Dictiornary-Farsi | افهار پیشه و حرفه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
profession	افهار پیشه و حرفه
professions	افهار پیشه و حرفه


Other Matches

traded	پیشه حرفه
pursuit	حرفه پیشه
pursuits	حرفه پیشه
trade	پیشه حرفه
career women	زن دارای حرفه یا پیشه
career woman	زن دارای حرفه یا پیشه
professionalism	صفات وعادات مخصوص اهل حرفه حرفه یی
professionals	پیشه ور کسیکه رشتهای را پیشه رسمی
professional	پیشه ور کسیکه رشتهای را پیشه رسمی
apophasis	افهار مطلبی درعین حالی که گوینده بی میلی خود را نسبت به افهار ان بیان داشته
remark	افهار داشتن افهار نظریه دادن
stateable	افهار کردنی قابل افهار یا توضیح
statable	افهار کردنی قابل افهار یا توضیح
remarking	افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarks	افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarked	افهار داشتن افهار نظریه دادن
well there are actors and actors	آخر هنر پیشه داریم تا هنر پیشه
occupations	پیشه
functions	پیشه
walk of life	پیشه
crafts	پیشه
craft	پیشه
artificer	پیشه ور
artisan	پیشه ور
mysteries	پیشه
careers	پیشه
artisans	پیشه ور
tradesman	پیشه ور
calling	پیشه
careering	پیشه
mystery	پیشه
professions	پیشه
vocations	پیشه
occupation	پیشه
vocation	پیشه
profession	پیشه
tradesmen	پیشه ور
walks of life	پیشه
functioned	پیشه
career	پیشه
careered	پیشه
avocation	پیشه
craftbrother	هم پیشه
traded	پیشه
jobs	پیشه
job	پیشه
line of business	پیشه
trade	پیشه
function	پیشه
handicraftsman	پیشه ور
jackdaws	کلاغ پیشه
professionally	از لحاظ پیشه
studios	پیشه گاه
studio	پیشه گاه
jackdaw	کلاغ پیشه
oppressive	ستم پیشه
handicraft	پیشه دستی
freelancer	پیشه ور آزاد
supervisory	مباشر پیشه
the long robe	پیشه قضائی
chisel tooth	دندان پیشه
practice	کار پیشه
profession of medicine	پیشه پزشکی
amative	عاشق پیشه
amorist	عاشق پیشه
practice	رویه پیشه
line of business	شاخه پیشه
vocations	حرفه
trends	حرفه
vocation	حرفه
crafts	حرفه
line of business	حرفه
craft	حرفه
trend	حرفه
careering	حرفه
metier	حرفه
metiers	حرفه
mTtiers	حرفه
career	حرفه
careered	حرفه
workless	بی حرفه
careers	حرفه
craftsman trade	حرفه
professions	حرفه یی
professional <adj.>	حرفه ای
profession	حرفه
profession	حرفه یی
professions	حرفه
avocation	حرفه
trade	حرفه
occupations	حرفه
traded	حرفه
businesses	حرفه
business	حرفه
mysteries	حرفه
mystery	حرفه
skill	حرفه
occupation	حرفه
professionally	ازراه پیشه یاکسب
laid up in bed	پیشه ویژه رشته
profession	پیشگانی پیشه کار
craft guild	صنف پیشه وران
he is a physician byprofession	پیشه او پزشکی است
professions	پیشگانی پیشه کار
good will	حق کسب و پیشه وتجارت
traded	پیشه وری کاسبی
ministry of industry	وزارت پیشه و هنر
trade	پیشه وری کاسبی
industry	پیشه و هنر ابتکار
industries	پیشه و هنر ابتکار
technologist	حرفه شناس
careerist	حرفه دوست
avocation	کار حرفه
dilettante	غیر حرفه
dilettantes	غیر حرفه
careerists	حرفه دوست
dilettanti	غیر حرفه
traded	حرفه کسب
prizefighter	مشت زن حرفه یی
professionalism	حرفه یی بودن
professionalize	حرفه یی کردن
legal profession	حرفه وکالت
vocations	حرفه صدا
trade	حرفه کسب
vocation	حرفه صدا
professionalize	حرفه یی شدن
to retain a freelancer	استخدام کردن پیشه ور آزاد
specialism	پیروی علم یا پیشه ویژه
specialisms	پیروی علم یا پیشه ویژه
he is a physician byprofession	حرفه او طبابت است
prizefighting	مشت زنی حرفه یی
contractors tool	ابزار حرفه ساختمان
layman	خارج از حرفه یا فن خاصی
laymen	خارج از حرفه یا فن خاصی
handicraft	صنعت دستی حرفه
eminence	پر مقام [بالا رتبه] در گروهی یا پیشه ای
technology	حرفه شناسی شناخت دانشی
smithery	کار و هنر و حرفه فلزکاری
technologies	حرفه شناسی شناخت دانشی
nostradamus	کسیکه پیشه اش خبراز غیب دادن است
actual job [job held] [occupation held]	پیشه در حال حاضر نگه داشته شده
industrial wealth	مالی که از راه پیشه و هنربدست امده باشد
lay deacon	شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
rigger	کسی که پیشه اش بستن بادبانهاوکوبیدن میخهای کشتی است
The box office star of 1980.	پول ساز ترین هنر پیشه سال 1980
craft union	اتحادیه متشکل از متخصصین فن یاصنعت یا حرفه خاص
logographer	مورخ نثر نویس یونانی پیش از زمان herodotusیونانی که پیشه اش نطق بود
adduction	افهار
proposal	افهار
saying	افهار
proposals	افهار
adductor	افهار
testimonies	افهار
testimony	افهار
affirmance	افهار
sayings	افهار
statement	افهار
say so	افهار
showings	افهار
allegation	افهار
dixit	افهار
enouncement	افهار
allegations	افهار
utterance	افهار
indigitation	افهار
say-so	افهار
declaration	افهار
predication	افهار
avouchment	افهار
declarations	افهار
utterances	افهار
statements	افهار
showing	افهار
The tribunal considered that this action amounted to professional misconduct.	برای دادگاه این اقدام برابر با اشتباه حرفه ای محسوب می شود.
manifest	افهار نامه
declaredly	با افهار قطعی
cumlaude	با افهار تقدیر
manifests	افهار نامه
misstatement	افهار غلط
assertor	افهار کننده
asseveration	افهار جدی
signification	تعیین افهار
declarer	افهار کننده
manifesting	افهار نامه
stater	افهار دارنده
statement of a claim	افهار نامه
asserter	افهار کننده
manifested	افهار نامه
suggester	افهار کننده
utterer	افهار کننده
an absurd statement	افهار نا معقول
affirmant	افهار کننده
option	افهار میل
resenting	افهار تنفرکردن از
remarks	افهار بیان
resents	افهار تنفرکردن از
suggest	افهار کردن
suggested	افهار کردن
suggesting	افهار کردن
suggests	افهار کردن