Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (28 milliseconds)
English
Persian
snow farming
اماده کردن پیست اسکی
Other Matches
piste
پیست اسکی
apres ski
تفریحات بعد از اسکی در پیست
toboggan
وسیله حمل مجروحان پیست اسکی
toboggans
وسیله حمل مجروحان پیست اسکی
ski patrolman
عضو گروه نجات در پیست اسکی
groom
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
grooms
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
ski patrol
گروه نجات و حمل مصدومان در پیست اسکی
surfboards
تخته مخصوص اسکی روی اب اسکی ابی بازی کردن
surfboard
تخته مخصوص اسکی روی اب اسکی ابی بازی کردن
banked track
پیست اتومبیلرانی با انحنای برجسته پیست انحناداربرجسته دوچرخه سواری
skis
اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف
skied
اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف
ski
اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف
ready reserve
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
trick ski
اسکی کوتاه برای انجام حرکات نمایشی اسکی روی اب
telemark
پیچ اسکی بجلو وجلو بردن ان از اسکی دیگر
ground readiness
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
glm
روش اموزش اسکی به بزرگسالان با اسکی کوتاه
dogger
اسکی باز ماهر در هات داگ اسکی
parade lap
رژه اهسته دور پیست برای گرم کردن
diagonal
اسکی تورینگ و اسکی صحرانوردی
pace lap
دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
winterize
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
walking ring
پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
supercritical
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
ski
اسکی بازی کردن
ice-skates
روی یخ اسکی کردن
skied
اسکی بازی کردن
ice skate
روی یخ اسکی کردن
ice-skate
روی یخ اسکی کردن
skis
اسکی بازی کردن
alpine
اسکی کردن در سراشیبی کوه
on guard
اماده توپگیری اماده برای توگیری
waxing cork
چوب پنبه برای پولیش کردن اسکی
outsides
خم کردن بدن به قسمت خارجی منحنی پیچ اسکی
outside
خم کردن بدن به قسمت خارجی منحنی پیچ اسکی
outside
اسکی بیرونی در منحنی پیچ لبه خارجی از منحنی پیچ اسکی
outsides
اسکی بیرونی در منحنی پیچ لبه خارجی از منحنی پیچ اسکی
to cut out
بریدن ودراوردن- پیش دستی کردن بر- اماده کردن-انداختن
preparation
اماده کردن
supply
اماده کردن
supplied
اماده کردن
make ready
اماده کردن
primes
اماده کردن
prepares
اماده کردن
primed
اماده کردن
preparing
اماده کردن
confect
اماده کردن
prepare
اماده کردن
readying
اماده کردن
unlimber
اماده کردن
readies
اماده کردن
readied
اماده کردن
ready
اماده کردن
drafted
اماده کردن
draft
اماده کردن
provide
اماده کردن
drafts
اماده کردن
supplying
اماده کردن
provides
اماده کردن
prime
اماده کردن
harnessing
اماده کردن
accommodated
اماده کردن
set
اماده کردن
sets
اماده کردن
harnessed
اماده کردن
accommodates
اماده کردن
get ready
اماده کردن
setting up
اماده کردن
preparations
اماده کردن
harness
اماده کردن
to string up
اماده کردن
pre treatment
اماده کردن
to pickle a rod for
اماده کردن
belay
اماده کردن
outfit
سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
outfits
سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
hot dog skiing
اسکی کردن با سرعت در میان پستی و بلندی یا بوس و تابع تکنیک خاصی هم نیست
knock-up
سردستی اماده کردن
forespeak
قبلا اماده کردن
fitting out
اماده کردن ناو
knock-ups
سردستی اماده کردن
forearms
قبلا اماده کردن
forearm
قبلا اماده کردن
train
اماده کردن اسب
to fit with
اماده کردن برای
set up
اماده تیراندازی کردن
trains
اماده کردن اسب
gears
کردن اماده کارکردن
knock up
سردستی اماده کردن
trained
اماده کردن اسب
gear
کردن اماده کارکردن
do up
اماده استفاده کردن
geared
کردن اماده کارکردن
field of play
پیست شمشیربازی
infield
پیست مسابقه
circuits
پیست اتومبیلرانی
circuit
پیست اتومبیلرانی
forerunner
پیست بازکن
motordrome
پیست مسابقه
circuits
پیست اسبدوانی
bobrum
پیست لوژسواری
motordrome
پیست یا مسیر
forerunners
پیست بازکن
course
پیست مسابقه
coursed
پیست مسابقه
courses
پیست مسابقه
circuit
پیست اسبدوانی
to study up
خود را اماده امتحانات کردن
make ready
اماده شدن حاضر کردن
get ready
اماده شدن حاضر کردن
sensate
اماده پذیرش حس احساس کردن
to provide oneself
خودرا اماده یا مجهز کردن
spot
کشف کردن اماده پرداخت
spots
کشف کردن اماده پرداخت
forthcomming
اماده برای ارائه کردن
preparing
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepares
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
make
درست کردن ساختن اماده کردن
