English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
The police officer took down the car number . افسر پلیس نمره اتوموبیل را برداشت
Other Matches
The car had no licence ( number ) plate . اتوموبیل بی نمره بود
police officer افسر پلیس
runners افسر پلیس
police officers افسر پلیس
runner افسر پلیس
Why should I buy a foreign car in preference to an Iranian car? چرا اتوموبیل ایرانی رابگذارم ویک اتوموبیل خارجی ( فرنگی ) بخرم ؟
policing district ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
precinct [American E] ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
district ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
police district ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
embarkation officer افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
claims officer افسر رسیدگی به شکایات افسر مسئول تنظیم ادعانامه ها
field grade افسر ارشد درجه افسر ارشدی
flag rank افسر بالاتر از سروان افسر ارشد
class a agent officer افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
releasing officer افسر مسئول ترخیص کالاها افسر ترخیص کننده پرسنل
control officer افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
floorboard کف اتوموبیل
floorboards کف اتوموبیل
motor cars اتوموبیل
motor car اتوموبیل
combat cargo officer افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
A private car. اتوموبیل شخصی
cycle car اتوموبیل دوچرخهای
To back up the car . اتوموبیل راعقب زد
the car goes nice and fast اتوموبیل بد نمیرود
two seater اتوموبیل یا هواپیمای دو نفره
To get into (ride in)a car . سوار اتوموبیل شدن
He was run over by a car. اتوموبیل اورازیر گرفت
To start (switch on ) the car (engine). اتوموبیل راروشن کردن
The car ran over mylegs. اتوموبیل از روی پایم رد شد
Several cars collided. چندین اتوموبیل بهم خوردند
It is a compact car. اتوموبیل جمع وجوری است
Our car was stuck in the اتوموبیل ما در گه گیر کرده بود
Dont stick your head out of the car window. سرت را از پنجره اتوموبیل درنیار
Her car brushed mine . She rammed my car . با اتو موبیل اش مالید به اتوموبیل من
The car hasnt got enough pull for the uphI'll. اتوموبیل سر با لائی را نمی کشد
Signal a car to stop . علامت بده که یک اتوموبیل بایستد
This car is of Iranian make (manufacture). این اتوموبیل ساخت ایران است
Let the car cool off. بگذار اتوموبیل یکقدری خنک بشود
The car in front is obstructintg us. اتوموبیل جلویی به ما راه نمی دهد
WI'll you give the car a wash (wash – down) please. ممکن است لطفا" اتوموبیل رابشوئید
I intend to buy a car . خیال دارم یک ماشین ( اتوموبیل ) بخرم
This is a very solid car. این اتوموبیل خیلی محکم است
This car can hold 6 persons comefortably. دراین اتوموبیل راحت 6 نفر راجامی گیرند
This car is assembled in Iran. این اتوموبیل رادرایران سوار می کنند (مونتاژ )
pull over اتوموبیل را بکنار جاده راندن کنار زدن
The car engine doesnt run ( work ) . موتور اتوموبیل کارنمی کند ( از کار ؟ فتاده )
New and used cars are sold here . انواع اتوموبیل های نو وکهنه بفروش می رسد
He smuggled the car into England ( across the British frontier ) . اتوموبیل را قاچاقی وارد مرز انگلستان کرد
This car wI'll do beautifully . این اتوموبیل قشنگ بدرد مان می خورد
This car is heavy on petrol ( gas ) . این اتوموبیل مصرف بنزینش زیاد است
The car is now in perfect running order . اتوموبیل الان دیگه مرتب وخوب کارمی کند
Car no. 6 is leading. اتوموبیل شماره 6 ازهمه جلوتر حرکت می کند (درمسابقات )
acceptance برداشت
land surveying برداشت
impression برداشت
offtake برداشت
acceptances برداشت
impressions برداشت
draw off برداشت
removal برداشت
takings برداشت
removal of cinder برداشت تفاله
withdrawal warrant مجوز برداشت
special drawing right حق برداشت ویژه
special drawing rights حق برداشت ویژه
impressionist برداشت گرای
take off divisor مقسم برداشت اب
metal removal برداشت براده
withdraws برداشت از حساب
withdraw برداشت از حساب
