English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
dip اندازه گیر زاویه انحنا عمق غوطه وری مین عمق شناوری ازاد مین نیم افراشتن پرچم
dips اندازه گیر زاویه انحنا عمق غوطه وری مین عمق شناوری ازاد مین نیم افراشتن پرچم
Other Matches
flags پرچم افراشتن افراشتن
flag پرچم افراشتن افراشتن
dressing ship افراشتن پرچم
half mast نیم افراشتن پرچم
dress ship پرچم جشن را افراشتن
masts افراشتن پرچم به دکل ناو
mast افراشتن پرچم به دکل ناو
swimming capability قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
flotation قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
meal break افراشتن پرچم ناهار زنگ ناهار
relief angle زاویه ازاد
clearance angle زاویه ازاد
green flag پرچم ازاد بودن مسیر مسابقه اتومبیلرانی
angle of repose زاویه شیب ازاد
glide slope زاویه فرود ازاد هواپیما یاموشک
chain survey پیمایش بدون اندازه گیری زاویه
camber gage دستگاه اندازه گیری زاویه کمبر
radian واحد اندازه گیری سطح زاویه دار
musub duchi موسوب داچی ایستادن بگونه ایکه پاشنه پاها به هم چسبیده و پنجه ها به اندازه 54 درجه زاویه داشته باشند
mush افزایش ناگهانی زاویه حمله بدون شتاب قائم انی متعاقب که از اندازه حرکت در امتدادمسیر اصلی ناشی میشود
flag پرچم دار کردن پرچم زدن به
flags پرچم دار کردن پرچم زدن به
curvature انحنا
change of curvature تغییر انحنا
uncurl از انحنا در امدن
pilable انحنا پذیر
curvy دارای انحنا
halyard ریسمان پرچم طناب پرچم
field colors پرچم رزمی پرچم یکانی
color salute سلام پرچم احترام به پرچم
graduated circle of an alidade دایره مدرج زاویه یاب صفحه درجه دار زاویه سنج
decurved دارای انحنا به پایین
outcurve انحنا یا خمیدگی بطرف خارج
an inflexible rod of iron میل غیر قابل انحنا
Riemann curvature tensor تانسور انحنا ریمان [ریاضی]
architrave پوشش مستقیم بدون انحنا
longitudinal dihedral اختلاف زاویهای بین زاویه برخورد بال و زاویه برخوردسکانهای افقی که دومی معمولا کمتر است
grivation زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف دستگاه
glide path مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
inswinger توپی که در هوا با انحنا به سوی توپزن می اید
rear افراشتن
rearing افراشتن
reared افراشتن
unfurls افراشتن
unfurling افراشتن
unfurl افراشتن
unfurled افراشتن
rears افراشتن
levitation شناوری
immersion شناوری
hovers شناوری
hovered شناوری
flotation شناوری
floatation شناوری
floatage شناوری
hover شناوری
submergence شناوری
floating شناوری
wafta شناوری
buoyancy شناوری
natation شناوری
erecting شق شدن افراشتن
fly بهوافرستادن افراشتن
half-mast نیمه افراشتن
erect شق شدن افراشتن
erects شق شدن افراشتن
erected شق شدن افراشتن
half mast نیم افراشتن
immersion شناوری فروبری
flotage شناوری بر روی اب
immersion heaters گرمکن شناوری
immersion heater گرمکن شناوری
swims شنا شناوری
buoyancy خاصیت شناوری
float factor ضریب شناوری
swimmable قابل شناوری
submersible قابل شناوری
swim شنا شناوری
hoisted افراشتن بالا بردن
hoists افراشتن بالا بردن
elevates نشاط دادن افراشتن
elevate نشاط دادن افراشتن
elevating نشاط دادن افراشتن
hoist افراشتن بالا بردن
center of buoyancy مرکز تعادل شناوری
entering angle زاویه ورودی زاویه دخول
angle of rotation زاویه دوران زاویه چرخش
declination زاویه انحراف زاویه میل
loss angle زاویه تلف زاویه تلفات
angle of repose زاویه تعادل زاویه ارامش
angle of convergence زاویه تقرب زاویه پارالاکس
bombing angle زاویه پرتاب بمب زاویه پروازهواپیما در هنگام رها کردن بمب
stream جاری شدن ساطع کردن بطورکامل افراشتن
streamed جاری شدن ساطع کردن بطورکامل افراشتن
streams جاری شدن ساطع کردن بطورکامل افراشتن
flag semaphore سیستم مخابره با پرچم سیستم علایم پرچم
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