makes
درست کردن ساختن اماده کردن
redact
اماده چاپ کردن تحریر کردن
to gather up
جمع اوری کردن اماده کردن
to wind up
کوک کردن اماده کردن گلوله
prepare
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
auto drome
پیست اتومبیل رانی
turf
پیست چمن اسبدوانی
speedway
پیست بیضی اتومبیلرانی
strip
سطح پیست شمشیربازی
aprons
کناره داخلی پیست
apron
کناره داخلی پیست
velodrome
پیست دوچرخه سواری
crams
خودرا برای امتحان اماده کردن
marshaled
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
crammed
خودرا برای امتحان اماده کردن
cram
خودرا برای امتحان اماده کردن
enarm
مسلح شدن اماده کارزار کردن
marshaling
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
cramming
خودرا برای امتحان اماده کردن
marshalled
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
edit
تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
edit
اماده چاپ کردن تغییر دادن
winterization
اماده کردن برای کار در زمستان
edited
تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
edited
اماده چاپ کردن تغییر دادن
roadworthy
اماده مسافرت قابل سفر کردن
marshals
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshal
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
slalom
مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
slaloms
مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
backstraight
قسمت دراز و مستقیم پیست
back nine
نیمه دوم پیست 81 قسمت
ramp alert
اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
tropicalization
اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
mountee
اژیر مخصوص اماده کردن توپهای ناو
arm
مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
aircraft arresting reset unit
وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
tartan
ماده شیمیایی مورد استفاده در پیست
under-
در قوس داخلی پیست اتومبیل رانی
under
در قوس داخلی پیست اتومبیل رانی
clubhouse turn
انحنای پیست اسبدوانی پس ازخط پایان
banked turn
انحنای پیست اتومبیلرانی بطرف داخل
dispatched
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
civilian preparedness for war
اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
disposable personal income
پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
despatched
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
set up
اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
despatches
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
aircraft turn around
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
despatching
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatch
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatches
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
sketch
پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
sketched
پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
sketches
پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
banking track
انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
dight
اماده کردن مجهز کردن
gird
اماده کردن محکم کردن
list
شیار کردن اماده کردن
reception station
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
paddocks
منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
paddock
منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
staging area
فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
rig the ship
فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
predigest
بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
crammer
کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
tirm oval
پیست مسابقه اتومبیل رانی به شکل مثلث با گوشههای قوسی
warning order
دستور اماده باش اعلام اماده باش
spooling
یلهای نوار اماده شدن قسمتی از سیستم جهت پردازش ان قرقره کردن
lineup
اماده ومجهز کردن ترتیب جای بازیکنان فوتبال طرز قرار گیری
track
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
tracked
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
tracks
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
laager
هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
lines
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
master clear
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
alert force
نیروهای اماده باش نیروهای اماده
dizen
دسته یا بسته کتان وکنف کتان را اماده کردن
ski
اسکی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com