy of the government
رویه دولت
state property
دارائی دولت
states
دولت استان
the policy of the government
سیاست دولت
government department
وزارتخانه دولت
public officer
[American E]
کارمند دولت
Ottawa
دولت کانادا
officer
کارمند دولت
applied magnetic field
میدان مغناطیسی اعمال شده
capitalization
اعمال سیستم سرمایه داری
interventions
عمل اعمال تغییر در سیستم
intervention
عمل اعمال تغییر در سیستم
jar
اعمال شوک شدید به یک وسیله
jarred
اعمال شوک شدید به یک وسیله
squeeze
[آبگیری از فرش با اعمال فشار]
jars
اعمال شوک شدید به یک وسیله
modification
تغییر اعمال شده به چیزی
embracer
کسیکه دردادگاه اعمال نفوذمیکند
encodes
اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
encode
اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
put on
اعمال کردن بکار گماردن
imposed deformation
تغییر شکل اعمال شده
federal council
مجلس دولت متحده
subsidy
کمک بلاعوض دولت
federal authorities
قدرت دولت متحده
bounties
کمک اقتصادی دولت
interpellate
استیضاح کردن دولت
plateform
اعلامیه سیاست دولت
civil servant
مستخدم یا کارمند دولت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com