Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
special olympics
المپیک افراد استثنایی
Other Matches
characterization
مجسم کردن افراد ذکر خصوصیات افراد
privates
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
Olympic
المپیک
levee en masse
عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
olympic cross
صلیب المپیک
olympics
بازیهای المپیک
maccabian games
المپیک یهودیان
plympic games
بازیهای المپیک
olympic rings
5 حلقه المپیک
games
بازیهای المپیک
Olympic
مربوط به مسابقات المپیک
He broken an Olympic record.
رکورد المپیک را شکست
olympiad
جشنهای بازیهای المپیک
winter olympic
بازیهای المپیک زمستانی
enlisted section
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
olympian
شرکت کننده بازیهای المپیک
olympic size pool
اندازه و طول استخر المپیک 05 در 12 متر
olympic review
نشریه رسمی کمیته بین المللی المپیک
olympic trench shooting
مسابقه تیراندازی المپیک با 5تیر از 5 موضع مختلف
olympiad
جشن ها ومسابقات قدیم یونان مسابقات المپیک
atypical
استثنایی
special
استثنایی
exeptional
استثنایی
exceptional
استثنایی
atypically
استثنایی
way out
استثنایی
specially
استثنایی
way-out
استثنایی
exception conoition
وضعیت استثنایی
exempted , adressee
گیرنده استثنایی
exclusive jurisdiction
حق قضاوت استثنایی
exceptional children
کودکان استثنایی
exceptional case
حالت استثنایی
exceptional water level
تراز استثنایی اب
unexceptional
غیر استثنایی
special school
اموزشگاه استثنایی
refersher course
دوره استثنایی
special education
اموزش و پرورش استثنایی
modus ponens
قیاس استثنایی
[ریاضی]
battery of tests
گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
exempted station
یکان استثنایی از نظر سلسله مراتب
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
enlisted personnel
افراد
trooped
افراد
troop
افراد
enlistedman
افراد
personnel
افراد
men
افراد
trooping
افراد
head counts
جمع افراد
head count
جمع افراد
enlisted personnel
طبقه افراد
equal status persons
افراد همپایه
top-level
افراد عالیرتبه
packed out
پر و مملو از افراد
cognoscenti
افراد مطلعدربارهموضوعیخاص
personnel status
وضع افراد
roll call
نامیدن افراد
liberty men
افراد مرخصی
withindoors
افراد داخل
filler personnel
افراد جایگزینی
service club
باشگاه افراد
enlistee
افراد داوطلب
category
طبقه افراد
platoon
جوخهء افراد
platoons
جوخهء افراد
noncombatant
افراد غیر نظامی
commando
افراد نیروی مخصوص
troops
افراد قسمتها سربازان
personal error
خطاهای انفرادی افراد
part owners
افراد شریک المال
dependents
افراد تحت تکفل
family size
تعداد افراد خانواده
condemns
محکوم کردن افراد
favouritism
افراد مورد توجه
condemn
محکوم کردن افراد
condemning
محکوم کردن افراد
personnel monitoring
بازرسی بدنی از افراد
receptee
افراد مورد پذیرش
rouse out
بیدار کردن افراد
posse comitatus
دسته افراد پلیس
swallow one's pride
<idiom>
متواضع کردن افراد
play the field
<idiom>
با افراد مختلفی قرارگذاشتن
coachload
افراد سوار بر درشکه
top-level
توسط افراد عالیرتبه
transfer station
محل اعزام افراد
transfer station
محل انتقال افراد
the common wealth of learning
افراد اهل علم
commandos
افراد نیروی مخصوص
morale
روحیه افراد مردم
characterization
نوشتن بیوگرافی افراد
avast
افراد به جای خود
bachelor quarters
منازل افراد مجرد
army deposit fund
پس انداز انفرادی افراد
close station
افراد بدو مرخص
billet slip
کارت محلهای افراد
cimmerian
افراد کشور فلمات
billet slip
لوحه اسکان افراد
target audience
افراد مورد نظر
aptitude area
حیطه قابلیت افراد
Applicants flooded in.
سیل افراد ( متقاضیان ) جاری شد
huddling
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
lockstep
پیشروی افراد پشت سریکدیگر
life line
طناب اتصال افراد به یکدیگر
Certain notorious ( dubious ) characters .
عده افراد معلوم الحال
Do not admit any outsiders.
