Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
eddy loss
افت جریان ناشی از چرخش وپیچش
Other Matches
ebb current
جریان ناشی از افت اب
flow process
جریان چرخش کار
whirls
چرخش یا دوران جریان سیال
whirling
چرخش یا دوران جریان سیال
whirled
چرخش یا دوران جریان سیال
whirl
چرخش یا دوران جریان سیال
commutator riple
تغییرات جزئی ناشی از یکسوکردن جریان
alluviation
رسوبات ماسه و شن ناشی ازکم شدن سرعت جریان رودخانه
blocking
گرفتگی مسیر جریان در تونل باد ناشی از موجهای ضربهای
aerodynamic heating
افزایش دما ناشی از جریان سریع هوا روی سطوح ایرودینامیکی به ویژه درسرعتهای زیاد
circulation control
کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
low cycle fatigue
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
tortious liability
ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
waltz three
سه چرخش که پای ازاد درانتهای هر چرخش تماس بازمین پیدا میکند
marking current
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
leakage current
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
look ahead
جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
single action
یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
flows
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flow
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
inverting
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
currents
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
current
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
inverts
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
amps
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
constant current
جریان مستقیم جریان ثابت باطری
counter current
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
induction current
جریان القاء شده جریان تحریک
runoff coefficient
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
current flow
سیلان جریان فلوی جریان
three phase current
جریان سه فاز جریان دوار
current compensation
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
parasitic current
جریان نشتی جریان خارجی
gresham's law
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
idle current meter
دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
circuitry
شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
vortex ring state
حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
d.c. transformer
ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
alternator
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
alternators
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
electromagnetism
پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
maladroit
ناشی
on account of somebody
[something]
ناشی از
resultant
ناشی
emergent
ناشی
skilless
ناشی
mala filde
ناشی
amateurish
ناشی
due
ناشی از
therefrom
ناشی از ان
descended
ناشی
result
ناشی
resulted
ناشی
resulting
ناشی
skill less
ناشی
muff
ناشی
ills
ناشی
dilettante
ناشی
ill-
ناشی
ill
ناشی
muffs
ناشی
muffing
ناشی
muffed
ناشی
dilettanti
ناشی
dilettantes
ناشی
even tual
ناشی
gauche
ناشی کج
Due to
ناشی از
revolution
چرخش
revolutions
چرخش
whirling
چرخش
twirled
چرخش
whirled
چرخش
whirl
چرخش
twirls
چرخش
twirl
چرخش
twirling
چرخش
rotation
چرخش
whirls
چرخش
turns
چرخش
swirling
چرخش
circulations
چرخش
swirl
چرخش
swirled
چرخش
turn
چرخش
swirls
چرخش
circulation
چرخش
gyrations
چرخش
head rolling
سر چرخش
levorotation
چرخش به چپ
gyration
چرخش
volte face
چرخش
wrench
چرخش
wrenched
چرخش
wrenches
چرخش
troll
چرخش
trolls
چرخش
rotational
چرخش
wheels
چرخش
wheeling
چرخش
wheel
چرخش
volte-face
چرخش
spins
چرخش
spin
چرخش
whirlpool
چرخش اب
whirlpools
چرخش اب
rises
ناشی شدن از
emanated
ناشی شدن
emanating
ناشی شدن
rises
ناشی شدن
rise
ناشی شدن
variorum
ناشی ازچندمنبع
stingy
ناشی از خست
internal
ناشی ازدرون
emanate
ناشی شدن
gremie
بی تجربه و ناشی
as green as grass
<idiom>
کم تجربه و ناشی
issues
ناشی شدن
unperfect
ناشی نابلد
unskil
ناشی بی مهارت
issued
ناشی شدن
rise
ناشی شدن از
issue
ناشی شدن
negligent
ناشی از بی مبالاتی
awkward age
سن خامکار
[ناشی]
hypostatic
ناشی از ته نشینی
abnerval
ناشی از عصب
novices
ادم ناشی
novice
ادم ناشی
privative
ناشی از محرومیت
emanates
ناشی شدن
tisy
ناشی از مستی
premune
ناشی از جلوگیری
unfortunate
ناشی ازبدبختی
awkwardness
ناشی گری
toxic
ناشی از زهراگینی
gaucherie
ناشی گری
adipic
ناشی ازچربی
due to an accident
ناشی از یک حادثه
dittographic
ناشی ازتکراراشتباهی
sequent
منتج ناشی
jackleg
ناشی نادرست
irritative
ناشی از تحریک
guttural
ناشی از گلو
awkward
بی لطافت ناشی
rhapsodical
ناشی از احساسات
disrotatory motion
چرخش ناهمسو
sidespin
چرخش توپ
sidespin
چرخش انحرافی
sidespin
چرخش بیک سو
rotational speed
سرعت چرخش
radius of giration
شعاع چرخش
rotatable
چرخش پذیر
quartimax rotation
چرخش کوارتیماکس
rotational post
شغل در چرخش
fractional turn
چرخش کسری
forward dive
شیرجه رو به اب با چرخش
cyclostat
دستگاه چرخش
free rotation
چرخش ازاد
oblique rotation
چرخش مایل
wrests
چرخش پیچش
wresting
چرخش پیچش
molecular rotation
چرخش مولکولی
wrested
چرخش پیچش
wrest
چرخش پیچش
kick turn
نیم چرخش
magnetic ritation
چرخش مغناطیسی
improper rotation
چرخش نامتعارف
optical rotation
چرخش نوری
orthogonal rotation
چرخش عمودی
williamson turn
چرخش ویلیامسون
radius of gyration
شعاع چرخش
turnabout
چرخش به یک طرف
turnabouts
چرخش به یک طرف
gyoradius
شعاع چرخش
pivot ship
ناو چرخش
pivot point
مرکز چرخش
pick and roll
ایجاد سد و چرخش
high spin
چرخش زیاد
proper rotation
چرخش متعارف
conrotatory motion
چرخش همسو
topspin
چرخش توپ
trepan
چرخش انحراف
roll
چرخش گردش
revolutions
چرخش دوران
rolled
چرخش گردش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com