Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
main electrode
الکترود اصلی
Other Matches
VL bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
electrode
الکترود
electrodes
الکترود
adherent electrode
الکترود
indicator electrode
الکترود شاخص
inert electrode
الکترود بی اثر
input electrode
الکترود ورودی
collector electrode
الکترود کلکتور
contact bar
الکترود جوشکاری
welding electrode
الکترود جوشکاری
contour electrode
الکترود پروفیلی
fluxed electrode
الکترود شناور
control electrode
الکترود فرمان
dipped electrode
الکترود شناور
auxiliary electrode
الکترود کمکی
image plate
الکترود تصویر
reference electrode
الکترود مبنا
reference electrode
الکترود مرجع
focusing electrode
الکترود تمرکزده
accelerating electrode
الکترود شتاب ده
accelerating electrode
الکترود شتابده
metallic electrode
الکترود فلزی
membrance electrode
الکترود غشایی
glass electrode
الکترود شیشهای
battery electrode
الکترود باتری
gate electrode
الکترود دریچهای
internal electrode
الکترود داخلی
input electrode
الکترود اولیه
instenifier electrode
الکترود تشدیدکننده
electron collector
الکترود گرداور
zinc electrode
الکترود روی
anode
الکترود مثبت
precipitate electrode
الکترود رسوبی
anodes
الکترود مثبت
drilling electrode
الکترود مته کاری
glass membrance electrode
الکترود شیشه غشایی
sheathed electrode
الکترود روکش دار
soild state electrode
الکترود حالت جامد
standard electrode potential
پتانسیل استاندارد الکترود
spot welding electrode
الکترود جوشکاری نقطهای
specific ion electrode
الکترود یون ویژه
ignition electrode
الکترود اتش زنه
selective ion electrode
الکترود یون گزین
precipitate electrode
الکترود حالت جامد
liquid membrance electrode
الکترود مایع غشایی
high potential electrode
الکترود فشار قوی
gas sensing membrance electrode
الکترود غشایی گاز حس کن
collective electrode
الکترود جمع کننده
standard electrode potential
پتانسیل الکترود استاندارد
covered electrode
الکترود پوشش دار
crater
زیر یک الکترود در جریان جوشکاری
craters
زیر یک الکترود در جریان جوشکاری
pentode
لامپ خلاء با پنج الکترود و سه شبکه
cold plug
شمعی با الکترود عایق شده کوتاه
masters
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file
پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
acciaccatura
نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
prototypic
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
stapling
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
initial reserves
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
stapled
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
staple
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypal
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
main guard
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
first generation computer
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
generation
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
generations
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
triode
شیر ترمویونیک یا لامپ خلاء دارای سه الکترود کاتد اند وشبکه کنترل
mainstay
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstays
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
base camp
پایگاه اصلی کمپ اصلی
base unit
یکای اصلی واحد اصلی
master file
فایل اصلی پرونده اصلی
fundamental unit
یکای اصلی واحد اصلی
expansion slots
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
matters
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM
سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
external
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
thermionic tube
لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
FEP
پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel
تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
authentic document
اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
body
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
bodies
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
source
1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standbys
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standby
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check
بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
master compass
قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
organic
اصلی
cardinals
اصلی
firsthand
اصلی
ingrown
اصلی
arch
اصلی
arches
اصلی
main attack
تک اصلی
isogeny
هم اصلی
genuine
اصلی
main door
در اصلی
main deck
پل اصلی
line link
خط اصلی
elementarily
اصلی
fundametal
اصلی
head
اصلی
parent
اصلی
immanent
اصلی
arch-
اصلی
inherent
اصلی
primal
اصلی
functional
اصلی
elementary
اصلی
normative
اصلی
fundamental
اصلی
elemental
اصلی
essential
اصلی
essentials
اصلی
intrinsic
اصلی
main
خط اصلی
primitive
اصلی
initials
اصلی
principal
اصلی
principals
اصلی
trunk
خط اصلی
trunks
خط اصلی
initial
اصلی
initialed
اصلی
initialing
اصلی
initialled
اصلی
initialling
اصلی
masters
اصلی
mastered
اصلی
primary
اصلی
master
اصلی
principle
اصلی
main
<adj.>
اصلی
primordial
اصلی
first-hand
اصلی
quintessential
اصلی
seminal
اصلی
main line
خط اصلی
main lines
خط اصلی
texts
اصلی
text
اصلی
primarily
اصلی
aboriginal
اصلی
germinal
اصلی
aboriginals
اصلی
radicals
اصلی
basics
اصلی
majoring
اصلی
radical
اصلی
rudimental
اصلی
originals
اصلی
majored
اصلی
native code
کد اصلی
basic
اصلی
mainline
خط اصلی
mainline
اصلی
mainlined
خط اصلی
mainlined
اصلی
mainlines
خط اصلی
mainlines
اصلی
mainlining
خط اصلی
mainlining
اصلی
main stem
خط اصلی
major
اصلی
original
اصلی
quintessential
<adj.>
اصلی
primed
اصلی
proto
اصلی
prime
اصلی
vital
<adj.>
اصلی
substantive
[essential]
<adj.>
اصلی
major
<adj.>
اصلی
cardinal
اصلی
essential
<adj.>
اصلی
primes
اصلی
main roads
جاده اصلی
principal planets
سیارات اصلی
main road
راه اصلی
main road
جاده اصلی
authentic document
مدرک اصلی
main line
کانال اصلی
source document
سند اصلی
principal contractor
پیمانکار اصلی
main lines
نهر اصلی
main lines
کانال اصلی
principal in the first degree
مجرم اصلی
mainspring
انگیزه اصلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com