Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
From your lips to God's ears!
<idiom>
امیدوارم که حق با شما باشد، اما من کمی شک و تردید دارم.
Other Matches
iam proud to know him
از شناسایی او افتخار دارم افتخار دارم که او رامیشناسم
iam p to of knowing him
از اشنایی او افتخار دارم افتخار دارم که او را می شناسم
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hot
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbeds
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
unassailable
بی تردید
swither
تردید
dubiety
تردید
irresolution
تردید
indecisiveness
تردید
doubt
تردید
incertiude
شک تردید
stickle
تردید
querying
تردید
hesitation
تردید
uncertainty
تردید
doubted
تردید
questionless
بی تردید
doubting
تردید
doubtless
بی تردید
unerring
بی تردید
dubiosity
تردید
vibration
تردید
uncertainties
تردید
doubts
تردید
query
تردید
shilly shally
تردید
dubitate
تردید
qualms
تردید
qualm
تردید
hertzprung russel diagram
تردید
indecision
تردید
scruple
تردید
waveringly
با تردید
vibrational
تردید
vibratility
تردید
skepticism
تردید
acatalepsy
تردید
queries
تردید
dubitation
تردید
queried
تردید
open back
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
tottered
تردید کردن
demur
تردید رای
dubitable
قابل تردید
totter
تردید کردن
doubted
تردید کردن
questioned
تردید کردن در
totters
تردید کردن
question
تردید پرسش
questions
تردید کردن در
hesitater
تردید کننده
doubts
تردید کردن
hesitance
دودلی تردید
doubtfulness
حالت تردید
fishy
مورد تردید
dubitation
تردید داشتن
questioned
تردید پرسش
scruple
تردید داشتن
question
تردید کردن در
doubting
تردید کردن
questions
تردید پرسش
diffidently
با ترس یا تردید
doubt
تردید کردن
demurring
تردید رای
demurred
تردید رای
hangs
تردید تمایل
queried
تردید کردن
queries
تردید کردن
hesitancy
دودلی تردید
query
تردید کردن
querying
تردید کردن
impeachable
قاب تردید
irresolution
تردید رای
irresolutely
دودلانه با تردید
demurs
تردید رای
hang
تردید تمایل
To be hesitating. To vacI'llate between.
تردید داشتن
indubitable
بدون تردید
indubious
تردید ناپذیر
no doubt
بدون تردید
questionable
قابل تردید
call in question
تردید کردن در
indecision
تردید رای
suspicion
[about somebody]
تردید
[به کسی]
undoubted
بدون تردید
doubtfully
از روی تردید
hesitantly
از روی تردید
hesitatively
از روی تردید
with a grain of salt
بقیداحتیاط بااندک تردید
yea and nay
تردید رای داشتن
suspicions
تردید مظنون بودن
indubitably
بطور غیرقابل تردید
vacillated
دل دل کردن تردید داشتن
There is no room for doubt.
جای تردید نیست
vacillating
دل دل کردن تردید داشتن
vacillates
دل دل کردن تردید داشتن
vacillate
دل دل کردن تردید داشتن
unquestionable
غیر قابل تردید
questionably
بطور قابل تردید
suspicion
تردید مظنون بودن
I have a carton of cigarettes
من یک ... دارم.
lapheld
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
indubious
غیر قابل تردید بی شبهه
To give way to doubt. To waver.
بخود تردید راه دادن
to exclude doubt
جای تردید باقی نگذاشتن
there is no place for doubt
جای هیچگونه تردید نیست
doubtful
ترکش مشکوک مورد تردید
contested
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
contesting
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
contests
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
contest
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
my a is 0 years
من 04سال دارم
I want to have a word with you . I want you .
کارت دارم
i intend to stay here
خیال دارم که ...
I agree.
قبول دارم.
close the door please
خواهش دارم
I am standing by you . I am right behind you .
هوایت را دارم
I have a headache.
من سر درد دارم.
it is in my recollection
یاد دارم
I'm in a hurry.
من عجله دارم
I have tobacco.
من یک توتون دارم.
I'm in doubt about it.
