Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
receptee
افراد مورد پذیرش
Other Matches
reception station
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
target audience
افراد مورد نظر
favouritism
افراد مورد توجه
conferences
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
conference
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
characterization
مجسم کردن افراد ذکر خصوصیات افراد
privates
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
levee en masse
عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
enlisted section
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
battery of tests
گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
clean
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
assenting
پذیرش
assents
پذیرش
patients
پذیرش
patient
پذیرش
acceptation
پذیرش
acceptance limit
حد پذیرش
admission
پذیرش
assent
پذیرش
admissions
پذیرش
assented
پذیرش
intake
پذیرش
receptions
پذیرش
induction
پذیرش
inductions
پذیرش
adoption
پذیرش
reception
پذیرش
intakes
پذیرش
acceptances
پذیرش
acceptance
پذیرش
admittance
پذیرش
admission port
دریچه پذیرش
refusing
عدم پذیرش
refuses
عدم پذیرش
refuse
عدم پذیرش
refused
عدم پذیرش
admission requirements
شرایط پذیرش
admission rate
میزان پذیرش
repulsion
عدم پذیرش
receptionist
متصدی پذیرش
receptions
دریافت پذیرش
reception
دریافت پذیرش
acceptable
قابل پذیرش
face the music
<idiom>
پذیرش نسخه
cry uncle
<idiom>
پذیرش شکست
Reception
پذیرش هتل
rejection
عدم پذیرش
tolerability
قابلیت پذیرش
acceptance of offer
پذیرش پیشنهاد
acceptance test
آزمون پذیرش
admission of liability
پذیرش تعهدات
sufficing
<adj.>
قابل پذیرش
induction station
مرکز پذیرش
good
[sufficient]
<adj.>
قابل پذیرش
satisfactory
<adj.>
قابل پذیرش
sufficient
<adj.>
قابل پذیرش
selective admission
پذیرش انتخابی
adequately
[sufficiently]
<adv.>
قابل پذیرش
receptivity
قدرت پذیرش
group acceptance
پذیرش گروهی
admission
پذیرش به بیمارستان
sufficiently
<adv.>
قابل پذیرش
social acceptance
پذیرش اجتماعی
acceptable
<adj.>
قابل پذیرش
adequate
<adj.>
قابل پذیرش
magnetic susceptibility
پذیرش مغناطیسی
imprimatur
تصویب پذیرش
impassablility
غیر قابل پذیرش
susceptive
پذیرنده اماده پذیرش
hire out
<idiom>
پذیرش برای شغل
bankable
قابل پذیرش در بانک
application study
بررسی پذیرش اماد
receives
پذیرش داده از یک خط ارتباطی
denial
عدم پذیرش حاشا
college admission tests
آزمونهای پذیرش دانشجو
readiness to accept
آمادگی برای پذیرش
receive
پذیرش داده از یک خط ارتباطی
denials
عدم پذیرش حاشا
reject
عدم پذیرش چیزی
rejected
عدم پذیرش چیزی
rejects
عدم پذیرش چیزی
take a back seat
<idiom>
پذیرش پستترین مقام
susceptible
حساس مستعد پذیرش
rejecting
عدم پذیرش چیزی
acceptability
قابلیت پذیرش پسندیدگی
men
افراد
troop
افراد
trooped
افراد
trooping
افراد
enlisted personnel
افراد
personnel
افراد
enlistedman
افراد
americanization
پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
declaration of intention
افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت
market acceptance
پذیرش کالا توسط بازار
emergency admission
پذیرش اضطراری
[در بیمارستان]
[پزشکی]
sensate
اماده پذیرش حس احساس کردن
take one's own medicine
<idiom>
پذیرش محاکمه بدون شکایت
hearing of evidence
پذیرش سند و گواهی
[حقوق]
taking of evidence
پذیرش سند و گواهی
[حقوق]
reception
قدرت پذیرش پذیرایی کردن
keyboard send receive
صفحه کلید ارسال- پذیرش
ksr
کلمه کلیدی ارسال-پذیرش
receptions
قدرت پذیرش پذیرایی کردن
acceptance sampling
پذیرش کالاپس از نمونه برداری
head count
جمع افراد
packed out
پر و مملو از افراد
category
طبقه افراد
enlistee
افراد داوطلب
cognoscenti
افراد مطلعدربارهموضوعیخاص
