Total search result: 201 (2 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
alpha privative |
الف سالبه که در سر برخی واژههای انگلیسی نیز درمی اید |
|
|
Other Matches |
|
renumber |
خصوصیت برخی زبانهای کامپیوتری که به برنامه نویس امکان اختصاص دادن مقدار جدید به همه یا برخی از شماره خط های برنامه میدهد |
anglicization |
انگلیسی منشی اتصاف بصفات و خصوصیات انگلیسی |
anglicism |
اصطلاح زبان انگلیسی انگلیسی مابی |
stereo |
مخفف واژههای |
stereos |
مخفف واژههای |
headword |
واژههای هسته |
homonyms |
واژههای هم اوا |
headwords |
واژههای هسته |
neologize |
واژههای نو ساختن |
imitative words |
واژههای تقلیدی |
homographs |
واژههای همسان نوشت |
neologist |
طرفدارواژههای یا بکار بردن واژههای نو |
synonymy |
فهرست واژههای هم معنی هم معنایی |
synonym antonym test |
ازمون واژههای مترادف-متضاد |
obsoletism |
بکار بردن واژههای کهنه یامهجور |
to pad a sentence |
جمله را با واژههای زیادی دراز کردن |
it films well |
درفیلم خوب درمی اید |
The noice gets my monkey up . |
این سر وصداها کفرم را درمی آورد |
She fabricates them. she makes them up . |
اینها را از خودش می سازد ( درمی آورد) |
lime juicer |
ملوان انگلیسی انگلیسی |
flesh brush |
لیف یادستکشی که بتن مالیده خون رابگردش درمی اورند |
anglicizing |
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن |
anglicised |
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن |
anglicising |
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن |
anglicize |
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن |
anglicized |
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن |
anglicizes |
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن |
anglicises |
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن |
pusher tractor |
تراکتور چرخ زنجیری که اسکریپر را هنگام خاکبرداری به حرکت درمی اورد |
rain box |
صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند |
to shoot one's mouth off <idiom> |
چیزهایی را بگویند که به مردم نباید گفت [مثال چقدر پول درمی آورد ماهانه] |
gargoyles |
ناودانی که از دیوار پیشامدگی پیدا میکند و بیشتر انرابصورت سر وتن انسان یاجانوری درمی اورند |
escheat |
در CLاراضیی را گویند که پس ازفوت مالک به علت عدم وجودوراث قانونی به مالکیت دولت درمی اید |
gargoyle |
ناودانی که از دیوار پیشامدگی پیدا میکند و بیشتر انرابصورت سر وتن انسان یاجانوری درمی اورند |
cluster mill |
فرزی که متشکل از دو نوردمتحرک کوچک که هر کدام ازانها به وسیله یک جفت نوردبزرگ حائل و به حرکت درمی اید |
turbopump |
پمشی که توسط توربینی که بوسیله گازهای حاصل ازسوختن سوختهای راکت به چرخش درامده به حرکت درمی اید |
helmzhold resonator |
محفظه توخالی که تنها با یک سوراخ کوچک به محیط خارج مرتبط است و در ازای فرکانس معینی به تشدید درمی اید |
several |
برخی از |
certain |
برخی |
some |
برخی |
cretain |
برخی |
scundine quid |
از برخی جهات |
attributes |
در برخی سیستم عامل ها |
attributing |
در برخی سیستم عامل ها |
source |
خصوصیت برخی bridge ها که |
attribute |
در برخی سیستم عامل ها |
On certain considerations . |
طبق برخی ملاحظات |
O.K. |
در برخی سیستم ها به کار می رود |
glue sniffing |
بو کردن برخی از انواع چسب |
ARQ |
قابل استفاده در برخی مودم ها |
Some friends who shall be nameless. |
برخی از دوستان که اسمشان رانمی برم |
landgravine |
لقب برخی از شاهزادگان المانی است |
podesta |
رئیس شهرداری در برخی شهرهای ایتالیا |
ghost |
نشانگر دوم که در برخی برنامه ها استفاده میشود |
herd book |
نژادنامه برخی جانوران همچون گاو وخوک |
ghosts |
نشانگر دوم که در برخی برنامه ها استفاده میشود |
Brits |
نوزاد شاه ماهی و برخی ماهیهای دیگر |
Brit |
نوزاد شاه ماهی و برخی ماهیهای دیگر |
histories |
