Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (14 milliseconds)
English
Persian
score
امتیاز گرفتن حساب امتیازات
scored
امتیاز گرفتن حساب امتیازات
scores
امتیاز گرفتن حساب امتیازات
Other Matches
privilege
دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
To bring someone to account.
کسی را پای حساب کشیدن
[حساب پس گرفتن]
To keep the score.
حساب امتیاز رانگاهداشتن
par
حساب امتیاز استاندارد برای هر بخش از بازی گلف
convert
امتیاز گرفتن
converted
امتیاز گرفتن
converts
امتیاز گرفتن
converting
امتیاز گرفتن
burns
امتیاز گرفتن از حریف
burn
امتیاز گرفتن از حریف
monopolised
امتیاز انحصاری گرفتن
monopolises
امتیاز انحصاری گرفتن
monopolising
امتیاز انحصاری گرفتن
monopolizing
امتیاز انحصاری گرفتن
monopolizes
امتیاز انحصاری گرفتن
monopolize
امتیاز انحصاری گرفتن
monopolized
امتیاز انحصاری گرفتن
monopolization
گرفتن امتیاز انحصاری چیزی
bogies
گرفتن امتیاز یک ضربه بیشتراز استاندارد
base on halls
گرفتن امتیاز با رسیدن به پایگاه نخست
bogeys
گرفتن امتیاز یک ضربه بیشتراز استاندارد
bogey
گرفتن امتیاز یک ضربه بیشتراز استاندارد
to bring to book
حساب پس گرفتن
carrying
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carries
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carried
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carry
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
series
4 تماس پی در پی با زمین که باعث گرفتن امتیاز 01 یاردپیشروی میشود
shut out
<idiom>
مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
paces
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
point after touchdown
[یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
overtime
وقت نامحدودپس از تساوی در امتیاز 41برای کسب دو امتیاز
handicap
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicaps
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
privileges and immunities
امتیازات
cost plus contracts
به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckon
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
equity accounts
حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
overdrawn account
حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
clearance
تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
capitalized expense
هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
diplomatic privileges
امتیازات سیاسی
boarded
تابلوی امتیازات
board
تابلوی امتیازات
scoreboards
تابلوی امتیازات
diplomatic privileges
امتیازات دیپلماتیک
regalia
امتیازات سلطنتی
scoreboard
تابلوی امتیازات
apanage
امتیازات و اموالی که بفرزندارشد
rehabilitate
دارای امتیازات اولیه کردن
rehabilitated
دارای امتیازات اولیه کردن
rehabilitating
دارای امتیازات اولیه کردن
rehabilitates
دارای امتیازات اولیه کردن
evil favoured
طرف توجه دارای امتیازات
To cook the books.
حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
royalties
حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
royalty
حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
assert oneself
حقوق و امتیازات خود را بزوربدیگران قبولاندن
count palatine
قلمرو خود امتیازات شاهانه داشت
handicaps
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicap
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
rugby point
امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
occupations
حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
palating
مجلل امیری که دارای امتیازات سلطنتی بوده
occupation
حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
postliminy or minium
حق دوباره یدست اوردن امتیازات و حقوق کشوری
reckoning
تصفیه حساب صورت حساب
reckonings
تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements
حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
preferentialism
اصول دادن امتیازات به برخی کشورها نسبت به حقوق گمرکی کالای انها
check register
بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
capitulation
تسلیم شدن به دشمن قرارداد کاپیتولاسیون قراردادی که به موجب ان امتیازات خاصی به یک دولت خارجی و اتباع ان داده میشود
badminton
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
account
حساب صورت حساب
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
no year oppropriation
حساب تامین اعتبار باز حساب باز
he calcn lates with a
اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
strike
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
to take medical advice
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
slag
کفه گرفتن تفاله گرفتن
gripped
طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip
طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up
درز گرفتن کاغذ گرفتن
gripping
طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
take in
<idiom>
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
clams
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grips
طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate
جشن گرفتن عید گرفتن
privilege
امتیاز
credited
امتیاز
royalties
حق امتیاز
credit
امتیاز
crediting
امتیاز
credits
امتیاز
royalty
حق امتیاز
plus
امتیاز
pas
امتیاز
concession
امتیاز
game bird
یک امتیاز
licence
امتیاز
licences
امتیاز
licenses
امتیاز
leases
امتیاز
lease
امتیاز
act of grace
امتیاز
exclusiveness
امتیاز
concessions
امتیاز
runs
یک امتیاز
run
یک امتیاز
prerogatives
امتیاز
priviege
امتیاز
upper hand
امتیاز
charters
امتیاز
chartering
امتیاز
prominency
امتیاز
prominence
امتیاز
franc
امتیاز
prerogative
امتیاز
ad
امتیاز
scores
امتیاز
scored
امتیاز
scoreline
خط امتیاز
pre-eminence
امتیاز
advantage
امتیاز
ads
امتیاز
scorelines
خط امتیاز
score
امتیاز
point
امتیاز
pre eminence
امتیاز
francs
امتیاز
franchise
امتیاز
scoreless
بی امتیاز
distinctions
امتیاز
distinction
امتیاز
rectums
امتیاز
franchises
امتیاز
charter
امتیاز
chartered
امتیاز
rectum
امتیاز
patenting
امتیاز نامه
scoreless
بدون امتیاز
score sheet
برگ امتیاز
patents
امتیاز نامه
patented
امتیاز نامه
double figures
امتیاز دو رقمی
patent
امتیاز نامه
decisions
برنده با امتیاز
decision
برنده با امتیاز
concessioner
صاحب امتیاز
differentia
وجه امتیاز
worst
امتیاز اوردن
worst-
امتیاز اوردن
concessionary
صاحب امتیاز
aces
امتیاز سرویس
precedency
امتیاز سابقه
concession deed
امتیاز نامه
ace
امتیاز سرویس
concessionary agreement
امتیاز نامه
set point
اخرین امتیاز
concessionaire
صاحب امتیاز
chalk up
کسب امتیاز
maritime lien
امتیاز دریایی
loved
امتیاز صفر
love
امتیاز صفر
prerogative
حق یا امتیاز ویژه
prerogatives
حق یا امتیاز ویژه
outpoint
برنده با امتیاز
awarding of points
امتیاز دادن
law of advantage
قانون امتیاز
precedence
امتیاز سابقه
privileged
دارای امتیاز
foot score line
خط امتیاز انتهایی
privileged
امتیاز دار
insurance
امتیاز مطمئن
go-ahead
امتیاز برتر
licence owner
صاحب امتیاز
loss on points
باخت با امتیاز
magna cum laude
با امتیاز زیاد
loves
امتیاز صفر
headstart
امتیاز در شروع
win on points
پیروزی با امتیاز
preferential
امتیاز دهنده
oddest
امتیاز دادن
game point
امتیاز پایانی
field privilege
امتیاز فیلد
match points
اخرین امتیاز
odder
امتیاز دادن
odd
امتیاز دادن
grantee
صاحب امتیاز
perfect score
امتیاز کامل
match point
اخرین امتیاز
handicaps
امتیاز دادن اشکال
equaliser
امتیاز مساوی کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com