English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 135 (8 milliseconds)
English Persian
reference electrode الکترود مرجع
Other Matches
electrode الکترود
adherent electrode الکترود
electrodes الکترود
main electrode الکترود اصلی
membrance electrode الکترود غشایی
accelerating electrode الکترود شتابده
metallic electrode الکترود فلزی
internal electrode الکترود داخلی
accelerating electrode الکترود شتاب ده
precipitate electrode الکترود رسوبی
glass electrode الکترود شیشهای
instenifier electrode الکترود تشدیدکننده
input electrode الکترود اولیه
image plate الکترود تصویر
indicator electrode الکترود شاخص
input electrode الکترود ورودی
inert electrode الکترود بی اثر
anodes الکترود مثبت
anode الکترود مثبت
reference electrode الکترود مبنا
auxiliary electrode الکترود کمکی
fluxed electrode الکترود شناور
welding electrode الکترود جوشکاری
contact bar الکترود جوشکاری
collector electrode الکترود کلکتور
contour electrode الکترود پروفیلی
battery electrode الکترود باتری
focusing electrode الکترود تمرکزده
electron collector الکترود گرداور
gate electrode الکترود دریچهای
control electrode الکترود فرمان
dipped electrode الکترود شناور
zinc electrode الکترود روی
covered electrode الکترود پوشش دار
collective electrode الکترود جمع کننده
drilling electrode الکترود مته کاری
gas sensing membrance electrode الکترود غشایی گاز حس کن
ignition electrode الکترود اتش زنه
glass membrance electrode الکترود شیشه غشایی
high potential electrode الکترود فشار قوی
liquid membrance electrode الکترود مایع غشایی
spot welding electrode الکترود جوشکاری نقطهای
standard electrode potential پتانسیل الکترود استاندارد
standard electrode potential پتانسیل استاندارد الکترود
soild state electrode الکترود حالت جامد
selective ion electrode الکترود یون گزین
sheathed electrode الکترود روکش دار
specific ion electrode الکترود یون ویژه
precipitate electrode الکترود حالت جامد
craters زیر یک الکترود در جریان جوشکاری
crater زیر یک الکترود در جریان جوشکاری
anchor مرجع
anchoring مرجع
anchors مرجع
authority مرجع
reference مرجع
anchorage مرجع
anchorages مرجع
references مرجع
pentode لامپ خلاء با پنج الکترود و سه شبکه
cold plug شمعی با الکترود عایق شده کوتاه
external reference مرجع خارجی
reference signal سیگنال مرجع
reference address نشانی مرجع
reference axes محورهای مرجع
reference cell پیل مرجع
reference edge لبه مرجع
reference group گروه مرجع
reference language زبان مرجع
reference pilot نمونه مرجع
reference time زمان مرجع
refernce parameter پارامتر مرجع
anchoring point نقطه مرجع
antecedents مرجع ضمیر
antecedent مرجع ضمیر
references بازگشت مرجع
reference بازگشت مرجع
check lists لیست مرجع
authority مرجع قدرت
apostles عالیترین مرجع روحانی
local authority مرجع صلاحیتدار محلی
apostle عالیترین مرجع روحانی
refernce manual کتاب راهنمای مرجع
bias سطح مرجع الکتریکی
equinoctial colure دایره ساعتی مرجع
biases سطح مرجع الکتریکی
preferred system of coordinates دستگاه مختصات مرجع
batch number شماره مرجع و یک دسته
superset مجموعه مرجع [ریاضی]
issuing authority [body] مرجع [اداره] صادر کننده
Attic storey [مرجع هر چیزی در سبک آتنی]
Atticurages [مرجع هر چیزی در سبک آتنی]
Atticurgic [مرجع هر چیزی در سبک آتنی]
biases انحراف نتایج آماری از سطح مرجع
bias انحراف نتایج آماری از سطح مرجع
relative اطلاعات مکانی دررابط ه با یک نقط ه مرجع
floating محل مخصوص در رابط ه با آدرس مرجع
inclination زاویه بین صفحه مدار وصفحه مرجع
OLE container object شی ای که حاوی مرجع به شی متصل است یا یک کپی از شی توکار
triode شیر ترمویونیک یا لامپ خلاء دارای سه الکترود کاتد اند وشبکه کنترل
relative محل مشخص در رابط ه با یک مرجع یا آدرس مربوطه پایه
pitch altitude زاویه بین محور طولی رسانگر و صفحه مرجع
baseline document سندی که یک مرجع برای تغییرات یک سیستم کامپیوتری میباشد
master داده مرجع که در فایل اصلی ذخیره شده است
mastered داده مرجع که در فایل اصلی ذخیره شده است
masters داده مرجع که در فایل اصلی ذخیره شده است
biases مقداری که بوسیله ان متوسط مجموعهای از مقادیر ازمقدار مرجع فاصله می گیردپیشقدر
bias مقداری که بوسیله ان متوسط مجموعهای از مقادیر ازمقدار مرجع فاصله می گیردپیشقدر
footnotes یادداشتی در پایین صفحه مربوط به متن بالای آن که معمولا یک عدد مرجع است
footnote یادداشتی در پایین صفحه مربوط به متن بالای آن که معمولا یک عدد مرجع است
atomic ساعت خیلی دقیقی که از تغییر انرژی اتم ها به عنوان مرجع استفاده میکند
deflection of vertical اختلاف زاویهای در هر نقطه بین راستای شاقولی وراستای عمود بر کره مرجع
masters مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
cell ثباتی که حاوی محل مرجع یک خانه مخصوص برای انجام عمل است
cells ثباتی که حاوی محل مرجع یک خانه مخصوص برای انجام عمل است
mastered مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
master مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
texts سیستم بازیابی اطلاعات که به کاربر امکان بررسی متنهای کامل و نه فقط یک مرجع میدهد
text سیستم بازیابی اطلاعات که به کاربر امکان بررسی متنهای کامل و نه فقط یک مرجع میدهد
references نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن
reference نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن
absolute address مرجع صفحه گسترده که همیشه به یک خانه اشاره میکند حتی اگر به محل دیگر کپی شود
thermionic tube لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
quotes تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع
quote تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع
radio bearing زاویه بین جهت فاهری ایستگاه ثابت و جهت مرجع
quoted تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع
B line counter ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده تا محل مورد نظر را مشخص کند
registering ثبات آدرس کامپیوترکه به آدرس مرجع افزوده میشود تا محل دستیابی تامین شود
registers ثبات آدرس کامپیوترکه به آدرس مرجع افزوده میشود تا محل دستیابی تامین شود
register ثبات آدرس کامپیوترکه به آدرس مرجع افزوده میشود تا محل دستیابی تامین شود
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
B register 1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
spectrophotometry اسپکتروفتومتر [در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com