Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
dump
انبار موقتی اشغالدان
Other Matches
dump
انبار موقتی زاغه مهمات انبار
dump box
زباله دان اشغالدان
slump
کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slumped
کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slumping
کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slumps
کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
caged storage
قسمتی از انبار که برای نگهداری اقلام مخصوص وخطرناک در نظر گرفته شده انبار محصور
stockpiles
ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiled
ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpile
ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiling
ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiled
پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiles
پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiling
پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpile
پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
field storage
انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
bin storage
انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
bin storage space
فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
extemporaneous
موقتی
pro forma
موقتی
flying bridge
پل موقتی
jackleg
موقتی
temporary
<adj.>
موقتی
provisional
<adj.>
موقتی
adinterim
موقتی
interim
موقتی
intrim
موقتی
make-shift
<adj.>
موقتی
tentative
<adj.>
موقتی
makeshift
<adj.>
موقتی
provisionary
موقتی
treadway
پل موقتی
provisory
<adj.>
موقتی
make do
چاره موقتی
funk hole
پناهگاه موقتی
bivouacked
اردوی موقتی
bivouac
اردوگاه موقتی
adjournment
تعطیل موقتی
bivouac
اردوی موقتی
dugouts
پناهگاه موقتی
adjournments
تعطیل موقتی
phantom tumour
باد موقتی
gleams
تظاهر موقتی
phantom tumour
برامدگی موقتی
house of d.
زندان موقتی
bivouacked
اردوگاه موقتی
make shift construction
طرح موقتی
non resident
مقیم موقتی
bivouacking
اردوی موقتی
bivouacking
اردوگاه موقتی
bivouacs
اردوگاه موقتی
temporal
موقتی زودگذرفانی
non-resident
مقیم موقتی
non-residents
مقیم موقتی
palliatives
مسکن موقتی
dugout
پناهگاه موقتی
barricading
سنگربندی موقتی
barricades
سنگربندی موقتی
barricaded
سنگربندی موقتی
gleam
تظاهر موقتی
gleamed
تظاهر موقتی
bivouacs
اردوی موقتی
sojourns
اقامت موقتی
sojourn
اقامت موقتی
floating bridge
پل متحرک موقتی
faddle
سرگرمی موقتی
palliative
مسکن موقتی
gleaming
تظاهر موقتی
barricade
سنگربندی موقتی
provisionality
موقتی بودن
scratch file
فایل موقتی
temporary structures
ساختمانهای موقتی
scrip
رسید موقتی
bastes
کوک موقتی
basted
کوک موقتی
baste
کوک موقتی
corners
انحصار موقتی
cornering
انحصار موقتی
sojoiurn
اقامت موقتی
sojourner
ساکن موقتی
temporary gauge
اشل موقتی
temporary storage
انباره موقتی
temporary income
درامد موقتی
provisionality
جنبه موقتی
coalitions
اتحاد موقتی
temporary error
خطای موقتی
coalition
اتحاد موقتی
corner
انحصار موقتی
temporariness
موقتی بودن
custodial record
پروندههای سوابق انبار سوابق انبار
stock number
شماره فنی انبار شماره انبار
booths
پاسگاه یادکه موقتی
brainstorm
اشفتگی فکری موقتی
brainstorms
اشفتگی فکری موقتی
interregna
دوره حکومت موقتی
temporary data set
مجموعه داده موقتی
casual uplift
بالا رفتن موقتی
stop gap
وسیله یا چاره موقتی
casual uplift
بالا بردن موقتی
interregnum
دوره حکومت موقتی
interregnums
دوره حکومت موقتی
booth
پاسگاه یادکه موقتی
recesses
تعطیل موقتی تنفس
recess
تعطیل موقتی تنفس
frame
هیکل حالت موقتی
interrex
رئیس حکومت موقتی
interlocutory
موقتی غیر قطعی
interim dividend
سود موقتی سهام
interim dividend
سود سهام موقتی
interim certificates
سند قرضه موقتی
gasoline dump
مخزن موقتی بنزین
treadway bridge
پل عبور موقتی پیاده
Band-Aids
چارهی سطحی و موقتی
jury sturt
پایه اضافی یا موقتی
Band-Aid
چارهی سطحی و موقتی
put someone up
به کسی بطور موقتی جا دادن
hoardings
جمع اوری دیوار موقتی
radar silence
خاموش کردن موقتی رادارها
hoarding
جمع اوری دیوار موقتی
makeshift
چاره موقتی ادم رذل
casual water
تجمع موقتی اب روی زمین
epaulement
استحکام موقتی جناحی مترس
blackout
فراموشی
[یا بیهوشی یا نابینایی]
موقتی
[پزشکی]
assembly of notables
مجلس بزرگان یا اعیان پارلمانی موقتی
corners
انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
cornering
انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
corner
انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
retrench
دارای سنگر موقتی زیرزمینی کردن
strip
نوار مین گذاری باند فرود موقتی
barracking
منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
barracked
منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
barrack
منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
to have a blackout
فراموشی
[یا بیهوشی یا نابینایی]
موقتی داشتن
[پزشکی]
surging
تغییر ناگهانی و موقتی ولتاژبا جریان در یک مدار
glitch
خرابی تصادفی یا موقتی در سخت افزار گیر در برنامه
jumper
سیم هادی برای ایجاد انشعاب فرعی موقتی
jumpers
سیم هادی برای ایجاد انشعاب فرعی موقتی
glitches
خرابی تصادفی یا موقتی در سخت افزار گیر در برنامه
breastwork
استحکام یاسنگر موقتی نرده بندی عرشه جلو کشتی
tack weld
وسیلهای برای سنجش ونمایش سرعت شفت گردنده جوش موقتی
full power
اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
store
انبار
freight house
انبار
almery
انبار
seraglio
انبار
store-rooms
انبار
reservedness
اب انبار
reservedness
انبار
storing
انبار
tower silo
انبار
stockrooms
انبار
store room
انبار
store-room
انبار
storage tank
انبار
storeroom
انبار
magazine
انبار
magazines
انبار
storage
انبار
stockroom
انبار
in bond
در انبار
spoil pit
انبار
entrepot
انبار
depository
انبار
stock room
انبار
water storage tank
اب انبار
water reservoir
اب انبار
agglomeration
انبار
storage bunker
انبار
barns
انبار
barn
انبار
stock
انبار
stocked
انبار
depot
انبار
depots
انبار
lodge
انبار
lodged
انبار
waste
انبار
lodges
انبار
wastes
انبار
cellar
انبار
repository
انبار
reservoirs
انبار
reservoirs
اب انبار
storehouses
انبار
reservoir
انبار
reservoir
اب انبار
room
انبار
pantechnicons
انبار
rooms
انبار
storehouse
انبار
pantechnicon
انبار
sluices
انبار
sluiced
انبار
sluice
انبار
cellars
انبار
thesaurus
انبار
warehouses
انبار
garner
انبار
garnering
انبار
garners
انبار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com