angle اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angles اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
boatswains افسری که مسئول افراشتن بادبان ولنگر طنابهای کشتی است
boatswain افسری که مسئول افراشتن بادبان ولنگر طنابهای کشتی است
If the cap fit,wear it. <proverb> اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
zahn cup محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
typeface اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typefaces اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
constant angle arch dam بند قوسی با زاویه یکسان سد کمانی با زاویه یکسان
analog نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogue نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
orifice meter روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
free gyroscope نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
floating fender زنجیر شناوری که به فاصلههای معینی از یک کانال نصب میشود تا در موقع حوادث ازان استفاده شود
angle offset method روش عکاسی تحت یک زاویه معین روش تهیه تصویراشیاء تحت یک زاویه
guiden پرچم یکان پرچم نماینده یکان
superelevation تصحیح تکمیلی تراز توپ زاویه تصحیح زاویه پرش لوله توپ زاویه تصحیح تکمیلی تراز
parallactic angle زاویه تقارب نصف النهارات زاویه تقارب
unbowed انحنا پیدا نکرده تعظیم نکرده
high sea دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
processor ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage اندازه وسیله اندازه گیری
gage اندازه گیر اندازه گرفتن
sizes 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
size 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
plunges غوطه
dips غوطه
adrift <adj.> غوطه ور
floating غوطه ور
soak غوطه
soaks غوطه
plunged غوطه
plunge غوطه
ducker غوطه زن
dip غوطه
immerge غوطه دادن
overwhelmed غوطه ورساختن
immergence غوطه ورسازی
immerses غوطه دادن
submers غوطه ورساختن
immersion heaters گرمکن غوطه ور
immersion thermometer دماسنج غوطه ور
immersion heaters اب گرم کن غوطه ور
dunked غوطه دادن
immersion غوطه ور شدن
immersed غوطه دادن
dive غوطه خوردن
plunge غوطه ور شدن
float into position غوطه ور شدن
skirter غوطه زدن
immerse غوطه دادن
dived غوطه خوردن
immersion heater اب گرم کن غوطه ور
overwhelms غوطه ورساختن
immersion heater گرمکن غوطه ور
overwhelm غوطه ورساختن
immersing غوطه دادن
soaks غوطه دادن
dunk غوطه دادن
dips غوطه دادن
plunged غوطه ور شدن
plunged غوطه خوردن
immersion vibrator لرزاننده غوطه ور
dip غوطه دادن
dunking غوطه دادن
dunks غوطه دادن
buoyant mine مین غوطه ور
plunge غوطه خوردن
soaks غوطه وری
submerged غوطه ورساختن
soak غوطه وری
submerging غوطه ورساختن
suspended load مواد غوطه ور
plunges غوطه خوردن
immersion غوطه وری
plunges غوطه ور شدن
submerge غوطه ورساختن
submergence غوطه وری
submergible غوطه ور کردنی
soak غوطه دادن
submerse غوطه دادن
submerges غوطه ورساختن
lifebuoys کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
lifebuoy کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
plunger شناور کاربوراتور غوطه ور
dipneedle circuit مدارمغناطیسی مین غوطه ور
overwhelmed with reflection غوطه وردر فکر
plungers شناور کاربوراتور غوطه ور
dap غوطه دادن شستشودادن
wallowed در گل و لای غوطه خوردن
submerged arc welding جوش قوسی غوطه ور
duckings اردک ماده غوطه
souse دراب غوطه ورشدن
submersible قابل غوطه وری
duck اردک ماده غوطه
wallowing در گل و لای غوطه خوردن
wallows در گل و لای غوطه خوردن
bouquet mine مین سطلی غوطه ور
abyss غوطه ورساختن مغاک
submersible غوطه ور شناور زیرابی
snagline mine مین باشاخک غوطه ور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com