English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
gyrostat التی که جنبش وضعی جسمی رانشان میدهد
Other Matches
gyrostabilizer التی که جنبش حرکت وضعی زمین را نشان میدهد
gyrostatics گفتاردر جنبش وضعی
draught line خطی که اب نشین کشتی رانشان میدهد
planimetric نقشهای که فقط فواصل افقی نقاط رانشان میدهد
z axis محوری که روی یک صفحه مختصات عمق رانشان میدهد
isotherm خطی که نقاط دارای گرمای متوسط سالیانه مساوی رانشان میدهد
lubber line خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
isallobar خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
isallobaric خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
cable rigging tension chart جدولی که ارتباط بین تنش کابل کنترل و درجه حرارت رانشان میدهد
fingerpost راهنمای جاده تیر راهنماییکه پیکان مخصوص هدایت داردومسیرجاده رانشان میدهد راهنما
radioactivity خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون میدهد
finder عنصر مرکزی یک محیط عملیاتی و برنامهای که میان سایر چیزها فایلهای ذخیره شده روی دیسک ها رانشان میدهد
vortex breakdown/brust جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
libration جنبش ترازویی و حرکت موازنهای جنبش نمایان ماه
resistance force جنبش مقاومت یا جنبش ازادی بخش انقلابی
implemental التی
penile التی
phallic التی
altimeter التی متر
altimeters التی متر
phallic stage مرحله التی
head piece سر هر التی که روی سر قرارمیگیرد
to a. the ball توپ رانشان دادن
gate hanger التی که دریچه سد را باز نگه میدارد
postural وضعی
keep time <idiom> زمان صحیح رانشان دادن
to show round the premises دورتادورعمارت رانشان کسی دادن
hydroscope التی برای دیدن اعماق دریا اب بین
dibber التی که با ان زمین را گود کرده وتخم می کارند
congested organ عضو یا التی که خون زیاددران جمع میشود
To come into the open. آفتابی شدن (خود رانشان دادن )
kinemacolour سینماتوگرافی که رنگهای اصلی رانشان دهد
gee whiz <idiom> بافریاد شادی خود رانشان دادن
it is a pretty kettle of fish بد وضعی است
to strike an a وضعی بخودگرفتن
circumrotation حرکت وضعی
postural reflexes بازتابهای وضعی
rotation حرکت وضعی
phonoscope التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند
volumenometer التی که به وسیله ان بااستفاده از قانون .....حجم چیزی را می سنجند
What films are they showing at this cinema ( theatra house ) ? این سینما چه فیلم هائی رانشان می دهد ؟
it is a pretty kettle of fish عجب وضعی است
baby split وضعی که میلههای 2 و 7 یا3 و 01 بولینگ باقی می ماند
distaff التی که گلوله پشم نریشته راروی ان نگاه داشته و پس ازریشتن بدور دوک می پیچند
lively description شرح روشن یا واقع نما شرحی که حالت واقعی یااصلی رانشان دهد
somatic جسمی
corporeal جسمی
corporals جسمی
bodily pain جسمی
carnal جسمی
corporal جسمی
substantial جسمی
hand وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت
handing وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت
material کلی جسمی
physical psychological جسمی- روانی
superphysical ابر جسمی
materials کلی جسمی
so matic طبیعی جسمی
physically handicapped معلول جسمی
corporeity خاصیت جسمی یامادی
embolic مربوط به انسداد رگ بوسیله جسمی
somatotypic نوع جسم ساختمان جسمی
the colouring p of a substance ماده رنگ دهنده جسمی
whaleback هر جسمی شبیه پشت بالن
somatotype نوع جسم ساختمان جسمی
transubstantiation تبدیل جسمی بجسم دیگر
electrolysis تجزیه جسمی بوسیله جریان برق
heredity رسیدن خصوصیات جسمی وروحی بارث
drill extractor التی که مته حفاری شکسته رااز سوزن حفاری جدا میکند
logical حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
radio activity خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
dispersoid پخش کامل ذرات جسمی درجسم دیگر
allotrope جسمی که مستعدتبدیل بچند صورت یا ماده باشد
hemihydrate هیدرات جسمی که دارای نیم ملکول اب است
declination فاصله زاویهای تا جسمی روی کره سماوی
penance تحمل عذاب جسمی برای بخشوده شدن گناه
catalysis اثر مجاورت جسمی دریک فعل وانفعال شیمیایی