من بهش شک دارم.
i maintain
عقیده دارم که ...
I need my e
من دوست دارم
I'm in a hurry.
من عجله دارم.
I have a question.
من یک سئوال دارم.
own a house
خانهای دارم
i wish to stay here
میل دارم ...
wellŠsuppose it is so
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
unmistakably
خالی از اشتباه و سوء تفاهم بی تردید
unmistakable
خالی از اشتباه و سوء تفاهم بی تردید
without question
بی شک بدون شک بی تردید محققا بی چون وچرا
wavered
تردید پیدا کردن تبصره قانون
waver
تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavers
تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavering
تردید پیدا کردن تبصره قانون
I feel nauseated.
حالت تهوع دارم.
i have a hunch that
سخت گمان دارم که
i am on the wrong side of 0
من بیش از 05 سال دارم
i am reluctant to go
اکراه دارم از رفتن
I have a credit card.
من کارت اعتباری دارم.
i yearn for
ارزوی استراحت دارم
I'm on a diet.
من رژیم غذایی دارم.
I have cigar
من یک سیگار برگ دارم.
i stand to it that
جدا عقیده دارم که
i am busy at the moment
اکنون کار دارم
I am over 50 years old.
من ۵۰ سال بیشتر دارم.
i am famishing
از گرسنگی دارم می میرم
i have a hunch that
بیم یافن ان دارم که ...
I am in a great hurry . I am pressed for time .
خیلی عجله دارم
i have a suit to the shah
به شاه عرض دارم
I have a pain in my chest.
سینه درد دارم
i am purposed to go
قصد دارم بروم
I am staying at the hotel.
در هتل منزل دارم.
I am positive that ...
من اطمینان کامل دارم که ...
i humbly request that
خواهش عاجزانه دارم که ...
i have a silk rug Štoo
یک قالیچه ابریشمی هم دارم
I feel like throwing up.
<idiom>
دارم بالا میارم.
I owe her a grudge
حق دارم که با اولج باشم
I have an appointment with the dentist.
با دندانساز قرار دارم
I am beginning to realize ( understand ) .
کم کم دارم متوجه می شوم
I believe in God.
من به خدا ایمان دارم.
I am deae beat . I am tired out .
از خستگی دارم غش می کنم
i am purposed to go
در نظر دارم بروم
i am rials in pocket
سه ریال در جیب دارم
iam ill bested
موقعیت بدی دارم
Zel-i Sultan vase
طرح گلدان ظل السلطان
[این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
impeach
هدی به علت شهود معارض تردید کردن
impeaches
هدی به علت شهود معارض تردید کردن
He accepted the job, albeit with some hesitation.
هرچند که با تردید، او
[مرد ]
این کار را پذیرفت.
impeached
هدی به علت شهود معارض تردید کردن
impeaching
هدی به علت شهود معارض تردید کردن
I have all kinds of problems.
هزار جور گرفتار ؟ دارم
He owes me some money.
از او پول می خواهم (طلب دارم )
I have a date with my fiandee.
با نامزدم قرار ملاقات دارم
i own to having done it
اقرار دارم که ان کار را کرده ام
please dont forget it
خواهش دارم فراموش نکنید
i have come on business
کاری دارم اینجا امدم
I am very busy today .
امروز خیلی کار دارم
I am thinding of going to Europe.
خیال دارم به اروپ؟ بروم
I'm working on it.
دارم روش کار میکنم.
I'll need a plot of land .
یک قطعه زمین لازم دارم
It pleases me.
دوست دارم
[ آن چیز را یا کار را]
.
I like it.
دوست دارم
[ آن چیز را یا کار را]
.
I am going on twenty.
دارم می روم توی 20سالگی ؟
i have a suit to the shah
عریضه برای شاه دارم
i am in a hurry for it
عجله دارم یا در شتاب هستم
do tell me
خواهش دارم بمن بگویید
i heed your help
به مساعدت شما احتیاج دارم
I would like to know the truth.
من دوست دارم که واقعیت رو بدونم.
i intend to stay here
قصد دارم اینجا بمانم
thank tou for that book
خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com