Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English
Persian
back up
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
back-up
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
Other Matches
drag bunt
ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه
addresses
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
addressed
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
ready reserve
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
winterize
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
triple threat
بازیگری که مهارت در دویدن و پاس دادن و ضربه پا دارد
on guard
اماده توپگیری اماده برای توگیری
hits
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
to run for the bus
برای گرفتن اتوبوس دویدن
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
gather shot
ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
run-up
[start-up]
نزدیکی به مکان شروع با دویدن
[برای جهش یا پرتاب کردن]
[ورزش]
ground readiness
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
scramble
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambled
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambles
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
fit to work
اماده برای کارکردن
ready to die
اماده برای مرگ
prompt to go
اماده برای رفتن
on offer
اماده برای فروش
to fit with
اماده کردن برای
he was prone to mischief
برای دو بهمزنی و شیطنت اماده
attention
شمشیرباز اماده برای مبارزه
attentions
شمشیرباز اماده برای مبارزه
batted
گل اماده برای کوزه گری
to stand in the gap
برای دفاع اماده بودن
to keep ome's powder dry
برای هر رویدادی اماده بودن
on guard
اماده برای دفاع باشید
attack on preparation
شمشیرباز اماده برای حمله
cover
اماده برای برگرداندن توپ
to prepare for war
برای جنگ اماده شدن
mission ready
هواپیمای اماده برای پرواز
covers
اماده برای برگرداندن توپ
coverings
اماده برای برگرداندن توپ
bats
گل اماده برای کوزه گری
forthcomming
اماده برای ارائه کردن
bat
گل اماده برای کوزه گری
up and running
اماده برای عملیات کامل
glide
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glides
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
off the shelf
تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
coverings
اماده شدن برای دریافت توپ
crammed
خودرا برای امتحان اماده کردن
winterization
اماده کردن برای کار در زمستان
herbescent
اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
finished product
محصولات اماده برای توزیع ومصرف
platform load
بار اماده برای بارریزی هوایی
cover
اماده شدن برای دریافت توپ
crams
خودرا برای امتحان اماده کردن
cram
خودرا برای امتحان اماده کردن
covers
اماده شدن برای دریافت توپ
cramming
خودرا برای امتحان اماده کردن
hypnotizable
اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
tropicalization
اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
repertoire
فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
to the manner born
فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب
clutch start
روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
pools
عده کارمند اماده برای انجام امری
pooled
عده کارمند اماده برای انجام امری
grooms
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
groom
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
pool
عده کارمند اماده برای انجام امری
refire time
زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
sawhorse
نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
despatched
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
aircraft turn around
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
vitrescent
اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
despatches
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
civilian preparedness for war
اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
dispatched
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
set up
اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
lime paste
اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن
it is insusceptible of change
اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
despatching
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatches
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatch
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
pilot engine
ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
hot site
یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
reception station
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
turnkey
سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع
reaction time
زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
crammer
کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
rig the ship
فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
sedans
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
sedan
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
predigest
بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
turnkey system
سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
putts
ضربه برای انداختن به سوراخ
putted
ضربه برای انداختن به سوراخ
kickable
اسان برای ضربه زدن با پا
putt
ضربه برای انداختن به سوراخ
rugby point
امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
address
آماده شدن برای ضربه یا هدفگیری
supercritical
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
blast
ضربه به گوی برای خروج ازماسه یا شن نرم
blasts
ضربه به گوی برای خروج ازماسه یا شن نرم
rugby point
3 امتیاز برای ضربه ازاد یاضربه پنالتی
approach
ضربه برای نزدیک شدن به هدف گلف
break shot
نخستین ضربه برای پراکندن گویهای بیلیارد
approached
ضربه برای نزدیک شدن به هدف گلف
in distance
نزدیک بودن شمشیرباز برای ضربه زدن
forcing
تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
force
تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
forces
تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
approaches
ضربه برای نزدیک شدن به هدف گلف
stop and go
پاس با دویدن گیرنده توپ به جلو و توقف کوتاه و دوباره به جلو برای پاس بلند
webbing
نوارهای داخل کلاهخود برای کاستن فشار ضربه
in the event of
درصورت
scalper
پوشش روی پا و سم عقبی برای حفافت از ضربه پای جلو
chopped
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
chop
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
failings
درصورت کوتاهی از
failing
درصورت کوتاهی از
master clear
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
double
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
quick kick
کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
lay up
ضربه زدن به مسافت کوتاهتر از عادی برای اجتناب از افتادن ان در مانع
doubled up
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
doubled
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
pouncing
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
voyage repairs
تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
Linotype
ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
gash
جای زخم درصورت
on the surface
درصورت فاهر از بیرون
gashing
جای زخم درصورت
gashes
جای زخم درصورت
blackhead
جوش کوچک درصورت
blackheads
جوش کوچک درصورت
gashed
جای زخم درصورت
chopped
کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
chop
کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
teeing
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
teed
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
tee
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
tees
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
staging area
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
statitizing
فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
panels
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
overstriking
توانایی یک چاپگر نسخه چاپی برای ضربه مکرر زدن به کاراکتربه منظور تولید حالت نمایانتری از ان
subject to being unsold
فروخته نشده باشد درصورت موجود بودن کالا
also eligible
اسبی که درصورت حذف یک اسب دیگر میتواند جای انرابگیرد
away
بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
privileged
مجاز به ادامه مسیر و گرفتن سرعت درصورت رسیدن قایق دیگر به ان
naval landing party
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
indian check
سد کردن راه حریف با بالابردن چوب بالای سر او برای ضربه زدن به چوب او
punted
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
buyer's option to duble
خیار مشتری در این که درصورت ترقی ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
impluse response
پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
ramp alert
اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
free drop
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
seller's option to duble
خیار بایع در مورد این که درصورت تنزل ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
replication
1-قطعه یدکی درسیستم درصورت بروزخطا یا خرابی . 2-کپی کردن دکورد یا داده درمحل دیگری
imperialism
استعمار طلبی سیاست مبتنی بر توسعه یک کشور تا حد یک امپراطوری ویا حفظ چنین قلمرویی درصورت وجود
warning order
دستور اماده باش اعلام اماده باش
war crimes
اعمالی راگویند که اگر از سربازان یااتباع دشمن صادر شود درصورت اسیر شدن بخاطرارتکاب انها مجازات خواهندشد
voter
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voters
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
crossest
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses
ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser
ضربه هوک پس از ضربه حریف
laager
هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
sclaff
ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
races
دویدن
Running
<adj.>
دویدن
to run through
دویدن
raced
دویدن
doubled up
دویدن
race
دویدن
doubled
دویدن
runs
دویدن
run
دویدن
double
دویدن
contra preferentum rule
درصورت گنگ بودن متن قرارداد بنحوی تعبیر میگرددکه حداقل منافع نویسنده قرارداد را دربر داشته باشد
word warp
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
tracks
مسابقه دویدن
outrun
در دویدن جلوافتادن
leap
جستن دویدن
leaped
جستن دویدن
cursorial
مستعد دویدن
scuttles
بسرعت دویدن
on the go
<idiom>
مشغول دویدن
tracked
مسابقه دویدن
track
مسابقه دویدن
run for it
<idiom>
به ضرب دویدن
trig
تر وتمیز دویدن
re-ran
دوباره دویدن
scuttling
بسرعت دویدن
re-run
دوباره دویدن
re-running
دوباره دویدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com