English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
half timber الوار کوتاه
Search result with all words
half timber ساخته شده از الوار کوتاه
Other Matches
blast منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
short lunge نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blasts منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
wood الوار
lumbering الوار
plank الوار
lumbered الوار
trave الوار
carcassing timber الوار
joist الوار
joists الوار
lumber الوار
timber الوار
planking الوار
lumbers الوار
pantywaist شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
shorthorn جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
keelson الوار کیل
paddles الوار اب بند
spars تیراهن یا الوار
sparred الوار لولهای
sparred تیراهن یا الوار
structural timber الوار ساختمانی
spar تیراهن یا الوار
lumberer الوار فروش
spar الوار لولهای
spars الوار لولهای
lumber man الوار درست کن
paddle الوار اب بند
paddled الوار اب بند
mine timber الوار معدن
paddling الوار اب بند
squared timber الوار چارتراش
lumberman الوار فروش
square wood بریدن الوار
sawed timber الوار چارتراش
raft دسته الوار شناور بر اب
rafts دسته الوار شناور بر اب
square wood چارتراش کردن الوار
lumber الوار راقطع کردن
woodshed انبار الوار وچوب
trunk الوار کنده چوب
camber تیریا الوار خمیده و کج
cambers تیریا الوار خمیده و کج
rafter الوار دار کردن
woodsheds انبار الوار وچوب
rafters الوار دار کردن
lumbering الوار راقطع کردن
trunks الوار کنده چوب
timber با الوار و تیر پوشاندن
strongback الوار تعدیل ناو
lumbers الوار راقطع کردن
lumbered الوار راقطع کردن
pile driver ماشین یا دستگاه بلندکردن الوار
raftsman مردی که الوار را بهم می چسباند
sloop ارابه مخصوص حمل الوار
towing spar الوار بکسل کردن ناو
piling الوار یا تیرمخصوص ستون سازی
logroll غلتاندن الوار وانداختن انها به اب
well timbered با الوار محکم و استوار شده
woodyard حیاط یا انبار الوار و هیزم
stumpage قیمت الوار قبل از قطع ازدرخت
sawtimber الوار مناسب برای اره کشی
lumberjacks کسیکه الوار وتیر اره میکند
lumberjack کسیکه الوار وتیر اره میکند
short quard سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
sawhorse نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
lumberyards محوطه یاحیاط تیر فروشی که الوار در ان انباشته شده
lumberyard محوطه یاحیاط تیر فروشی که الوار در ان انباشته شده
swamper ساکن مرداب کسیکه الوار را جمع اوری میکند
logrolling عمل غلتان الوار وکنده درخت وانداختن ان برودخانه
baltic exchange اتحادیه کشتی داران و تجار وواسطههای ذغال و الوار ودانه
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
hurdle step جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
linter ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
stunts کوتاه
stunting کوتاه
stunt کوتاه
curtal کوتاه
short کوتاه
liliputian قد کوتاه
bas relif کوتاه
of short duration کوتاه
shorter کوتاه
pigmy کوتاه
pigmy قد کوتاه
shortest کوتاه
succinct کوتاه
succinct <adj.> کوتاه
pigmies کوتاه
pigmies قد کوتاه
pygmies کوتاه
pygmies قد کوتاه
pygmy کوتاه
pygmy قد کوتاه
dumpy کوتاه
synoptic کوتاه
concise کوتاه
low کوتاه
short <adj.> کوتاه
fleeting <adj.> کوتاه
curt <adj.> کوتاه
concise <adj.> کوتاه
stockier کوتاه
stockiest کوتاه
stocky کوتاه
down کوتاه
miniature کوتاه
little کوتاه
puny قد کوتاه
scut دم کوتاه
dwarfish کوتاه
miniatures کوتاه
short precision دقت کوتاه
bas relief برجسته کوتاه
bas-relief برجسته کوتاه
bas-reliefs برجسته کوتاه
short stories داستان کوتاه
shuffling گام کوتاه
shuffles گام کوتاه
shuffled گام کوتاه
novelettes داستان کوتاه
britches شلوار کوتاه
aphorism سخن کوتاه
aphorisms سخن کوتاه
stags کوتاه کردن
short story داستان کوتاه
novelette داستان کوتاه
cut off کوتاه کردن
cutty sark دامن کوتاه
scurrying مسابقه کوتاه
correption کوتاه کردن
conte داستان کوتاه
lie down استراحت کوتاه
coatee دامن کوتاه
lie-down استراحت کوتاه
chiton قبای کوتاه
stag کوتاه کردن
unabridged کوتاه نشده
chitchat صحبت کوتاه
term paper رساله کوتاه
shuffle گام کوتاه
low کوتاه دون
pygmy ادم کوتاه قد
bunny hop پرش کوتاه
curt کوتاه ومختصر
idyll چکامه کوتاه
breeks شلوار کوتاه
an incomprehensive report گزارش کوتاه
idyll قصیده کوتاه
idylls چکامه کوتاه
brachydactyly کوتاه انگشتی
basso relief برجسته کوتاه
idylls قصیده کوتاه
short wave موج کوتاه
short-wave موج کوتاه
by pass اتصال کوتاه
short haul خط سیر کوتاه
short-haul خط سیر کوتاه
chip shot ضربه کوتاه
abbreviated کوتاه شده
abridge کوتاه کردن
shortening کوتاه شدگی
poop صدای کوتاه
poops صدای کوتاه
pigmies ادم کوتاه قد
short-circuits اتصال کوتاه
short-circuit اتصال کوتاه
pygmies ادم کوتاه قد
apophthegm گفتار لب و کوتاه
detruncate کوتاه کردن
shortwave موج کوتاه
mini-skirts دامن کوتاه
short-list فهرست کوتاه
short-listed فهرست کوتاه
short-listing فهرست کوتاه
short-lists فهرست کوتاه
tutu دامن کوتاه
tutus دامن کوتاه
To back down . کوتاه آمدن
drop in <idiom> دیدار کوتاه
mini-skirt دامن کوتاه
wool of short staple پشم نخ کوتاه
whiffet سوت یا پف کوتاه
spontoon نیزه کوتاه
steep taper مخروط کوتاه
stichomythia مکالمات کوتاه
strop طناب کوتاه
to cut short کوتاه کردن
to fall short کوتاه امدن
to look in کوتاه کردن
truncation کوتاه سازی
tunicle لباس کوتاه
undersize اندازه کوتاه
vamp جوراب کوتاه
in the short run در کوتاه مدت
briefly <adv.> بصورت کوتاه
compendiously <adv.> بصورت کوتاه
simply stated به بیان کوتاه
brief description شرح کوتاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com