English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 38 (4 milliseconds)
English Persian
senior officers افسران ارشدیا بالارتبه
Other Matches
upper بالارتبه
uppers بالارتبه
superiors مافوق بالارتبه
superior مافوق بالارتبه
senior بالاتر بالارتبه
seniors بالاتر بالارتبه
senior members اعضای بالارتبه یا ارشد
senior officer ارشدترین افسران
baton عصای افسران
officer's mess نهارخوری افسران
batons عصای افسران
wardroom اطاق افسران
opposite numbers افسران شاغل
statem room خوابگاه افسران ناو
wardroom اطاق افسران ناو
officer's mess سالن غذاخوری افسران
shoulder mark درجه سردوشی افسران
wardroom باشگاه افسران ناو
staffed افسران صاحب منصبان
staffs افسران صاحب منصبان
opposite numbers افسران مشغول به کار
staff افسران صاحب منصبان
officers call نشریه اطلاعاتی مخصوص افسران
they were badly officered افسران انها خوب نبودند
ward room اطاق افسران در کشتی جنگی
top-secret مخصوص افسران وخواص خیلی محرمانه
archon یکی از افسران عالیرتبهء اتن قدیم
reserved list صورت افسران دریایی ذخیره یا احتیاط
top secret مخصوص افسران وخواص خیلی محرمانه
The officers were brifed on (about) the detailes. افسران درباره جزییات مطلع ( توجیه شدند )
muster roll دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
gun room اطاق افسران جزء درکشتیهای جنگی بزرگ
stalag بازداشتگاه افسران و درجه داران زمان جنگ درالمان
bat allowance فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر
bat money فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر
table money فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com