English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (16 milliseconds)
English Persian
polluter الوده کننده
polluters الوده کننده
pollutant الوده کننده
pollutants الوده کننده
contaminative الوده کننده
Search result with all words
contaminant ملوث الوده کننده
contaminants ملوث الوده کننده
Other Matches
contaminate الوده
contaminating الوده
unclean الوده
contaminates الوده
contaminated الوده
in for الوده
bedraggled الوده
spotty الوده
smeary الوده
miry الوده
contaminant جسم الوده
unchaste الوده دامن
infecting الوده کردن
contaminating الوده کردن
envenom الوده کردن
defile الوده کردن
defiled الوده کردن
red-handed بخون الوده
contaminants جسم الوده
infects الوده کردن
defiles الوده کردن
defiling الوده کردن
infect الوده کردن
contaminate الوده کردن
bitten with الوده دچار
contaminated الوده کردن
soilure الوده سازی
sullied الوده شدن
muck الوده کردن
septic گندیده الوده
slimy لجن الوده
sludgy لجن الوده
contamination الوده کردن
imbrue الوده کردن
smutchy الوده وکثیف
sullies الوده شدن
sully الوده شدن
sullying الوده شدن
contaminates الوده کردن
smutch الوده کردن
smuttiest با سیاهک الوده شده
smuttier با سیاهک الوده شده
smutty با سیاهک الوده شده
erythroid الوده یامایل بخونریزی
red handed دست بخون الوده
contaminate الوده یا کثیف کردن
contaminating الوده یا کثیف کردن
contaminated الوده یا کثیف کردن
contaminates الوده یا کثیف کردن
bacterize بامیکرب الوده شدن
to imbrue in blood الوده بخون کردن
flyblown الوده بتخم حشرات
to imbrue with blood الوده بخون کردن
smoggy پوشیده از مه غلیظ الوده با دود
smog هوای الوده به دود وبخار
fly blow الوده به تخم مگس کردن
taints رنگ کردن الوده شدن
tainting رنگ کردن الوده شدن
taint رنگ کردن الوده شدن
trichinize با کرم گوشت خوک الوده شدن
wallow course خندق مخصوص ضدعفونی خودروهایی که به مواد ش م ر الوده شده اند
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
hot spots نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
hot spot نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
mess :شلوغ کاری کردن الوده کردن
flybelt منطقه الوده به حشره تسه تسه
messes :شلوغ کاری کردن الوده کردن
befoul کثیف کردن الوده کردن
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
quarantined در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantines در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantining در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantine در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
jumper شوت کننده با پرش پرش کننده
jumpers شوت کننده با پرش پرش کننده
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
crepitant خش خش کننده
benders خم کننده
mitigative کم کننده
doer کننده
commulator یک سو کننده
mitigatory کم کننده
solvents اب کننده
solvent اب کننده
crusher له کننده
ear-splitting کر کننده
prater پچ پچ کننده
refuser رد کننده
doers کننده
bender خم کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com