overdrafts اضافه برداشت
special drawing right حق برداشت مخصوص
removal of slag برداشت سرباره
removal of phosphorus برداشت فسفر
overdraft اضافه برداشت
removal of chips برداشت براده
under ground survey برداشت زیرزمینی
make a copy of سواد برداشت
first impression برداشت نخستین
draw off بده برداشت
dual impression برداشت دوگانه
approach برداشت روش
removing برداشت کردن
approached برداشت روش
remove برداشت کردن
approaches برداشت روش
stripping برداشت لایه رو
removes برداشت کردن
impressionists برداشت گرای
impressionistic برداشت گذار
impressionistic برداشت گرایانه
thread fineness نمره نخ
yarn count نمره نخ
grades نمره
marks نمره
grade نمره
t score نمره T
score نمره
numerals نمره
numeral نمره
scored نمره
scores نمره
mark نمره
overdraw اضافه برداشت کردن
take off distributor اب پخشکن مقسم برداشت اب
safe yield بده قابل برداشت
cropper برداشت کننده محصول
targetting نقطه برداشت یا قرائت
targetted نقطه برداشت یا قرائت
targets نقطه برداشت یا قرائت
targeting نقطه برداشت یا قرائت
handpick برداشت محصول با دست
the timber warped تیر تاب برداشت
targeted نقطه برداشت یا قرائت
target نقطه برداشت یا قرائت
nett برداشت خالص کردن
nets برداشت خالص کردن
net برداشت خالص کردن
numbering نمره زنی
evaluation score نمره ارزیابی
evaluation score نمره ازمایش
grade score نمره کلاسی
gain score نمره افزوده
numbers نمره دادن به
accuracy score نمره دقت
error score نمره خطا
numbers نمره شمردن
additional score نمره اضافی
graphic score نمره نگارهای
score چوب خط نمره
score نمره اوردن
composite score نمره مرکب
scored چوب خط نمره
scored نمره اوردن
conduct grade نمره انضباط
scores چوب خط نمره
scores نمره اوردن
derived score نمره اشتقاقی
deviation score نمره انحراف
graded نمره دار
number نمره شمردن
number نمره دادن به
grader نمره گذار
gross score نمره خام
sigma score نمره معیار
scoring نمره گذاری
grading نمره گذاری
standard score نمره معیار
grade نمره دادن
stanine score نمره نه بخشی
grades نمره دادن
test score نمره ازمون
test value نمره ازمون
time score نمره زمانی
total score نمره کامل
ipsative score نمره نسبی
lie score نمره دروغگویی
main score نمره اصلی
percentile score نمره صدکی
raw score نمره خام
real score نمره واقعی
weighted score نمره وزنی
unweighted score نمره غیروزنی
true score نمره حقیقی
site survey برداشت نقشه تکهای از زمین
paper gold منظور حق برداشت مخصوص است
. She dropped her demands (claim). دست از تقاضاهای خود برداشت
overdraft برداشت اب بیش از اندازه مجاز
forbore دست برداشت امتناع کرد
overdrafts برداشت اب بیش از اندازه مجاز
conspect reliability پایایی نمره گذاران
differential scoring نمره گذاری افتراقی
normalized score نمره هنجار شده
scoring key کلید نمره گذاری
subjective scoring نمره گذاری ذهنی
point نمره درس پوان
standardized score نمره بهنجار شده
observed score نمره مشاهده شده
corrected score نمره اصلاح شده
transmuted score نمره تبدیل شده
configural scoring نمره گذاری طرحی
overdrafts دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
overdraft دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
No man can serve two masters. <proverb> با یک دست نمى شود دو هندوانه را برداشت .
page صفحات را نمره گذاری کردن
telephone dial صفحه نمره گیر تلفن
predicted score نمره پیش بینی شده
mark نمره گذاری کردن علامت
marks نمره گذاری کردن علامت
paged صفحات را نمره گذاری کردن
pages صفحات را نمره گذاری کردن
demand deposit سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
agronomy علم برداشت محصول وبهره برداری از خاک
I give you full marks for that . نمره ات بیست است ! ( آفرین و مرحبا )
annual average score میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
harvester-thresher [rare] کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combine [combine harvester] کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combine harvester کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com