English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
intransit strenth افراد در حال حرکت یا انتقال
Other Matches
transfer station محل انتقال افراد
enroute personnel افراد پیوسته به یکان حین حرکت برای عملیات
chalk troops سری افراد یا یکانهایی که بایستی با یک سریال هوایی حرکت کنند
ship to shore حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
shift forward انتقال به عوامل بعدی حرکت به سمت جلو
characterization مجسم کردن افراد ذکر خصوصیات افراد
hypoid چرخدنده هایی برای انتقال حرکت و قدرت بین شفت ها یامحورهای متنافر
privates رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
idler wheel چرخ یا دنده چرخندهای که حرکت را به چرخ دیگری انتقال میدهد
levee en masse عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
battery of tests گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
indeterminate change of station انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
transfer انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
upload انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
xmodem یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signal 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer ladle کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer rate نسبت انتقال سرعت انتقال
negative acknowledgement کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
waving حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
strokes حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
stroked حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
move off the ball حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
tapes وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
men افراد
trooping افراد
troop افراد
trooped افراد
enlisted personnel افراد
personnel افراد
enlistedman افراد
trans shipment انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
counter clockwise حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transferring حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
platoons جوخهء افراد
personnel status وضع افراد
service club باشگاه افراد
enlistee افراد داوطلب
withindoors افراد داخل
filler personnel افراد جایگزینی
head count جمع افراد
head counts جمع افراد
top-level افراد عالیرتبه
liberty men افراد مرخصی
roll call نامیدن افراد
enlisted personnel طبقه افراد
category طبقه افراد
platoon جوخهء افراد
equal status persons افراد همپایه
cognoscenti افراد مطلعدربارهموضوعیخاص
packed out پر و مملو از افراد
receptee افراد مورد پذیرش
billet slip لوحه اسکان افراد
swallow one's pride <idiom> متواضع کردن افراد
coachload افراد سوار بر درشکه
top-level توسط افراد عالیرتبه
target audience افراد مورد نظر
cimmerian افراد کشور فلمات
avast افراد به جای خود
billet slip کارت محلهای افراد
rouse out بیدار کردن افراد
bachelor quarters منازل افراد مجرد
characterization نوشتن بیوگرافی افراد
close station افراد بدو مرخص
dependents افراد تحت تکفل
army deposit fund پس انداز انفرادی افراد
aptitude area حیطه قابلیت افراد
commando افراد نیروی مخصوص
commandos افراد نیروی مخصوص
transfer station محل اعزام افراد
special olympics المپیک افراد استثنایی
morale روحیه افراد مردم
condemning محکوم کردن افراد
noncombatant افراد غیر نظامی
personnel monitoring بازرسی بدنی از افراد
condemns محکوم کردن افراد
play the field <idiom> با افراد مختلفی قرارگذاشتن
posse comitatus دسته افراد پلیس
troops افراد قسمتها سربازان
personal error خطاهای انفرادی افراد
the common wealth of learning افراد اهل علم
family size تعداد افراد خانواده
condemn محکوم کردن افراد
part owners افراد شریک المال
favouritism افراد مورد توجه
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
chartered بین افراد دلالت کند
huddle ازدحام اجتماع افراد یک تیم
assembly محل بسیج افراد احتیاط
chartering بین افراد دلالت کند
huddled ازدحام اجتماع افراد یک تیم
sociometry سنجش روابط افراد جامعه
people sniffer رادار کشف افراد دشمن
troop housing کوی درجه داران یا افراد
charters بین افراد دلالت کند
huddling ازدحام اجتماع افراد یک تیم
whom it may concern برای اطلاع افراد ذیربط
rotation تعویض نوبتی یکانها یا افراد
huddles ازدحام اجتماع افراد یک تیم
charter بین افراد دلالت کند
IMA قالب ها و خصوصیات افراد است
biographical information blank form فرم پر نشده بیوگرافی افراد
leatherneck جزو افراد تفنگداران دریایی
posses دسته افراد پلیس جماعت
posse دسته افراد پلیس جماعت
life line طناب اتصال افراد به یکدیگر
personal salute مراسم سلام افراد برجسته
personal salute تیر سلام برای افراد
biographical intelligence اطلاعات مربوط به بیوگرافی افراد
Certain notorious ( dubious ) characters . عده افراد معلوم الحال
Applicants flooded in. سیل افراد ( متقاضیان ) جاری شد
roll call حاضر و غایب کردن افراد
Do not admit any outsiders. افراد غیره را راه ندهید
lockstep پیشروی افراد پشت سریکدیگر
aptitude area حدودشایستگی افراد حیطه شایستگی
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
dragged حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum سرعت حرکت شتاب حرکت
intermarriage ازدواج افراد ملل یا نژادهای مختلف
army standard score نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
split ticket <idiom> انتخاب افراد سیاسی برای رای
CSE آزمونیدر بریتانیا کهاز افراد 51 یا 61 سالهبعملمیاید
human machine interface حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند
character guidance راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
preference blank دستگاه کشف علایق وسرگرمیهای افراد
atomistic evalution ارزیابی نظرات افراد در موردتبلیغات یک محصول
oral trade test ازمون شفاهی از اطلاعات عمومی افراد
lunatic fringe افراد افراطی وتندرو گروههای حزبی
angle of depression میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
queues صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
intermarry ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
queued صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
buzzword کلمهای که بین گروهی از افراد معروف است
queueing صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
queue صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
longtour area منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
pit crew افراد مامور کمک به هرراننده در منطقه خود او
enlisted داوطلب خدمت سربازی سرباز وفیفه افراد
zouave یکی از افراد پیاده نظام فرانسوی در الجزایر
oligrachy حکومتی که قدرت ان در دست افراد معدود باشد
oligopoly تولید کالا توسط افراد یا شرکتهای معدودی
conference ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
intermarrying ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarries ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
conferences ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
intermarried ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
an infinite verb فعلی که محدود به شخص و افراد جمع نیست
skull حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skulls حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
automation استفاده از ماشین هایی که دخالت افراد در آن بسیار کم است
correctional custudy روش اصلاح افراد از راه تصحیح اعمال غلط
internee فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
internees فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
incross اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
muster roll دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
cyberspace دنیایی که در آن کامپیوتر ها و افراد از طیق اینترنت ارتباط دارند
frankpledge مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
arrow head پیکان نشان دهنده محل پیاده شدن افراد
travelling overwatch راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
to call the roll حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
finance company شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com