Dictiornary-Farsi | امتحانش مجانی است (ضرر ندارد ) | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
There is no harm in trying.	امتحانش مجانی است (ضرر ندارد )


Other Matches

Examine it first before buying.	قبل از خرید امتحانش کن
There is no harm in trying.	امتحانش ضررندارد ( بی ضرر است )
He that blows in the dust fills his eyes. <proverb>	کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless.	معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
he is second to none	دومی ندارد بالادست ندارد
honorary	مجانی
freeing	مجانی
free of charge	مجانی
free of expense	مجانی
free of cost	مجانی
frees	مجانی
gratuitous	مجانی
franks	مجانی
franking	مجانی
frankest	مجانی
franker	مجانی
freed	مجانی
free	مجانی
frank	مجانی
franked	مجانی
delivery free	حمل مجانی
gratuitousness	مجانی بودن
freeboard	غذاومنزل مجانی
quarters in kind	مسکن مجانی
free list	صورت مجانی ها
free entrance	ورود مجانی
gratis	مجانی ازاد
postage-free <adj.>	ارسال مجانی
free of forwarding costs <adj.>	ارسال مجانی
free of shipping costs <adj.>	ارسال مجانی
free sample	نمونه مجانی
free shipping <adj.>	ارسال مجانی
frees	بطور مجانی ازادکردن
rain check	بلیط مجانی یا مجدد
complimentary supply	خدمات یا کلاهای مجانی
pay patient	مریض غیر مجانی
freeing	بطور مجانی ازادکردن
to hitch	مجانی سوار شدن
freed	بطور مجانی ازادکردن
to hitchhike	مجانی سوار شدن
free	بطور مجانی ازادکردن
to go backpacking	مجانی سوار شدن
gratuitous	غیر معوض مجانی
knight service	تصرف مجانی ملک دربرابرخدمت نظامی
ragged school	اموزشگاه مجانی برای بچههای بینوا
rain check <idiom>	بلیط مجانی برای چیزی که به علت باران کنسل شده
there is no limit to it	حد ندارد
there is no style about her	ندارد
it does not weigh with me	ندارد
he is not of that stamp	را ندارد
flicker free	ی ندارد
he has nostomach for the fight	سر دعوا ندارد
he has nothing of his own	چیزی ندارد
he hasno notion of going	سر رفتن ندارد
dont mention it	اهمیت ندارد
he is out of huomor	دماغ ندارد
hadn't	ندارد نبایستی
his hat cover his fanily	هیچکس را ندارد
he has no excuse what	عذری ندارد
it is nothing new	تازگی ندارد
She has no axe to grind . She doesnt mean anything .	مقصودی ندارد
no matter	اهمیت ندارد
it is a soft snap	کاری ندارد
No problem at all. It is quite all right .	مانعی ندارد
it is of no weight	قدرواهمیتی ندارد
no object	اهمیت ندارد
it lacks soul	روح ندارد
he has an a. to grind	غرضی ندارد
he has no manners	اداب ندارد
he has no temperature to day	امروز تب ندارد
it is nothing out of the way	غرابتی ندارد
it does not matter	اهمیت ندارد
Don’t mention it.	قابلی ندارد.
It is no trouble at all.	زحمتی ندارد
Nothing is quite impossible.	کارنشد ندارد
It is o. k . ( all right ) . it doesent matter .	عیب ندارد
there is no limit to it	اندازه ندارد
it is well enough	عیبی ندارد
He cant stand the sight of us.	چشم ندارد ما را ببیند
and that is flat(final)!No arguments!	چون وچراهم ندارد !
Cheating( fraud) does not pay ( prosper).	تقلب عاقبت ندارد
he means well	قصد بدی ندارد
domain	برنامهای که حق کپی ندارد
it is indifferent to me	برای من چه اهمیتی ندارد
his hand want's two fingers	دستش دو انگشت ندارد
many hands make light work <proverb>	یک دست صدا ندارد
That is quitw O. K. That is fine.	هیج اشکالی ندارد
he is short of hands	کارگر کافی ندارد
h does not w.much	چندان وزنی ندارد
he is indisposed to go	میل برفتن ندارد
That's not so!	این حقیقت ندارد!
he hasno notion of going	خیال رفتن ندارد
This does not apply to . . .	در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
he is nothing to me	بتمن خویشی ندارد
There is nothing to be ashamed lf .	( اینکار ) خجالت ندارد
he hasno notion of going	میل رفتن ندارد
There is nothing to be afraid of in driving.	رانندگی که ترس ندارد.
it is not protected by sanctions	ضمانت اجرایی ندارد
domains	برنامهای که حق کپی ندارد
infinite	حلقهای که خروج ندارد.
It doesnt look nice . It is useemly.	صورت خوشی ندارد
crying is useless	گریه سودی ندارد
it differs nothing from	هیچ فرقی با .....ندارد
there is nothing for it but to	چارهای ندارد جز اینکه
that in nothing to me	برای من اهمیتی ندارد
it matters little	چندان اهمیت ندارد
there is no exception to that rule	ان قانون استثناء ندارد
his hand lack one finger	دستش یک انگشت ندارد
She never gets any gratitude .	دستش نمک ندارد
Nothing is impossible .	کار نشد ندارد
he is at a loose end	کار معینی ندارد
she cannot bear heat	طاقت گرما را ندارد
Death keeps no calendar. <proverb>	مرگ تاریخ ندارد.
