English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 74 (6 milliseconds)
English Persian
incorporative الحاقی مشارکت
Other Matches
accessional الحاقی
adjuncts الحاقی
supplemental الحاقی
extension الحاقی
riders الحاقی
rider الحاقی
adjunct الحاقی
extensions الحاقی
adjoint الحاقی
adjunctive الحاقی
appendant الحاقی
concatenation operator عملگر الحاقی
intromission مواد الحاقی
postpositive الحاقی و بی تکیه
joint مشترک الحاقی
adventitious خارجی الحاقی
paragogic افزوده الحاقی
ventured مشارکت
venturing مشارکت
communion مشارکت
ventures مشارکت
partnerships مشارکت
venture مشارکت
partnership مشارکت
incorporation مشارکت
participation مشارکت
extension تمدید قسمت الحاقی
adjoint matrix ماتریس الحاقی [ریاضی]
adjuncts فرع قسمت الحاقی
adjunct فرع قسمت الحاقی
postpositive preposition حرف اضافه الحاقی
shaft extension قسمت الحاقی محوری
suffixix لفظ معنای الحاقی
extensions تمدید قسمت الحاقی
riders ماده یا بند الحاقی
paragoge حرف یا هجای الحاقی
rider ماده یا بند الحاقی
adjunct matrix ماتریس الحاقی [ریاضی]
participation rate نرخ مشارکت
disaffiliation عدم مشارکت
deed of partnership قرارداد مشارکت
parcenary هم میراثی مشارکت
equity investment مشارکت در سرمایه
joins مشارکت کردن
anent در مشارکت با مربوط به
common مشارکت کردن
commoners مشارکت کردن
commonest مشارکت کردن
joined مشارکت کردن
profit sharing مشارکت در سود
join مشارکت کردن
profit-sharing مشارکت در سود
postscripts یادداشت الحاقی اخرنامه یا کتاب
postscript یادداشت الحاقی اخرنامه یا کتاب
loading participation in profits هزینههای مشارکت در سود
female participation rate نرخ مشارکت زنان
participant observation مشاهده توام با مشارکت
in cahoots with <idiom> مشارکت مخفیانه با کسی
throwin مشارکت کردن افزودن بر
postposition لفظ الحاقی که تکیه نداشته باشد
participates سهیم شدن در مشارکت کردن
participated سهیم شدن در مشارکت کردن
kick in مشارکت کردن در سهم دادن در
participate سهیم شدن در مشارکت کردن
consortiums ائتلاف بنگاههای اقتصادی مشارکت
consortia ائتلاف بنگاههای اقتصادی مشارکت
labor participation rate نرخ مشارکت نیروی کار
consortium ائتلاف بنگاههای اقتصادی مشارکت
concurrent jurisdiction رسیدگی قضایی همزمان به چند جرم دادگاه الحاقی یاهمزمان
Participation rates are low compared to international standards. میزان مشارکت در مقایسه با استانداردهای بین المللی کم است .
riders ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
rider ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
fire coordination line خط هماهنگی اتش هلی کوپترها و نیروهای هوابردو نیروهای الحاقی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com