Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
transmination
انتقال امین
Other Matches
amino
حاوی ریشهء امین وابسته به عامل امین
indeterminate change of station
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transfer
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring
انتقال دادن نقل کردن انتقال
thirtieth
سی امین
fiduciary
امین
trusty
امین
depositary
امین
amine
امین
selah
"امین "
single hearted
امین
bailee
امین
amen
امین
trustworthy
امین
trustees
امین
verily
امین
single-minded
امین
single minded
امین
person in a position of trust
امین
trustee
امین
baseband transmission
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
Justices of the Peace
امین صلح
officer
امین صلح
alkylamine
الکیل امین
tertiary amine
امین 3 درجه
Justice of the Peace
امین صلح
amine terminus
امین انتهایی
personal representative
امین ترکه
primery amine
امین 1 درجه
faithworthy
امین معتبر
peace officer
امین صلح
deamination
امین زدایی
arylamine
اریل امین
secondary amine
امین 2 درجه
officers
امین صلح
bailiff
امین صلح یاقاضی
bailiffs
امین صلح یاقاضی
JPs
مخفف امین صلح
JP
مخفف امین صلح
honest
درست کار امین
honeysuckle
پیچ امین الدوله
mao
بازدارنده اکسیداز تک امین
tertiary amine
امین نوع سوم
monoamine oxidase inhibitor
بازدارنده اکسیداز تک امین
amination
امین دار کردن
amination
امین دار شدن
fiducial
وابسته به امین ترکه
to put
بدست امین دادن
secondary amine
امین نوع دوم
primery amine
امین نوع اول
amino sugar
قند امین دار
transfer processing
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
upload
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
xmodem
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signal
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
twinflower
پیچ امین الدوله معطرامریکایی
pendent lite
حکم معلق امین ترکه
transfer ladle
کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer rate
نسبت انتقال سرعت انتقال
Justices of the Peace
امین صلح دادرس دادگاه بخش
field cornet
کلانتریا امین صلح درشهرستانهای colonyepac
Justice of the Peace
امین صلح دادرس دادگاه بخش
negative acknowledgement
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
plene administravit
دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
trust company
شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
trans shipment
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
IrDA
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
letters of administration
حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
implied trust
امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
conduction
انتقال
migration
انتقال
conveyed
انتقال
conveying
انتقال
conveys
انتقال
translations
انتقال
turn over
انتقال
convey
انتقال
transmission line
خط انتقال
displacement
انتقال
mittimus
انتقال
metabasis
انتقال
transportation
انتقال
transter
انتقال
transformation
انتقال
line shaft
انتقال
intuition
انتقال
intuitions
انتقال
marque
انتقال
downloading
انتقال
transfer
انتقال
transferring
انتقال
transfers
انتقال
transfer check
انتقال
assignments
انتقال
assignment
انتقال
negotiations
انتقال
conveyances
انتقال
conveyance
انتقال
abaloenation
انتقال
negotiation
انتقال
transmissions
انتقال
transmission
انتقال
transfer line
خط انتقال
conductance
انتقال
move
انتقال
shift
انتقال
transitions
انتقال
shifted
انتقال
shifts
انتقال
transition
انتقال
shift
انتقال
bail arm
انتقال
translation
انتقال
devolution
انتقال
transference
انتقال
transfer interpreter
مفسر انتقال
transfer ladle
پاتیل انتقال
evocate
انتقال دادن
file transfer
انتقال فایل
transferring
انتقال دادن
transfer function
تابع انتقال
transfer address
ادرس انتقال
power transfer
انتقال انرژی
quickness
سرعت انتقال
transfer medium
رسانه انتقال
heredity
انتقال موروثی
transfer of capital
انتقال سرمایه
transfer of learning
انتقال یادگیری
deliveries
انتقال دادن
delivery
انتقال دادن
negotiable
قابل انتقال
carried
انتقال دادن
shifting
انتقال دادن
transfer of training
انتقال اموزش
transfer operation
عمل انتقال
transfer orbit
مدار انتقال
transfer rate
نرخ انتقال
heat transmission
انتقال گرما
transfer machine
دستگاه انتقال
transfer
انتقال دادن
protect a player
معاف از انتقال
alienation
انتقال مالکیت
transfer of technology
انتقال تکنولوژی
progation
افزایش انتقال
gold flow
انتقال طلا
grantee
انتقال گیرنده
intuitively
ازراه انتقال
grantor
انتقال دهنده
heat transfer
انتقال حرارت
heat transfer
انتقال گرما
traffic
انتقال دریانوردی
trafficked
انتقال دریانوردی
trafficking
انتقال دریانوردی
traffics
انتقال دریانوردی
carries
انتقال دادن
transfers
انتقال دادن
crawl carry
انتقال خزشی
shift out
انتقال به بیرون
block transfer
انتقال بلوک
block transfer
انتقال کندهای
block move
انتقال بلوک
deed of transfer
انتقال نامه
deed of transfer
سند انتقال
social transmission
انتقال اجتماعی
portable
قابل انتقال
demand shift
انتقال تقاضا
synchronous transmission
انتقال همزمان
tactical march
انتقال جنگی
demographic transition
انتقال جمعیتی
demountable
قابل انتقال
assignment of contract
انتقال قرارداد
descendible
قابل انتقال
capital flow
انتقال سرمایه
carry over
انتقال دادن
counter transference
انتقال متقابل
conveying capacity
قدرت انتقال
conveyable
قابل انتقال
convect
انتقال یافتن
shift forward
انتقال به جلو
conductible
قابل انتقال
conditional transfer
انتقال شرطی
shift of a curve
انتقال یک منحنی
shift of a tax
انتقال مالیات
tax shifting
انتقال مالیات
data communication
انتقال اطلاعات
shift backward
انتقال به عقب
change over
انتقال بانکی
sewarage
انتقال گنداب
cessionary
انتقال گیرنده
data transfer
انتقال داده ها
saltus
انتقال ناگهانی
digital transmission
انتقال دیجیتالی
transferred
انتقال یافته
shifted
انتقال دادن
bail
واگذاری انتقال
convection
انتقال برق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com