English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
English Persian
inaugurator اغاز کننده
introductive اغاز کننده
Other Matches
face off رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
dawning اغاز اغاز شدن
dawned اغاز اغاز شدن
dawn اغاز اغاز شدن
dawns اغاز اغاز شدن
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
venue اغاز
primordium اغاز
incipience or ency اغاز
abinitio از اغاز
entrancing اغاز
inchoation اغاز
entrances اغاز
venues اغاز
beginning اغاز
get away اغاز
inception اغاز
originationu اغاز
initation اغاز
getaway اغاز
getaways اغاز
initio در اغاز
beginnings اغاز
authorship اغاز
entranced اغاز
origins اغاز
kick-offs اغاز
kick-off اغاز
outset اغاز
origin اغاز
terminus a que اغاز
insteps اغاز
commencement اغاز
instep اغاز
initiation اغاز
jump off اغاز
exordium اغاز
scratch line خط اغاز
entrance اغاز
kick off اغاز
onset اغاز
initiating اغاز کردن
start of heading اغاز سرفصل
primes درجه یک اغاز
start of message اغاز پیام
alphas اغاز شروع
start bit بیت اغاز
inaugurate اغاز کردن
inaugurated اغاز کردن
inaugurates اغاز کردن
inaugurating اغاز کردن
debut اغاز کار
debuts اغاز کار
prime درجه یک اغاز
start of taxt اغاز متن
to push off اغاز کردن
at the start در اغاز کار
incept اغاز کردن
takeoffs اغاز پرش
nodal point نقطه اغاز
launching اغاز کردن
incipit شروع و اغاز
to take to اغاز نهادن
alpha and omega اغاز و فرجام
initiate اغاز کردن
alpha اغاز شروع
initiated اغاز کردن
launch اغاز کردن
launched اغاز کردن
takeoff اغاز پرش
launches اغاز کردن
initiates اغاز کردن
at first در اغاز کار
primed درجه یک اغاز
wire to wire از اغاز تا فرجام
soft start اغاز نرم
from a to izzard از اغاز تا انجام
revival اغاز رونق
leadoff اغاز ضربت
lead off اغاز کردن
birth اغاز زاد
birth اغاز کردن
births اغاز کردن
revivals اغاز رونق
initials واقع در اغاز
initialling واقع در اغاز
initial point نقطه اغاز
initialled واقع در اغاز
initialing واقع در اغاز
initialed واقع در اغاز
initial واقع در اغاز
self initiated خود اغاز
thru از اغاز تاانتها
begins اغاز شدن
inchoate اغاز کردن
commence اغاز کردن
commenced اغاز کردن
commences اغاز کردن
commencing اغاز کردن
births اغاز زاد
jump off اغاز حمله
push off اغاز کردن
begin اغاز کردن
begins اغاز کردن
begin اغاز شدن
som اغاز پیام
uppermost از اغاز از ابتدا
upfield نقطه اغاز بازی
exordial مربوط به اغاز یا مقدمه
pullulate اغاز توسعه نهادن
decadence فساد اغاز ویرانی
eolithic متعلق به اغاز عصرسنگ
reoccupy دوباره اغاز کردن
preface اغاز پیش گفتار
christmas tide هفتهای که اغاز ان 42دسامبراست
flagman پرچم دار خط اغاز
wire خط اغاز یا پایان مسابقه
wires خط اغاز یا پایان مسابقه
prefacing اغاز پیش گفتار
prefaces اغاز پیش گفتار
prefaced اغاز پیش گفتار
aurora سرخی شفق اغاز
grid start حرکت اتومبیلها با هم در اغاز
guard line خط اغاز مسابقه شمشیربازی
through از اغاز تا انتها کاملا
hajime اغاز مبارزه کاراته
new departure اغاز رویه تازه
stagger خط اغاز مسیر هر دونده
staggering خط اغاز مسیر هر دونده
staggers خط اغاز مسیر هر دونده
set position اماده در نقطه اغاز
start bit ذرهء اغاز نما
multilaunching اغاز بکار چندتایی
corrosive attack اغاز و توسعه خورندگی
stages قراردادن اتومبیل در خط اغاز
jump the gum خطا در اغاز پرش
originating اغاز شدن یاکردن
originates اغاز شدن یاکردن
originated اغاز شدن یاکردن
originate اغاز شدن یاکردن
to take arms جنگ اغاز کردن
kick off ضربه اغاز بازی
kickoff ضربه اغاز بازی
eras اغاز تاریخ عصر
stage قراردادن اتومبیل در خط اغاز
era اغاز تاریخ عصر
initial boiling point نقطه اغاز جوشش
tee off اغاز کردن محکم زدن
initialed پاراف در اغاز قرار دادن
initial پاراف در اغاز قرار دادن
bump start اغاز مسابقه با هل دادن موتورسیکلت
scores فاصله ازنقطه اغاز تا خط امتیازگاوبازی
begins اغاز نهادن شروع کردن
pre game drills تمرینهای قبل از اغاز مسابقه
begin اغاز نهادن شروع کردن
false starts اغاز نادرست خطا در شروع
false start اغاز نادرست خطا در شروع
scored فاصله ازنقطه اغاز تا خط امتیازگاوبازی
to pipe up زدن یا خواندن اغاز کردن
initialing پاراف در اغاز قرار دادن
initialled پاراف در اغاز قرار دادن
inchoative تازه اغاز شده اغازی
jump spin چرخش با اغاز پرش بهوا
epoch اغاز فصل جدید عصر
repositional با حروف اضافه اغاز شده
score فاصله ازنقطه اغاز تا خط امتیازگاوبازی
initials پاراف در اغاز قرار دادن
overture اغاز عمل پیش در امد
overtures اغاز عمل پیش در امد
epochs اغاز فصل جدید عصر
initialling پاراف در اغاز قرار دادن
approach دورخیر دو کشتی گیر در اغاز مسابقه
committee boat قایق داوران در اغاز و پایان مسیر
approached دورخیر دو کشتی گیر در اغاز مسابقه
approaches دورخیر دو کشتی گیر در اغاز مسابقه
an inceptive verb فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
barrier نقطه اغاز مسابقه اسبدوانی مانع
barriers نقطه اغاز مسابقه اسبدوانی مانع
unilinear دارای تغییرات مسلسل از اغاز تا پایان
an inceptive فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
endpaper صفحه سفید اغاز وپایان کتاب
greenie ضربه در اغاز هر بخش بارسیدن به هدف
free position روش اغاز مجدد بازی پس ازخطا
jump-starting شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
check point علامتی نزدیک نقطه اغاز پرش یا پرتاب
formation برنامه سازمان دفاعی یاتهاجمی در اغاز هر مسابقه
tae guk در تکواندو همه چیزبا ته گوک اغاز میشود
jump-start شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starts شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump start شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-started شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
alliteration اغاز چند کلمه پیاپی با یک حرف متشابه الصورت
drive the green با یک ضربه گوی را از نقطه اغاز به چمن نرم رساندن
alliterate چند کلمهء نزدیک بهم را با یک حرف اغاز کردن
hole in one گوی ضربه خورده از نقطه اغاز که به سوراخ میافتد
starting post تیری که در مسابقه دوجای اغاز و حرکت را نشان میدهد
kyrie دعای مناجاتی که با کلمات >ای خداوند بر مارحم فرما<اغاز میشود
bullied درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bullying درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bully درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com