خصوصیت برخی برنامه ها که کارهایی که کاربر انجام داده |
G-string |
پارچهی باریک که برخی رقاصههابا آن ستر عورت میکنند |
history |
خصوصیت برخی برنامه ها که کارهایی که کاربر انجام داده |
G-strings |
پارچهی باریک که برخی رقاصههابا آن ستر عورت میکنند |
print |
فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص |
semicolon |
که انتهای خط برنامه یا عبارت را در برخی زبان ها نشان میدهد. |
page of presence |
لقب هایی که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند |
ergotism |
مرض قارچی برخی گیاهان دراثرسگاله مباحثه منطقی |
printed |
فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص |
prints |
فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص |
page of bonour |
لقب هایی است که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند |
knight marshal |
کسیکه در خانواده سلطنتی دارای برخی مامریتهای قضایی باشد |
kinnikinnic |
برگ وپوست برخی گیاهان که هندیهای امریکایی بجای تنباکوبکارمیبرند |
Some parent spoil their children . |
برخی پدر ومادرها بچه هایشان را لوس بار می آورند |
borrow |
عملیات در برخی فرآیندهای ریاضی از قبیل تفریق از عدد کوچکتر |
borrowed |
عملیات در برخی فرآیندهای ریاضی از قبیل تفریق از عدد کوچکتر |
numeric |
حرفی که در برخی حالت برای نشان دادن یک عدد است . |
lanugo |
کرکی که در روی جنین انسان و برخی جانوران دیده میشود |
dowsing rod |
چوبی که برخی برانندکه بوسیله ان میتوان باب یافلزات زیرزمین پ |
s 00 bus |
یک وسیله استاندارد اتصال میان برخی ریزکامپیوترها وتجهیزات جانبی |
overseer of the poor |
ماموری که رسیدگی به بی نوایان و برخی کارهای دیگریک ناحیه میکند |
landgrave |
لقب برخی از شاهزادگان المانی کنت زمین همان است |
parish clerk |
کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د |
borrows |
عملیات در برخی فرآیندهای ریاضی از قبیل تفریق از عدد کوچکتر |
colons |
علامت چاپ آنچه نشان دهنده انتهای خط یا دستور در برخی زبانهاست |
churchwarden |
هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند |
colon |
علامت چاپ آنچه نشان دهنده انتهای خط یا دستور در برخی زبانهاست |
gremial |
پارچهای که اسقف هنگام اجرای برخی ایین هاروی دامن میاندازد |
degradation |
اجازه داده به برخی قسمتهای سیستم به کارکردن پس از از بین رفتن یک قسمت |
churchwardens |
هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند |
propylite |
یکجور خاره اتش فشانی که در برخی کانهای سیم خیزیافت میشود |
IFF |
استاندارد نحوه ذخیره سازی داده در Amiga در برخی سیستمهای گرافیکی |
intuitionalism |
عقیده به اینکه برخی حقایق را میتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت |
intuitionism |
عقیده به اینکه برخی حقایق رامیتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت |
knuckle bow |
انگلیسی |
knuckle guard |
انگلیسی |
johnny |
انگلیسی |
english woman |
زن انگلیسی |
limey |
انگلیسی |
Englishwomen |
انگلیسی |
Englishwoman |
انگلیسی |
British |
انگلیسی |
Englishmen |
انگلیسی |
English |
انگلیسی |
Englishman |
انگلیسی |
Britishers |
انگلیسی |
Britons |
انگلیسی |
Briton |
انگلیسی |
limeys |
انگلیسی |
Britisher |
انگلیسی |
wraparound |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
word wrap |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
worded |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
word |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
preferentialism |
اصول دادن امتیازات به برخی کشورها نسبت به حقوق گمرکی کالای انها |
dollar sign |
که رد برخی زبانها برای بیان یک متغیر به عنوان نوع رشته به کار می رود |
look ahead |
عمل برخی CPUها برای بازیابی دستورات و بررسی آنها پیش از اجرا |
english speaking |
انگلیسی زبان |
english self taught |
خوداموز انگلیسی |
is a monetary sign |
انگلیسی است |