equal status persons
افراد همپایه
head counts
جمع افراد
filler personnel
افراد جایگزینی
platoon
جوخهء افراد
top-level
افراد عالیرتبه
personnel status
وضع افراد
roll call
نامیدن افراد
liberty men
افراد مرخصی
service club
باشگاه افراد
withindoors
افراد داخل
enlisted personnel
طبقه افراد
platoons
جوخهء افراد
write off
<idiom>
پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
freeload
<idiom>
پذیرش غذا وخانه باهزینه دیگری
to refuse somebody admittance to something
پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
throw up one's hands
<idiom>
توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن
family size
تعداد افراد خانواده
dependents
افراد تحت تکفل
part owners
افراد شریک المال
condemn
محکوم کردن افراد
condemning
محکوم کردن افراد
swallow one's pride
<idiom>
متواضع کردن افراد
personal error
خطاهای انفرادی افراد
commando
افراد نیروی مخصوص
morale
روحیه افراد مردم
noncombatant
افراد غیر نظامی
commandos
افراد نیروی مخصوص
condemns
محکوم کردن افراد
play the field
<idiom>
با افراد مختلفی قرارگذاشتن
close station
افراد بدو مرخص
rouse out
بیدار کردن افراد
the common wealth of learning
افراد اهل علم
troops
افراد قسمتها سربازان
billet slip
کارت محلهای افراد
billet slip
لوحه اسکان افراد
aptitude area
حیطه قابلیت افراد
army deposit fund
پس انداز انفرادی افراد
transfer station
محل اعزام افراد
personnel monitoring
بازرسی بدنی از افراد
top-level
توسط افراد عالیرتبه
coachload
افراد سوار بر درشکه
cimmerian
افراد کشور فلمات
characterization
نوشتن بیوگرافی افراد
bachelor quarters
منازل افراد مجرد
special olympics
المپیک افراد استثنایی
avast
افراد به جای خود
posse comitatus
دسته افراد پلیس
transfer station
محل انتقال افراد
accepts
سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
interactive
برنامه کامپیوتری قادر به پذیرش داده از عملوند
accepting
سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
accept
سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
aptitude area
حدودشایستگی افراد حیطه شایستگی
IMA
قالب ها و خصوصیات افراد است
lockstep
پیشروی افراد پشت سریکدیگر
biographical intelligence
اطلاعات مربوط به بیوگرافی افراد
biographical information blank form
فرم پر نشده بیوگرافی افراد
leatherneck
جزو افراد تفنگداران دریایی
intransit strenth
افراد در حال حرکت یا انتقال
posse
دسته افراد پلیس جماعت
posses
دسته افراد پلیس جماعت
roll call
حاضر و غایب کردن افراد
people sniffer
رادار کشف افراد دشمن
whom it may concern
برای اطلاع افراد ذیربط
charter
بین افراد دلالت کند
chartered
بین افراد دلالت کند
personal salute
تیر سلام برای افراد
assembly
محل بسیج افراد احتیاط
sociometry
سنجش روابط افراد جامعه
chartering
بین افراد دلالت کند
Certain notorious ( dubious ) characters .
عده افراد معلوم الحال
Do not admit any outsiders.
افراد غیره را راه ندهید
personal salute
مراسم سلام افراد برجسته
rotation
تعویض نوبتی یکانها یا افراد
huddling
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
huddles
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
life line
طناب اتصال افراد به یکدیگر
huddled
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
charters
بین افراد دلالت کند
troop housing
کوی درجه داران یا افراد
huddle
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
Applicants flooded in.
سیل افراد ( متقاضیان ) جاری شد
to go down
[in a particular way]
with somebody
برای کسی
[به سبک ویژه ای]
قابل پذیرش بودن
legal
عبارت یا دستوری که در قوانین زبان قابل پذیرش است
oral trade test
ازمون شفاهی از اطلاعات عمومی افراد
lunatic fringe
افراد افراطی وتندرو گروههای حزبی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com