English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 170 (10 milliseconds)
English Persian
non litigious matters امور حسبی
Search result with all words
non litigious jurisdiction act قانون امور حسبی
non litigious matters act قانون امور حسبی
probate court محکمه امور حسبی
Other Matches
non litigious حسبی
civil works امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
medical regulator تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
amor امور
miscellaneous امور متفرقه
interiors امور داخله
combat duty امور رزمی
authorities اولیای امور
personal affairs امور شخصی
interior امور داخله
civil affairs امور غیرنظامیان
authority ties of the state مصادر امور
authority ties of the state اولیا امور
religious matters امور دینی
the high functionery ries of the state مصادر امور
aviation authority امور هواپیمایی
money matters امور پولی
interior affairs امور داخلی
financial affairs امور مالی
state affairs امور مملکتی
authority اولیاء امور
g air رکن 2 امور هوایی
resgestae امور انجام شده
tax administration اداره امور مالیات
minister for foreign affairs وزیر امور خارجه
air branch قسمت امور هوایی
table of authorities جدول اولیا امور
secretary of state for foreign affairs وزیر امور خارجه
space broker کارگزار امور تبلیغات
promiscuous بیقید در امور جنسی
minister of foreign affairs وزیر امور خارجه
fish warden متصدی امور شیلات
principal centre of affairs مرکز مهم امور
customs broker واسطه امور گمرکی
ministry of foreign affairs وزارت امور خارجه
militarization نظامی کردن امور
majordomo متصدی امور خانوادگی
liquidation of company تصفیه امور شرکتها
emotional and physical امور عاطفی و بدنی
clerical test ازمون امور دفتری
politico military امور سیاسی نظامی
financial affairs امور مربوط به مالیه
civic action امور عام المنفعه
chaplain activities fund اعتبار امور مذهبی
tax reforms اصلاح امور مالیاتی
foreign minister وزیر امور خارجه
chaplain افسر امور دینی
chaplains افسر امور دینی
surveillance authority اولیاء امور نظارتی
administration اداره امور یکانها
administrations اداره امور یکانها
supervisory authority اولیاء امور مراقبتی
regulatory authority اولیاء امور مراقبتی
surveillance authority اولیاء امور مراقبتی
supervisory authority اولیاء امور نظارتی
regulatory authority اولیاء امور نظارتی
corporate treasurer مدیر امور مالی
chief financial officer [CFO] مدیر امور مالی
routines امور غیر مهم
The foreign ministry. the ministry of foreign affairs. وزارت امور خارجه
Foreign Office وزارت امور خارجه
routinely امور غیر مهم
State Department وزارت امور خارجه
bureaucratic وابسته به امور اداری
testamentary causes امور مربوط به وصایا
to arrange matters ترتیب دادن امور
routine امور غیر مهم
to take the helm زمام امور رادردست گرفتن
signal security حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
The ministry of economic affairs and finance وزارت امور اقتصاد و دارایی
Ministry of Labor and Social Affairs . وزارت کار ؟ امور اجتماعی
proetor متصدی امور قضایی وکشوری
presswork اداره مطبعه امور چاپخانه
technician شخص متخصص در امور صفتی
technicians شخص متخصص در امور صفتی
surgical مربوط به امور پزشکی جراحی
strategic مربوط به امور سوق الجیشی
assignees in bankruptcy هیئت تصفیه امور ورشکسته
domiciles منزل یا مرکز مهم امور
domicile منزل یا مرکز مهم امور
deficit financing اداره امور مالی با کسرموازنه
politics علم سیاست امور سیاسی
financial data اطلاعات مربوط به امور مالی
major-domo متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major-domos متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
generals شرکت مربوط به امور اداری اصلی
to go into hiding خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
to go underground خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
major domo متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
diplomatist کسی که به امور دیپلماتیک اشتغال دارد
cryptologistics امور لجستیکی مربوط به عملیات رمز
parochialism امور مربوط بناحیه یابخش کلیسایی
general شرکت مربوط به امور اداری اصلی
counsel appointed وکیل مسخر یاتسخیری در امور مدنی
home امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
verderor متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
channeled کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
verderer متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
homes امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
housekeeping امور لازم برای نگهداری سیستم کامپیوتری
channel کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
treasurers مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
channels کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channeling کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channelled کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
treasurer مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
rummage sale حراج هدایای تقدیمی بکلیسابرای امور خیریه
minnesota clerical aptitude test ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
deck department قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
dialectic هگل و مارکس ان را جهت تعلیل و توجیه امور
shipping امور ارسال کالاها ناوگان عمومی یک کشور
collate به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collates به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collated به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
functional رسم امور داخلی و فرآیندهای ماشین یا نرم افزار
superstitious uses مخارجی که برای امور مذهبی غیرقانونی صرف شود
collating به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
formalism اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
get in gear [get into gear] <idiom> بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
hipster شخص طرفدار امور جدیدوبیسابقه مانند مواد مخدره وغیره
commonest زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
commoners زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
common زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
selenodetic امور مربوط به تهیه نقشه یانقشه برداری از کره ماه
trial attorney وکیلی که تخصص او در دفاع است وکمتر به امور دفتری می رسد
institutionalism سیاست ترویج امور خیریه واصلاح بزهکاران از طرق اخلاقی و تادیبی
joint petroleum office دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
churchwardens هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
churchwarden هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
consortium ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
consortiums ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
consortia ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
back end server کامپیوتر متصل به شبکه که امور مربوط به ایستگاههای کاری مشتری را انجام میدهد
businesses کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
business کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
classical economics نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
totaliarian state دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
Big Brother دولت یا هر سازمانی که در امور خصوصی و داخلی مردم دخالت و جاسوسی کند و آنها را سختمهار نماید
job زمان برنامه نویسی کامپیوتری که حاوی دستورات خاص مربط به امور کنترل کارها و پردازش است
jobs زمان برنامه نویسی کامپیوتری که حاوی دستورات خاص مربط به امور کنترل کارها و پردازش است
departmentalism اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
flag day هر روزی که مردم برای امور خیریه پول خیرات می کنند ودر مقابل پرچم های کوچک دریافت می دارند
After a few days out of the office it always takes me a while to get into gear when I come back. بعد از چند روز دور بودن از دفتر همیشه مدتی زمان می برد تا پس از بازگشت دوباره سر رشته امور را به دست بیاورم.
business مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
businesses مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
civil censorship سانسور روابط غیرنظامی نظامیان سانسور امور هنری و ارتباطی غیرنظامیان
customs of the services مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
consumer logistics امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
service peculiar امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
assistant chief of staff,g(civil affair معاونت امور غیرنظامیان رکن پنجم اداره پنجم
civilian supply امور اماد غیرنظامی رسانیدن اماد به غیرنظامیان در منطقه
electronic سیستمی که از ترمینال کامپیوتری برای سایت فروش برای امور الکترونیکی یا کنترل مثل مشخصات محصول و...
housekeeping در آغاز برنامه جدید برای انجام امور سیستم مثل پاک کردن حافظه تشخیص کلیدهای تابع یا تغییر حالت صفحه تصویر
blue book کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
robots وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
individualism فلسفه اصالت فردیت روش فکری که معتقد به ازاد گذاشتن فرد درجمیع امور و شئون است بدون انکه مصالح جمع این ازادی را محدود کند
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
close corporation شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
politics علم سیاسی امور سیاسی
letters of administration حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
economic and social council شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com