افراد غیره را راه ندهید
rotation
تعویض نوبتی یکانها یا افراد
personal salute
تیر سلام برای افراد
biographical information blank form
فرم پر نشده بیوگرافی افراد
roll call
حاضر و غایب کردن افراد
posse
دسته افراد پلیس جماعت
biographical intelligence
اطلاعات مربوط به بیوگرافی افراد
troop housing
کوی درجه داران یا افراد
whom it may concern
برای اطلاع افراد ذیربط
posses
دسته افراد پلیس جماعت
people sniffer
رادار کشف افراد دشمن
sociometry
سنجش روابط افراد جامعه
charter
بین افراد دلالت کند
chartered
بین افراد دلالت کند
leatherneck
جزو افراد تفنگداران دریایی
assembly
محل بسیج افراد احتیاط
huddle
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
personal salute
مراسم سلام افراد برجسته
chartering
بین افراد دلالت کند
huddled
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
charters
بین افراد دلالت کند
aptitude area
حدودشایستگی افراد حیطه شایستگی
IMA
قالب ها و خصوصیات افراد است
huddles
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
intransit strenth
افراد در حال حرکت یا انتقال
lunatic fringe
افراد افراطی وتندرو گروههای حزبی
preference blank
دستگاه کشف علایق وسرگرمیهای افراد
character guidance
راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
intermarriage
ازدواج افراد ملل یا نژادهای مختلف
atomistic evalution
ارزیابی نظرات افراد در موردتبلیغات یک محصول
CSE
آزمونیدر بریتانیا کهاز افراد 51 یا 61 سالهبعملمیاید
oral trade test
ازمون شفاهی از اطلاعات عمومی افراد
army standard score
نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
human machine interface
حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند
split ticket
<idiom>
انتخاب افراد سیاسی برای رای
intermarry
ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarrying
ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
queueing
صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
intermarries
ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
queue
صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
queued
صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
conference
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
conferences
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
intermarried
ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
pit crew
افراد مامور کمک به هرراننده در منطقه خود او
oligrachy
حکومتی که قدرت ان در دست افراد معدود باشد
oligopoly
تولید کالا توسط افراد یا شرکتهای معدودی
an infinite verb
فعلی که محدود به شخص و افراد جمع نیست
buzzword
کلمهای که بین گروهی از افراد معروف است
enlisted
داوطلب خدمت سربازی سرباز وفیفه افراد
zouave
یکی از افراد پیاده نظام فرانسوی در الجزایر
queues
صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
longtour area
منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
automation
استفاده از ماشین هایی که دخالت افراد در آن بسیار کم است
arrow head
پیکان نشان دهنده محل پیاده شدن افراد
enroute personnel
افراد پیوسته به یکان حین حرکت برای عملیات
frankpledge
مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
incross
اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
internee
فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
cyberspace
دنیایی که در آن کامپیوتر ها و افراد از طیق اینترنت ارتباط دارند
muster roll
دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
internees
فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
correctional custudy
روش اصلاح افراد از راه تصحیح اعمال غلط
finance company
شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
appearance money
پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
panel
صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
panels
صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
speech
که وقتی باسم اجرا شود و مشابه صحبت افراد میشود
speeches
که وقتی باسم اجرا شود و مشابه صحبت افراد میشود
finance house
شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
chalk troops
سری افراد یا یکانهایی که بایستی با یک سریال هوایی حرکت کنند
close corporation
شرکت یا بنگاهی که توسط عده معدودی از افراد اداره میشود
reception station
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
to call the roll
حاضر غایب کردن
[نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
people sniffer
رادار مخصوص کشف افراد دشمن از روی بوی بدن انها
instructional computing
فرایند اموزشی تدریس مراحل گوناگون علم کامپیوتر وپردازش داده به افراد
protection
عملی که مانع کپی گرفتن از دادههای محرمانه افراد بدون اجازه میشود.
penalty kicker
بازیگر ماهر که هنگام کم شدن تعداد افراد تیم نقش مهمی در دفاع دارد
salvage group
تیم نجات پرسنل و افراد غرق شده گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
share
یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
shared
یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
shares
یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
rule of law
قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
photographic dosimetry
روش اندازه گیری میزان دوزاتمی جذب شده به وسیله افراد از روی عکس بدن انها
pressure cabin
بخشی از هواپیما که افراد وخدمه در ان قرار دارند وهمیشه فشار در ان برابر یابیشتر از حد تعیین شده است
federal privacy act
قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
frictional unemployment
اطلاعات ناقص مربوط به فرصتهای شغلی و عدم توانائی اقتصاددر تطابق دادن هر چه سریعتر افراد با مشاغل میباشد
controvrsism
روش فکری گروهی ازروشنفکران قرون وسطی که بدون اعتقاد به هدفهای انقلابی به دفاع از حقوق افراد در مقابل پادشاهان می پرداختند
CB
مخفف وابسته به امواج رادیویی که برای استفادهی افراد عادی که میخواهند با فرستندهی خصوصی مخابره کنند کنارگذاشته شده است
expellee
افراد اخراجی از مملکت اخراج شدگان یا تبعید شدگان سیاسی تبعیدی
ship to shore
حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
attention to port
احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
automating
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
inference
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com