Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 79 (6 milliseconds)
English
Persian
fortune smiled on him
اقبال ویرا یاری کرد
Other Matches
rub out
<idiom>
کاملا ویرا کردن ،کشتن
graced
اقبال
grace
اقبال
graces
اقبال
gracing
اقبال
fortuity
اقبال
luck
اقبال
lucky
خوش اقبال
luckiest
خوش اقبال
luckier
خوش اقبال
fountain of youth
<idiom>
فواره اقبال
ups and downs
صعود وافول اقبال
comradery
یاری
coajutor
یاری
friendliness
یاری
succour
یاری
adjutancy
یاری
companionship
یاری
succor
یاری
helpings
یاری
helping
یاری
synergy
همکاری یاری
succor
یاری کردن
adjutantship
معاونت یاری
adjuvant
یاری کننده
bestead
یاری کردن
coadjutant
یاری دهنده
coajutor
یاری کننده
to a oneself for help
یاری خواستن
to pray in aid of
یاری خواستن از
friends
یاری نمودن
service
نوکری یاری
aid
کمک یاری
aiding
کمک یاری
serviced
نوکری یاری
hand
یاری دادن
friend
یاری نمودن
succour
یاری کردن
aided
کمک یاری
helps
کمک یاری
helped
کمک یاری
help
کمک یاری
handing
یاری دادن
ruyi clouds
ابر آرزو
[در فرش های چینی گاه از طرح ابر آسمان استفاده می شود که نشانه بخت و اقبال است.]
to back somebody up
یاری کردن به کسی
to back up
یاری یاکمک کردن
to bolster somebody up
یاری کردن به کسی
to lend a
دست یاری دادن
civil military action
عملیات مردم یاری
i heed your help
به یاری شما نیازمندم
to get behind somebody
یاری کردن به کسی
civic action
عملیات مردم یاری
coadjutor
معاون یاری کننده
civil affairs
عملیات مردم یاری
togive the leg sof
کسیرا در کاردشواری یاری کردن
he had the luck to escape
بختش یاری کرد که گریخت
feeds
پاس به یاری که در موقعیت بهتری است
feed
پاس به یاری که در موقعیت بهتری است
to have the kindness to help s
لطف داشتن برای یاری کردن کسی .o.
mothers help
زنی که بانوی خانه رادرپرستاری کودکانش یاری میکند
friendly societies
انجمن تعاونی) که اعضای ان همدیگر رادرتنگدستی یاپیری یاری میکنن
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
friendly society
انجمن تعاونی) که اعضای ان همدیگر رادرتنگدستی یاپیری یاری میکنن
cams
استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
cam
استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
play into someone's hands
<idiom>
(به کسی یاری وکمک رساندن)انجام کاری که به شخص دیگری سود برساند
lady help
زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
assisting
همدستی و یاری کردن دستگیری کردن
assist
همدستی و یاری کردن دستگیری کردن
assisted
همدستی و یاری کردن دستگیری کردن
assists
همدستی و یاری کردن دستگیری کردن
helped
یاری کردن مساعدت کردن
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
aid
یاری کردن مساعدت کردن
help
یاری کردن مساعدت کردن
helps
یاری کردن مساعدت کردن
aided
یاری کردن مساعدت کردن
aiding
یاری کردن مساعدت کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com