english system |
سیستم انگلیسی |
in plain english |
به انگلیسی ساده |
British |
زبان انگلیسی |
johnny |
مرد انگلیسی |
king's english |
انگلیسی اصیل |
after the english f. |
به سبک انگلیسی ها |
lime juicer |
کشتی انگلیسی |
redcoat |
سرباز انگلیسی |
middle english |
انگلیسی تا 0051میلادی |
english opening |
گشایش انگلیسی |
tommy atkins |
سرباز انگلیسی |
English altar |
محراب انگلیسی |
jardin anglais |
باغ انگلیسی |
HMS |
کشتی انگلیسی |
cleat |
عایق انگلیسی |
association croquet |
کروکه انگلیسی |
cleat knob |
دگمه انگلیسی |
In simple (plain) English. |
به انگلیسی ساده |
ale |
ابجو انگلیسی |
english billiards |
بیلیارد انگلیسی |
arabic numeral |
اعداد انگلیسی |
anglicization |
انگلیسی مابی |
anglophile |
انگلیسی دوست |
orientated |
زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان ساده برخی مشکلات را میدهد |
ipomoea |
حنس نیلوفر پیچ که برخی گیاهان دارویی نیز همچون جلب و جزو ان هستند |
interchange file format |
استانداردی که نحوه ذخیره سازی داده در Amiga و برخی برنامههای گرافیکی را نشان میدهد |
English bond |
آجر چینی انگلیسی |
limeys |
سرباز یا ملوان انگلیسی |
The English speaking-countries. |
کشورهای انگلیسی زبان |
structured english |
انگلیسی ساخت یافته |
zed |
تلفظ انگلیسی حرف Z |
unite |
سکه قدیم انگلیسی |
unites |
سکه قدیم انگلیسی |
old english |
زبان انگلیسی قدیم |
uniting |
سکه قدیم انگلیسی |
The English - speaking world. |
دنیای انگلیسی زبان |
He is good at English. |
انگلیسی اش خوب است |
large white |
خوک سفید انگلیسی |
limey |
سرباز یا ملوان انگلیسی |
broken english |
انگلیسی دست و پا شکسته |
anglo saxon |
نژاد انگلیسی وساکنسونی |
anglicise |
انگلیسی ماب کردن |
anglicise |
انگلیسی ماب شدن |
half and half |
نوعی ابجو انگلیسی |
eeglish persian dictionary |
فرهنگ انگلیسی به فارسی |
english words |
واژه ها یا لغات انگلیسی |
english thread |
پیچ و مهره انگلیسی |
user |
زبان برنامه نویسی سطح بالا که بیان راحت برخی مشکلات و توابع را فراهم میکند |
users |
زبان برنامه نویسی سطح بالا که بیان راحت برخی مشکلات و توابع را فراهم میکند |
mouses |
خصوصیت برخی نرم افزارهای درایو mouse که نشانه گر آنرا با سرعت مختلف و طبق سرعتی |
mouse |
خصوصیت برخی نرم افزارهای درایو mouse که نشانه گر آنرا با سرعت مختلف و طبق سرعتی |
LSD |
لیسرجیک اسید دی اتیل آمید [دارویی توهم زا که در برخی باعث بروز حال عرفانی میشود] |
sten |
مسلسل سبک 9 میلمتری انگلیسی |
pound |
واحد مسکوک طلای انگلیسی |
pounded |
واحد مسکوک طلای انگلیسی |
s |
نوزدهمین حرف الفبای انگلیسی |
M, m (M's, m's) |
حرف سیزدهم الفبای انگلیسی |
thoroughbreds |
هر نوع اسب انگلیسی اصیل |
shropshire |
نژادی از گوسفند بی شاخ انگلیسی |
N, n (N's, n's) |
حرف چهاردهم الفبای انگلیسی |
S, s (S's, s's) |
حرف نوزدهم الفبای انگلیسی |
q |
هفدهمین حرف الفبای انگلیسی |
R, r (R's, r's) |
حرف هجدهم الفبای انگلیسی |
Q, q (Q's, q's) |
حرف هفدهم الفبای انگلیسی |
P, p (P's, p's) |
حرف شانزدهم الفبای انگلیسی |
pounds |
واحد مسکوک طلای انگلیسی |
cee |
نام سومین حرف انگلیسی |
pounding |
واحد مسکوک طلای انگلیسی |
T, t (T's, t's) |
حرف بیستم الفبای انگلیسی |
L, l (L's, l's) |
حرف دوازدهم الفبای انگلیسی |
wiltshire |
نژاد گوسفند سفیدرنگ انگلیسی |
e |
پنجمین حرف الفبای انگلیسی |
draughtiest |
املای انگلیسی واژهی drafty |
draughtier |
املای انگلیسی واژهی drafty |
draftiest |
املای انگلیسی واژهی drafty |
draftier |
املای انگلیسی واژهی drafty |
A, a (A's, a's) |
حرف اول الفبای انگلیسی |
B, b (B's, b's) |
حرف دوم الفبای انگلیسی |
D, d (D's, d's) |
حرف چهارم الفبای انگلیسی |
draughty |
املای انگلیسی واژهی drafty |
E, e (E's, e's) |
حرف پنجم الفبای انگلیسی |
F, f (F's, f's) |
حرف ششم الفبای انگلیسی |