English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 124 (2 milliseconds)
English Persian
stolen goods اموال مسروقه
Search result with all words
receiver خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
receivers خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
conclearer of stolen goods مخفی کننده اموال مسروقه
Other Matches
community property اموال مشترک زن وشوهر اموال همگانی
stolen مسروقه
stolen goods مال مسروقه
stolen goods کالای مسروقه
handing stolen goods اخفاء مال مسروقه
mace greff خریدار اجناس مسروقه
receiver of stolen goods خریدار مال مسروقه
appropriation قصدتملک و بخود اختصاص دادن مال مسروقه
the minimum value law by prescribed stolengoods of نصاب در مال مسروقه
receive اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
receives اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
theft bote استرداد مال مسروقه ازسارق به این شرط که مال باخته از تعقیب سارق منصرف شود
chattels اموال
cattles اموال
things اموال
distrain ضبط اموال
user انتفاع از اموال
users انتفاع از اموال
personal property اموال شخصی
capital assets اموال سرمایهای
chattel اموال منقول
financial property اموال پولی
installation property اموال قسمت
distraint توقیف اموال
class i property اموال طبقه 1
fungible اموال مثلی
personalty اموال شخصی
post property اموال پادگانی
post property اموال پادگان
paraphernalia اموال شخصی زن
state property اموال عمومی
tangible property اموال ملموس
assets مال و اموال
separate estate اموال شخصی زن
real property اموال غیرمنقول
property voucher سند اموال
things in action اموال دینی
inventory صورت اموال
class ii property اموال طبقه 2
property book دفتر اموال
things in possession اموال عینی
property officer افسر اموال
tangible property اموال عینی
fixed property اموال غیر منقول
priceable things اموال یا اشیا قیمتی
fisc اموال ضبط شده
goods and chattels اموال و دارائیهای منقول
goods of perishable nature اموال سریع الفساد
sequestration حکم توقیف اموال
grand larceny سرقت اموال پرقیمت
replaceable thing اموال یا اشیا مثلی
offences against property جرائم بر علیه اموال
property of unknown ownership اموال مجهول المالک
real estate broker دلال اموال غیرمنقول
property officer افسر ذیحساب اموال
appropriation bill صورت ضبط اموال
article of roup اموال مورد حراج
inventory فهرست اموال سیاهه
contrabanded goods اموال و اشیا قاچاق
jus disponendi حق واگذار کردن اموال
foreign توقیف اموال مدیون خارجی
foreign توقیف اموال مدیون غایب
jus postliminii حق وی نسبت به ان اموال محفوظ است
salvaging اموال نجات یافته از خطر
salvages اموال نجات یافته از خطر
letters of marque حکم ضبط اموال بیگانگان
safeguarded مامور حفافت پرسنل و یا اموال
accountable property officer's bond دفتر افسر ذیحساب اموال
safeguard مامور حفافت پرسنل و یا اموال
salvaged اموال نجات یافته از خطر
salvage اموال نجات یافته از خطر
safeguarding مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguards مامور حفافت پرسنل و یا اموال
misappropriation of public property تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
wear and tear از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
waveson اموال اب اورده بعد از غرق کشتی
proponent مقام مسئول اموال یا اجرای کار
occupancy تملک اموال بلا صاحب متصرف
proponents مقام مسئول اموال یا اجرای کار
real action دعوی راجع به اموال غیر منقول
property disposition ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
conscription of wealth مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
praemunire حکم توقیف وضبط اموال یاغیان ومتمردین
angary حق کشور متحارب برای استفاده از اموال کشوربیطرف
hotchpot سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
ransoms وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
ransom وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
garnishment اخطاری که به شخصی که اموال دیگری در ید او توقیف شده است
eminent domain قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
elegit حکم توقیف اموال مدیون تا زمان واریز بدهی خود
pound محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounded محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounds محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounding محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
jus postliminii هرگاه اموال کسی در جنگ توسط دشمن اخذ و متعاقبا" پس گرفته شود
bill of attainder لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
conveyancing در CL این اصطلاح بیشتر در زمینه تسهیل معاملات مربوط به اموال غیر منقول مصداق دارد
deed در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
deeds در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
receiver ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
receivers ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
real ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
real representative قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
condemnations ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
condemnation ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
sumptuary law قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
recaption مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
equity accounts حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
dediction of way هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
dedication اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
plene administravit بر این مبنا که اموال متوفی مستغرق دیونش شده است و دیگر چیزی باقی نمانده است
dedications اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
accretion افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
tail واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tails واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tailed واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
estate by curtesy در CLقسمتی از اموال زوجه است که پس از فوتش به طریق عمری به زوج به زوج منتقل میشود لیکن به وارث وی نمیرسد
fixed capital سپرده ثابت اموال ثابت یکان
imprescriptible وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
self defense دفاع از نفس دفاع از خود یا اموال خود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com