it is allup with him	دیگر امیدی ندارد
de facto standard	سسهای اعتبار به آن ندارد
That is beside the point. It is irrelevant ( inconsequential , immaterial ) .	ربطی به موضوع ندارد
it is of little worth	چندان ارزشی ندارد
it is of no importance	هیچ اهمیت ندارد
his intentions are good	خیال بدی ندارد
There is no market for it in Iran .	درایران مصرفی ندارد
it is of no moment	هیچ اهمیت ندارد
there is no reason	هیچ دلیل ندارد
irons in the fire <idiom>	وقت سرخاراندن ندارد
it is beyond recall	احتمال لغوشدن ندارد
it takes two to tango <idiom>	[یک دست صدا ندارد]
it is immaterial	ناچیز است اهمیت ندارد
netblock	ابشاری که نیاز به دفاع ندارد
It is in the bag . It is a dead cert.	ردخورد ندارد (حتمی است )
that is nothing like it	هیچ شباهتی بدان ندارد
there is no occasion for fear	ترس هیچ مورد ندارد
there is no p of his going	رفتن وی هیچ امکان ندارد
it is of no use talking	سخن گفتن سودی ندارد
there is no precedent for this	این چیز سابقه ندارد
they are of no historical	هیچ اهمیت تاریخی ندارد
It wI'll come to a bad end. It is foredoomed.	اینکار عاقبت ( خوشی ) ندارد
you are welcome	کاری نکردم اهمیت ندارد
He is on edge. He is restive.	آرام ندارد (ناراحت است )
His knowledge has no limits.	دانش اوحد واندازه ای ندارد
His greed knows no limits.	حرص وطمع اش اندازه ندارد
His remarks are unfounded.	حرفهایش پایه واساسی ندارد
He hasnt a mind of his own.	ازخودش رأیی ندارد (بی اراده)
My French is not up to much.	فرانسه ام چندان تعریفی ندارد
it is not worth my while	نمیارزد برای من ارزش ندارد
It doesnt matter. it is nothing.	چیزی نیست ( عیب ندارد )
He is unpredicateble. He acts haphazardly.	کارش حساب وکتابی ندارد
You are ( most ) welcome . It is a mere nothing . It is not fit to drink .	قابل ندارد ( بعنوان تعارف )
A logical remark has no answer. <proverb>	یرف یساب جواب ندارد .
The full man does not understand a hungry one . <proverb>	سیر از گرسنه خبر ندارد .
He has not a single star in all the seven skies. <proverb>	یک ستاره در هفت آسمان ندارد.
null	رشتهای که هیچ حرفی ندارد
It isn't anything like her.	او [زن] اصلا همچنین رفتاری ندارد.
There is nothing wrong with it.	این هیچ ایرادی ندارد.
confession and avoidance	باط ندارد و اثرش به سوداوست
The very idea !	معنی ندارد ! ( قبیح است )
it does not matter	عیب ندارد چیزی نیست
he has no friends	او هیچ دوست و اشنایی ندارد
he does nothing but talk	کاری جزحرف زدن ندارد
it boots not to complain	گله گذاری سودی ندارد
from immemorial times	اززمانی که کسی بیاد ندارد
time out of minds	زمانی که کسی یاد ندارد
It is pointless for her to come here .	موضوع ندارد اینجا بیاید
e. wear	پارچه ایی که مرگ ندارد
out of one's element <idiom>	جایی که به شخص تعلق ندارد
The dilemma has no simple answers.	این مخمصه راه حل ساده ای ندارد.
There is no such number.	همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
Your proposal has little practical value .	پیشنهادتان ارزش عملی چندانی ندارد
completed	آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
... if you don't mind my asking	... اگر پرسش من [برای تو] ایرادی ندارد
It is a case of tit for tat .	چیزی که عوض داد گله ندارد
He hasn't had much of an appetite lately.	به تازگی او [مرد] هیچ اشتها ندارد.
This is treason, pure and simple.	خیانت که دیگه شاخ ودم ندارد
unconditional	آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد
completing	آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completes	آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
He has a poor service record in this company.	دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
linear	برنامه کامپیوتری که حلقه یا جهشی ندارد
He has not enough experience for the position.	برای اینکار تجربه کافی ندارد
complete	آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
There are no vacancies at the hotel.	هتل اتاق ( جای ) خالی ندارد
He is in a bad way (poor circumstances).	وضع وحالش چندان تعریفی ندارد
There is no disagreement among us.	اختلاف نظری بین ماوجود ندارد
irreligionist	کسیکه بمسائل دینی اعتنائی ندارد
singleton	ورقی که در دست بازیکن نظیری ندارد
they call him mister	یک اقایی است که عنوان یا لقب ندارد
It doesnt make any difference to me .	برای من فرقی نمی کند (ندارد)
monogamist	مرد یا زنی که در ان واحدبیش یک همسر ندارد
Such a thing does not exist at all .	چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
Your passport is no longer valid.	گذرنامه شما دیگر اعتبار ندارد.
The poor fellow ( guy ) is restless.	بیچاره قرار نمی گیرد ( ندارد )
He makes a hundred jugs of which not one has a han. <proverb>	صد کوزه بسازد یکى دسته ندارد .
no branch	شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
no address operation	دستویر که نیازی به آدرس در خود ندارد
sole tenant	مستاجر انحصاری مستاجری که شریک ندارد
blind letter	نامهای که نام ونشان روشن ندارد
He is only half a man .	مردانگی ندارد (فاقد قدرت وشجاعت )
it is not pervious to reasonov	بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد
he has no enterprise	دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
There's no reason for concern.	دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
it is not true that he is dead	اینکه میگویند مرده است حق ندارد
There is nothing to worry about.	دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.