English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 180 (9 milliseconds)
English Persian
dissociability انزوا جویی
Other Matches
supply economy صرفه جویی در مصرف اماد صرفه جویی تدارکاتی
seclusion انزوا
isolation انزوا
sequestration انزوا
reclvsion انزوا
solitariness انزوا
insularity انزوا
isolationist انزوا طلب
eremiophobia انزوا هراسی
isolationism انزوا طلبی
retreats گوشه عزلت انزوا
hermitage جای انزوا زاویه
retreated گوشه عزلت انزوا
retreat گوشه عزلت انزوا
retreating گوشه عزلت انزوا
agoraphobia مرض انزوا طلبی
seclude گوشه انزوا اختیارکردن
isolationism پیروی از سیاست انزوا
retreat انزوا [گروهی برای مدتی]
interrogations باز جویی
predacity طعمه جویی
pugnacity ستیزه جویی
adventurism حادثه جویی
pacifism صلح جویی
scrappiness فتنه جویی
reproaches عیب جویی
censoriousness عیب جویی
reproached عیب جویی
barretry مرافعه جویی
reproach عیب جویی
sociality جامعه جویی
hedonism لذت جویی
offishness کناره جویی
saving صرفه جویی
thrift صرفه جویی
frugality صرفه جویی
disputatiousness ستیزه جویی
cavil عیب جویی
cavilled عیب جویی
caviled عیب جویی
interrogation باز جویی
equilibration تعادل جویی
currishness ستیزه جویی
incalescence گرما جویی
caviling عیب جویی
cavils عیب جویی
peaceableness صلح جویی
sedition فتنه جویی
polls رای جویی
malignancy کینه جویی
economy صرفه جویی
economies صرفه جویی
polled رای جویی
poll رای جویی
termagancy ستیزه جویی
reproaching عیب جویی
rocket [British E] عیب جویی
avarice زیاده جویی
economizing method روش صرفه جویی
economy factor ضریب صرفه جویی
domineer سلطه جویی کردن
disputatiously ازروی ستیزه جویی
to pick on عیب جویی کردن از
parsimony صرفه جویی کم خرجی
crambo بازی قافیه جویی
wrathful کینه جویی کردن
vituperate عیب جویی کردن
to seek adventures مخاطره جویی کردن
to seek a remedy for something چاره جویی کردن
to inquire into a matter مطلبی را باز جویی
to pull to pieces عیب جویی کردن از
to make inquires into a matter چیز ی را باز جویی
the primrose path عیش و نوش جویی
shrewishly از روی ستیزه جویی
going-over عیب جویی شدید
peaceably ازروی صلح جویی
goings-over عیب جویی شدید
errantry دربدری حادثه جویی
cut corners <idiom> صرفه جویی کردن
To seak a remedy. چاره جویی کردن
spareable قابل صرفه جویی
blaming عیب جویی کردن از
economising صرفه جویی کردن
economize صرفه جویی کردن
saves صرفه جویی کردن
saved صرفه جویی کردن
save صرفه جویی کردن
economized صرفه جویی کردن
economizes صرفه جویی کردن
reproach عیب جویی کردن از
reproached عیب جویی کردن از
reproaches عیب جویی کردن از
avenge کینه جویی کردن
economises صرفه جویی کردن
economised صرفه جویی کردن
blames عیب جویی کردن از
carp عیب جویی کردن
blamed عیب جویی کردن از
blame عیب جویی کردن از
nemesis کینه جویی انتقام
revenge کینه جویی کردن
revenged کینه جویی کردن
revenges کینه جویی کردن
revenging کینه جویی کردن
competitions هم چشمی سبقت جویی
competition هم چشمی سبقت جویی
avenged کینه جویی کردن
avenges کینه جویی کردن
reproaching عیب جویی کردن از
impugned عیب جویی کردن
impugning عیب جویی کردن
