Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 142 (7 milliseconds)
English
Persian
lineman's plier
انبردست مسئول خط
Other Matches
drill sergeant
گروهبان مسئول صف جمع درجه دار مسئول تمرین حرکات نظامی
clean up party
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
nipper
انبردست
nippers
انبردست
pliers
انبردست
action agent
مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
plier
انبردست
[ابزار]
slip joint pliers
نوعی انبردست
water pump pliers
[انبردست واترپمپ]
eyelet plier
انبردست روزنه دار
lead sealing plier
انبردست مهر و موم
flat nose plier
انبردست قابل تنظیم
combat cargo officer
افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
responsive
مسئول
responsible
<adj.>
مسئول
warden
مسئول
in charge
<adj.>
مسئول
frankpledge
مسئول
responsible
مسئول
answerable
مسئول
liable
مسئول
accountable
مسئول
issue commissary
مسئول توزیع
officer in charge
افسر مسئول
liable for damages
مسئول خسارات
custodians
مسئول سرپرست
That's not my province.
من مسئول آن نیستم.
in charge
<idiom>
مسئول بودن
furnace man
مسئول کوره
furnace attendant
مسئول کوره
custodians
مسئول مرموزات
custodian
مسئول مرموزات
cryptographer
مسئول رمز
cupola tender
مسئول کوره
custodian
مسئول سرپرست
data administrator
مسئول داده ها
officer on duty
افسر مسئول
authoring system
سیستم مسئول
undertaking
جواب گو مسئول
helmsman
مسئول سکان
Not my department.
<idiom>
من مسئول نیستم.
helmsmen
مسئول سکان
supplies officer
مسئول مواد
undertaker
جواب گو مسئول
undertakers
جواب گو مسئول
account
مسئول بودن
to hold responsible
مسئول کردن
accountable
مسئول حساب
to hold responsible
مسئول قراردادن
wagon master
مسئول واگن
purchasing officer
مسئول خرید
shipment sponsor
مسئول ارسال کالاها
operations detachment
قسمت مسئول عملیات
have a hand in
<idiom>
مسئول کاری شدن
be to blame
<idiom>
مسئول کارزشت بودن
ambulanceman
راننده یا مسئول آمبولانس
officer in charge
افسر مسئول اجرا
demolition firing party
گروه مسئول انفجارخرج
demolition firing party
گروه مسئول تخریب
tallyman
مسئول کنترل محموله
captain of the top
مسئول گروه کار
data base administrator
مسئول پایگاه داده ها
irresponsible
غیر مسئول نامعتبر
corespondent
مسئول جواب گویی
irresponsibly
بطور غیر مسئول
anchor detail
نفرات مسئول لنگر
cryptoguard
مسئول حفافت رمز
courier transfer officer
افسر مسئول پیک
communication security custodian
مسئول وسایل تامین مخابراتی
range officer
افسر مسئول میدان تیر
tipstaff
مامور مسئول زندانیان دردادگاه
brakeman
مسئول ترمز در تیم لوژسواری
company secretary
مسئول مالی و حقوقی شرکت
blast furnaceman
مسئول یا متصدی کوره بلند
aircraft guide
مسئول هدایت هواپیما درفرودگاه
finger in the pie
<idiom>
دست داشتن ،مسئول بودن
harbour master
مسئول بندر متصدی لنگرگاه
shipment unit
یکان مسئول ارسال کالاها
detail officer
افسر مسئول گروه بیگاری
establishing authority
مقام مسئول نیروهای اب خاکی
make one's bed and lie in it
<idiom>
مسئول انجام کاری بودن
every man is a for his action
هرکس مسئول کردارخویش است
vouch
ضمانت کردن مسئول واقع شدن
ship's serviceman
مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
proponent
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
burdened
مسئول پرهیز از تصادم با کشتی دیگر
officiant
کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
mensch
[انسان آراسته، بالغ، درستکار و مسئول]
proponents
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
interceptor controller
افسر مسئول پست استراق سمع
self-service
بدون مسئول توزیع سلف سرویس
courier transfer officer
افسر مسئول قسمت پیک ارتشی
self service
بدون مسئول توزیع سلف سرویس
flight sister
افسر مسئول بهداشت و تغذیه هواپیما
coordinated procurement assigness
شعبه مسئول خرید کلی اماد
to blame somebody for something
کسی را مسئول کارناقص
[اشتباه ]
کردن
beach unit
یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
test examiner
مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
general delivery
بخشی از ادارهی پست که مسئول اینگونهمراسلات است
section crew
دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
section gang
دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
eaves droper
مسئول بگوش ایستادن استراق سمع کننده
beach organization
یکان مسئول اداره اسکله قسمت ساحلی
air defense artillery controller
مسئول کنترل عملیات توپخانه پدافند هوایی
accountably
بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
treasurers
مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
treasurer
مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
fcc
CommunicationCommision Federalسازمان امریکایی مسئول منظم کردن ارتباطات
Would you call the head waiter, please?
لطفا ممکن است مسئول سرپیشخدمت را صدا کنید؟
guardship
ناو یا کشتی نگهبان یا مسئول گشت زنی دریایی
cryptocustodian
مسئول نگهداری یا کار کردن یا انهدام وسایل رمز
caveat emptor
یعنی خریدارخود مسئول بازرسی کالائی که می خرد میباشد
security specialist
فردی که مسئول امنیت فیزیکی مرکز کامپیوتر است
dock receipt
رسیدی که مسئول لنگرگاه پس ازدریافت کالا صادر میکند
communication security custodian
مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
boatswain
افسری که مسئول افراشتن بادبان ولنگر طنابهای کشتی است
caveat venditor
یعنی فروشنده مسئول معایب کالای فروخته شده میباشد
boatswains
افسری که مسئول افراشتن بادبان ولنگر طنابهای کشتی است
guinea pigs
کشتی مسئول بررسی مصون بودن منطقه حرکت ناو گروه
guinea pig
کشتی مسئول بررسی مصون بودن منطقه حرکت ناو گروه
custodians
فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
custodian
فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
necessity
درCL به حالاتی اطلاق میشودکه عامل عمل به علت عدم ازادی اراده مسئول اعمال خود نیست
internal telecommunications unions
یک دفتر نمایندگی با 156عضو متخصص از ملل متحدکه مسئول هم اهنگی بین المللی مسائل مربوط به ارتباطات دوربرد میباشد
embarkation officer
افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
surrogate
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogates
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
claims officer
افسر رسیدگی به شکایات افسر مسئول تنظیم ادعانامه ها
disclaimer
عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
disclaimers
عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
unaccountably
غیر مسئول غیر قابل توصیف
support command
فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
unaccountable
غیر مسئول غیر قابل توصیف
range section
قسمت مسئول مسافت یاب یاکار با دستگاه مسافت یاب دریک اتشبار
custodial guard
گروه محافظین ندامتگاه نگهبان ندامتگاه مسئول ندامتگاه
tactical air controler
افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
releasing officer
افسر مسئول ترخیص کالاها افسر ترخیص کننده پرسنل
demolition guard
نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
implied trust
امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
without recourse
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
aeromedical unit
یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com