emulsions تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsioning تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsion تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsioned تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
tags جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
tag جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
luminescence پدیده نورافشانی جسمی پس ازقرار گرفتن درمعرض تابش اشعه
metamer جسمی که در ترکیب و سنگینی با جسم دیگر برابرولی درخواص شیمیایی است
place utility استفاده فیزیکی یا وضعی حالتی که موسسه تولیدی جهت بالا بردن سود خودحمل و نقل محصولش را نیزبر عهده بگیرد
covered گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود
antimatter جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
variable incidence جسمی که بصورت لولایی نصب شده بطوریکه زاویه برخورد ان تغییر میکند
dma UPC ای که به کنترولی DMA اجازه ارسال داده روی باس در حین دورههای ساعت میدهد وقتی که دستورات داخلی یا NOP را انجام میدهد
transfers دستور برنامه نویسی که حاوی جهش به بخشی از برنامه است در صورتی که وضعی رخ دهد
backwind حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
transfer دستور برنامه نویسی که حاوی جهش به بخشی از برنامه است در صورتی که وضعی رخ دهد
transferring دستور برنامه نویسی که حاوی جهش به بخشی از برنامه است در صورتی که وضعی رخ دهد
variable pitch جسمی که بصورت لولایی به ملخ نصب شده که در ان زاویه برخورد گام نامیده میشود
acetolysis تجزیهء جسمی در اثراضافه شدن جوهر سرکه حالت استیله و هیدرولیز پیداکردن در ان واحد
jet propulsion جهش و کشش جسمی بطرف جلو در اثر خروج مایع جهندهای در جهت عقب
support CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
graphics پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
ToolTips برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
polymers جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار
polymer جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار
bow wave موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
isomerous جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
isomer جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
supervisory 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
passively بی جنبش
action جنبش
actions جنبش
the r. جنبش
locomotion جنبش
stock still بی جنبش
rising جنبش
mobility جنبش
awakening جنبش
motions جنبش
motioned جنبش
motion جنبش
libration جنبش
kinesis جنبش
leger or ledger بی جنبش
movement جنبش
heartbeat جنبش
heartbeats جنبش
vibration جنبش
immobile بی جنبش
stock-still بی جنبش
motioning جنبش
immotile بی جنبش
inanition جنبش
on the move در جنبش
swings جنبش
swing جنبش
kinesthesis حس جنبش
kinesodic جنبش بر
inactive بی جنبش
stirrings جنبش
bustle جنبش
bustled جنبش
stir جنبش
jiggle جنبش
jiggled جنبش
stirred جنبش
jiggles جنبش
jiggling جنبش
astir در جنبش
rocks جنبش
rocked جنبش
oscillation جنبش
rocking جنبش
vibratility جنبش
rock جنبش
stirs جنبش
bustles جنبش
vibrational جنبش
oscillations جنبش
impassioned به جنبش درامده
forward motion جنبش پیشرو
commotion جنبش اغتشاش
kinaesthesia حس جنبش درماهیچه
kinaesthesis حس جنبش درماهیچه
kinesthesia حس جنبش درماهیچه
stagnated از جنبش ایستادن
stagnates از جنبش ایستادن
flicker پرپرزدن جنبش
flickers پرپرزدن جنبش
hyperkinesthesia شدت حس جنبش
photokinesis نور جنبش
immovableness جنبش ناچذیری
gybe جنبش تغییرجهت
impassionate به جنبش امده
stagnating از جنبش ایستادن
kinematic جنبش شناسی
braid جنبش جهش
revival جنبش مذهبی
kinesalgia جنبش درمان
kinesimeter جنبش سنج
kinesimometer جنبش سنج
kinesiotherapy جنبش درمانی
braided جنبش جهش
braids جنبش جهش
move جنبش تکان
kinetoscope جنبش نما
kinology جنبش شناسی
kymogram جنبش نگاره
kinematics جنبش شناسی
revivals جنبش مذهبی
libration جنبش ترازویی
flickered پرپرزدن جنبش
movableness جنبش پذیری
reformers پیشوای جنبش
reformer پیشوای جنبش
tremor تکان جنبش
mass movement جنبش تودهای
tremors تکان جنبش
life blood جنبش بی اخبار
labor movement جنبش کارگری
libration جنبش موازنهای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com