English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (40 milliseconds)
English Persian
chap انتخاب کردن شکاف دادن
Other Matches
shear شکاف دادن قیچی کردن
designating انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designate انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designates انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
radio button شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
tree روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود
incised چاک دادن شکاف دادن
incise چاک دادن شکاف دادن
incises چاک دادن شکاف دادن
slashed چاک دادن شکاف دادن
slashes چاک دادن شکاف دادن
slash چاک دادن شکاف دادن
notch شکاف دادن
notches شکاف دادن
nicked شکاف دادن بریدگی
yerk هل دادن شکاف برداشتن
nicks شکاف دادن بریدگی
nicking شکاف دادن بریدگی
nick شکاف دادن بریدگی
suffragist طرفداران دادن حق رای یا حق انتخاب
suffragist هواخواه دادن حق رای یا حق انتخاب به نسوان
gill slit شکاف دستگاه تنفس ماهی شکاف برانشی
extracts دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
extracting دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
extract دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
extracted دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
v ring تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی
target selector دوربین انتخاب هدف دوربینی که مخصوص انتخاب هدفها به وسیله توپ است
gash شکاف دار کردن
gashing شکاف دار کردن
gashes شکاف دار کردن
gashed شکاف دار کردن
breached ایجاد شکاف کردن
breach ایجاد شکاف کردن
breaches ایجاد شکاف کردن
selectable مدار یا وسیلهای که انتخابهای مختلف آن با قرار دادن اتصالات سیم مختلف انتخاب می شوند
sophistication نوع انتخاب سریع که اطلاعات مرحله اول مرتب سازی در مرحله دوم به کار می رود تا سرعت انتخاب را افزایش دهد
slots سوراخ کردن شکاف کوچک
slotting سوراخ کردن شکاف کوچک
notches شکاف چوبخط سوراخ کردن
slot سوراخ کردن شکاف کوچک
crevasses شکاف زدن رخنه کردن
crevasse شکاف زدن رخنه کردن
notch شکاف چوبخط سوراخ کردن
ineligibility عدم قابلیت برای انتخاب شدن محرومیت از انتخاب شدن غیرقابل قبول
electing انتخاب کردن
elects انتخاب کردن
elect انتخاب کردن
selected انتخاب کردن
opted انتخاب کردن
choose انتخاب کردن
chooses انتخاب کردن
dialled انتخاب کردن
to have one's pick انتخاب کردن
select انتخاب کردن
choosing انتخاب کردن
single انتخاب کردن
sift انتخاب کردن
pick out <idiom> انتخاب کردن
to make a choice of انتخاب کردن
screening, screenings انتخاب کردن
opting انتخاب کردن
screen انتخاب کردن
opts انتخاب کردن
dial انتخاب کردن
screens انتخاب کردن
dialed انتخاب کردن
dials انتخاب کردن
selects انتخاب کردن
screened انتخاب کردن
sifts انتخاب کردن
pitch upon انتخاب کردن
opt انتخاب کردن
sifted انتخاب کردن
mischoose بد انتخاب کردن
dispart شکاف مگسک هدف گیری کردن تفنگ
reelect تجدید انتخاب کردن
pick out انتخاب کردن دریافتن
destine قبلا انتخاب کردن
preselect قبلا انتخاب کردن
preselect انتخاب کردن مقدماتی
disfranchise از حق رای یا انتخاب محروم کردن
elect انتخاب کردن برگزیده منتخب
to ballot for بارای پنهان انتخاب کردن
electing انتخاب کردن برگزیده منتخب
elects انتخاب کردن برگزیده منتخب
wale تیر افقی انتخاب کردن
to pitch upon something چیزی را برگزیدن یا انتخاب کردن
maneuvering vent شکاف بالای پوشش بالن برای رها کردن هوا
coopt انتخاب کردن ودر میان خوداوردن
checks جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
checked جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
check جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
despatched انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatches انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatch انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatches انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatched انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatching انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
indexing استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
selects جدا کردن انتخاب کردن
to run in گرفتار کردن انتخاب کردن
selected جدا کردن انتخاب کردن
select جدا کردن انتخاب کردن
menu item یک انتخاب در فهرست انتخاب
source در عمل کشیدن و قرار دادن , شی اصلی شی ای است که انتخاب شده است و پس کشیده شده است
audio ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
discipline نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplining نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
realizes انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizing انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realised انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realize انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realising انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realized انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizing the palette انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realises انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
clicks دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicked دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
click دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
to depict somebody or something [as something] کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
autos توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
auto توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
conducts هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
to picture شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]
rollover صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
controlled reprisal انتخاب بررسی شده راه کار انتخاب کنترل شده راه کار
scans شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scan شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scanned شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
chinking شکاف
notch شکاف
overture شکاف
incisions شکاف
chinks شکاف
split شکاف
buttressing شکاف
apertures شکاف
chinked شکاف
fractured شکاف
eyeing شکاف
chasms شکاف
head slot شکاف هد
overtures شکاف
chasm شکاف
crazes شکاف
craze شکاف
lacuna شکاف
incision شکاف
chink شکاف
buttresses شکاف
fracture شکاف
rifts شکاف
suture شکاف
rift شکاف
slashes شکاف
slashed شکاف
slithered شکاف
slithering شکاف
slithers شکاف
tear شکاف
slash شکاف
slot شکاف
interstice شکاف
fisure شکاف
chap شکاف
slots شکاف
slither شکاف
break شکاف
cracks شکاف
cleft palates شکاف سق
aperture شکاف
cleft palate شکاف سق
breaks شکاف
fairlead شکاف
crack شکاف
grooves شکاف
multifid شکاف شکاف
t slot شکاف " T "
slotting شکاف
chik شکاف
groove شکاف
scar شکاف
fractures شکاف
gap شکاف
cleft شکاف
nicked شکاف
buttress شکاف
slits شکاف
rakes شکاف
clift شکاف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com