impugns عیب جویی کردن
centripetal force قوه مرکز جویی
etymologies ریشه جویی صرف
etymology ریشه جویی صرف
cavil عیب جویی کردن
caviled عیب جویی کردن
caviling عیب جویی کردن
cavilled عیب جویی کردن
cavils عیب جویی کردن
impugn عیب جویی کردن
scrounging صرفه جویی کردن
scrounges صرفه جویی کردن
scrounged صرفه جویی کردن
avenging کینه جویی کردن
scrounge صرفه جویی کردن
censure عیب جویی [اصطلاح روزمره]
reproof عیب جویی [اصطلاح روزمره]
finger-wagging عیب جویی [اصطلاح روزمره]
to take somebody to task از کسی عیب جویی کردن
to chide somebody از کسی عیب جویی کردن
querying تحقیق و باز جویی کردن
queries تحقیق و باز جویی کردن
queried تحقیق و باز جویی کردن
to tick somebody off [British E] از کسی عیب جویی کردن
to tell somebody off از کسی عیب جویی کردن
query تحقیق و باز جویی کردن
time saver صرفه جویی کننده در وقت
scrappiness اوراق شدگی ستیزه جویی
an economist of time متخصص در صرفه جویی وقت
to take vengeance on a person از کسی کینه جویی کردن
to enter into an enquiry وارد باز جویی شدن
gas saving صرفه جویی در مصرف بنزین
feed heater دستگاه صرفه جویی درحرارت
providence صرفه جویی اینده نگری
economizer صرفه جویی کننده انرژی
to cut up rough کینه جویی یا کج خویی کردن
to save up for something برای چیزی صرفه جویی کردن
austerity package بسته صرفه جویی [اقتصاد] [سیاست]
To stint . To be cheese - paring . گدا بازی درآوردن ( صر فه جویی زیادی )
nurse شیر خوردن باصرفه جویی یا دقت بکاربردن
nursed شیر خوردن باصرفه جویی یا دقت بکاربردن
it savours of revenge بوی انتقام یاکینه جویی ازان می اید
nurses شیر خوردن باصرفه جویی یا دقت بکاربردن
an economist of time کسی که میتواند در وقت صرفه جویی کند
I'm saving up for a new bike. من برای یک دوچرخه جدید صرفه جویی می کنم.
laborsaving تقلیل دهنده زحمت کارگر صرفه جویی کننده در میزان کار
cut corners <idiom> [زمانی که چیزی برای صرفه جویی در هزینه به طور بد انجام شده است]
economizing صرفه جویی در دارایی حداکثر استفاده را از دارایی موجود کردن
straight "A " student دانش آموزی [دانش جویی] که همیشه همه درسها را ۲۰ می گیرد
To pay off someone. To settle old scores with someone. با کسی تسویه حساب کردن ( انتقام جویی کردن )
library و در زمان و هزینه صرفه جویی شود. 2-مجموعه توابعی که کامپیوتر نیاز دارد تا به آنها مراجعه کند ولی در حافظه اصلی ذخیره نشده اند
libraries و در زمان و هزینه صرفه جویی شود. 2-مجموعه توابعی که کامپیوتر نیاز دارد تا به آنها مراجعه کند ولی در حافظه اصلی ذخیره نشده اند
enquired باز جویی کردن رسیدگی کردن
interrogating تحقیق کردن باز جویی کردن
interrogates تحقیق کردن باز جویی کردن
interrogated تحقیق کردن باز جویی کردن
inquires باز جویی کردن رسیدگی کردن
interrogate تحقیق کردن باز جویی کردن
inquired باز جویی کردن رسیدگی کردن
impeaching عیب جویی کردن تردید کردن در
impeaches عیب جویی کردن تردید کردن در
impeach عیب جویی کردن تردید کردن در
inquire باز جویی کردن رسیدگی کردن
enquires باز جویی کردن رسیدگی کردن
impeached عیب جویی کردن تردید کردن در
hits داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com