Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 83 (6 milliseconds)
English
Persian
Rigged elections .
انتخابات قلابی
Other Matches
election
انتخابات
elections
انتخابات
pollsters
نافر انتخابات
bye election
انتخابات فرعی
proportional representation
انتخابات نسبی
general election
انتخابات عمومی
general elections
انتخابات عمومی
law of election
قانون انتخابات
by election
انتخابات فرعی
enfranchize
حق رای در انتخابات
ballot rigging
تقلبدر انتخابات
Rigged elections ?
انتخابات فرمایشی
pollster
نافر انتخابات
returning officers
سرپرست انتخابات برزن
election supervisor council
انجمن نظارت بر انتخابات
election supervisory council
انجمن نظارت بر انتخابات
by-election
انتخابات میان دورهای
by-elections
انتخابات میان دورهای
election of the committee
انتخابات هیات رئیسه
returning officer
سرپرست انتخابات برزن
genral election
انتخابات عمومی برای مجلس
campaigners
سرباز کهنه کار نامزد انتخابات
campaigner
سرباز کهنه کار نامزد انتخابات
disfranchisement
محروم سازی یا محرومیت ازحق انتخابات
canvasser
پروپاکاندچی انتخابات و غیره رای جمع کن
shams
قلابی
hamate
قلابی
hamous
قلابی
pasteboard
قلابی
quackish
قلابی
false
<adj.>
قلابی
quacked
قلابی
quack
قلابی
sham
قلابی
adulterating
قلابی
quacking
قلابی
adulterates
قلابی
quacks
قلابی
adulterate
قلابی
adulterated
قلابی
false
قلابی
bogus
قلابی
cheap copy
بدل قلابی
uncinus
زائده قلابی
False coin .
سکه قلابی
rip-off
کالای قلابی
rip-offs
کالای قلابی
A bogus professor .
پروفسور قلابی
a fake doctor
پزشک قلابی
pale
[poor]
imitation
بدل قلابی
simular
قلابی صوری
shamateur
اماتور قلابی
kake uke
دفاع قلابی
spurious
قلابی الکی
fulham
طاس قلابی
forges
تهیه جنس قلابی
forge
تهیه جنس قلابی
unciform
سرکج قلابی چنگکی
crook
ادم قلابی کلاه بردار
setline
رسن چند قلابی ماهیگیری
crooks
ادم قلابی کلاه بردار
crooking
ادم قلابی کلاه بردار
frog-adjustment screw
پیچ قلابی تنظیم کننده
weedless
قلابی که به علفهای زیر اب گیر نمیکند
To fake an oil – painting .
یک تابلوی نقاشی قلابی درست کردن
The whole story was faked up .
تمام داستان قلابی وساختگه بود
quacks
صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
quack
صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
quacked
صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
quacking
صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
sheriff
نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
sheriffs
نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
ringthe bull
بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
arresting gear
قلابی برای نگه داشتن هواپیماهنگام فرود در فاصله کم
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out.
خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
Inevitably it invites/evokes comparison with the original, of which the remake is merely a pale shadow.
این به ناچار مقایسه با نسخه اصلی را مجبور می کند که بازسازی فیلمش کاملا قلابی است.
occupation franchise
حق رای در انتخابات درصورتی که مستلزم درتصرف داشتن مقداربخصوصی از اراضی در حوزه محل رای گیری باشد
put-up
برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
put up
برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
steeve
خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک
mare's nest
چیز خوش فاهر وبد باطن چیز قلابی
suffrage
حق رای وشرکت در انتخابات رای
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com