Dictiornary-Farsi | انسگان شناس | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 194 (9 milliseconds)

English	Persian
sociologist	انسگان شناس


Other Matches

society	انسگان
societies	انسگان
sociology	انسگان شناسی
sociologic	وابسته به انسگان شناسی
lapidary	سنگ شناس گوهر شناس
lapidarian	سنگ شناس گوهر شناس
penny wise and pound foolish	دینار شناس و ریال شناس
virologist	متخصص ویروس شناس ویژه گرعلم ویروس شناسی ویروس شناس
technologist	فن شناس
paleographer	خط شناس
graphologist	خط شناس
philologist	واژه شناس
orologist	کوه شناس
ornithologist	پرنده شناس
orientalist	خاور شناس
operation decoder	عمل شناس
opcode decoder	رمزالعمل شناس
osteologist	استخوان شناس
paleontologist	دیرین شناس
phonologist	صوت شناس
parasitologist	انگل شناس
petrologist	سنگ شناس
phenomenologist	پدیده شناس
philologer	زبان شناس
philologist	زبان شناس
ontologist	هستی شناس
oenologist	باده شناس
petologist	سنگ شناس
lithologist	سنگ شناس
lexicologist	لغت شناس
fossilist	سنگواره شناس
ideologist	ارمان شناس
iconologist	شمایل شناس
ichthyologist	ماهی شناس
hypnologist	خواب شناس
herborist	گیاه شناس
heliologist	افتاب شناس
lunarian	ماه شناس
metallographer	فلز شناس
methodologist	اسلوب شناس
odontologist	دندان شناس
numismatist	مدال شناس
numismatist	سکه شناس
mythologist	اسطوره شناس
mythologist	افسانه شناس
mythologist	اساطیر شناس
myologist	ماهیچه شناس
musicologist	موسیقی شناس
mineralogist	معدن شناس
microbiologist	میکرب شناس
gemologist	گوهر شناس
prudent [discreet] <adj.>	موقع شناس
discretional <adj.>	موقع شناس
discrete <adj.>	موقع شناس
discreet <adj.>	موقع شناس
teleologist	پایان شناس
syphilologist	سفلیس شناس
spectroscopist	طیف شناس
serologist	سرم شناس
self knowing	خود شناس
selenographer	ماه شناس
rhythmist	سجع شناس
pteridologist	سرخس شناس
pteridologist	کرف شناس
physiognomist	قیافه شناس
therapeutist	درمان شناس
topologist	مکان شناس
vermeologist	کرم شناس
weather wise	هوا شناس
vulcanologist	دانشمنداتشفشان شناس
phrenologist	جمجمه شناس
astrologer	ستاره شناس
geneticists	نسل شناس
geneticist	نسل شناس
tactfully	موقع شناس
tactful	موقع شناس
genealogist	شجره شناس
herbalists	گیاه شناس
herbalist	گیاه شناس
grateful	متشکر حق شناس
antiquarian	عتیقه شناس
dutiful	وفیفه شناس
dutiful	گماشت شناس
statistician	امار شناس
statisticians	امار شناس
toxicologist	زهر شناس
zoologist	جانور شناس
botanists	گیاه شناس
botanist	گیاه شناس
conscientious	وفیفه شناس
punctual	وقت شناس
godly	خدا شناس
astronomers	ستاره شناس
astronomer	ستاره شناس
loyal	وفیفه شناس
neurologist	عصب شناس
seismologist	زلزله شناس
philatelists	تمبر شناس
philatelist	تمبر شناس
oceanographer	اقیانوس شناس
naturalists	طبیعت شناس
naturalist	طبیعت شناس
biologist	زیست شناس
pathologists	اسیب شناس
pathologist	اسیب شناس
gourmets	خوراک شناس
gourmet	خوراک شناس
ecologist	بوم شناس
geologist	زمین شناس
sociologist	جامعه شناس
anthropologist	انسان شناس
archeologist	باستان شناس
archaeologist	باستان شناس
criminologist	جرم شناس
ethnologists	قوم شناس
ethnologist	قوم شناس
ecologists	بوم شناس
technologist	حرفه شناس
conchologist	صدف شناس
decoder	رمز شناس
demographer	جمعیت شناس
muscologist	خزه شناس
bryologist	خزه شناس
dendrologist	درخت شناس
duteous	گماشت شناس
embryologist	رویان شناس
entomologist	حشره شناس
cytology	یاخته شناس
cytology	سلول شناس
oenologist	شراب شناس
climatologist	اقلیم شناس
cosmographer	کیهان شناس
cosmologist	کیهان شناس
craniologist	جمجمه شناس
craniologist	کله شناس
carpologist	میوه شناس
crystallographer	بلور شناس
insectologist	حشره شناس
bibliographer	کتاب شناس
etymologer	اشنقاق شناس
esthetician	زیبایی شناس
aesthetician	زیبایی شناس
characterologist	منش شناس
actinolagy	پرتو شناس
acoustician	صدا شناس
antiquary	عتیقه شناس
antiquaries	عتیقه شناس
anatomist	کالبد شناس
feal	وفیفه شناس
astrologers	ستاره شناس
arborist	درخت شناس
astronmer	ستاره شناس
bacteriologist	میکرب شناس
ethologist	کردار شناس
bibliograph	کتاب شناس
epigraphist	کتیبه شناس
he can read the sky	ستاره شناس است
duteous	وفیفه شناس مطیع
leal	وفیفه شناس حقشناس
environmentalists	محیط زیست شناس
environmentalist	محیط زیست شناس
stratigrapher	دانشمند چینه شناس
selenologist	دانشمند ماه شناس
metrologist	سنگ و پیمانه شناس
carcinology	سخت پوست شناس
volcanologist	دانشمند اتشفشان شناس
incognito	نا شناس مجهول الهویه
psychopathologist	اسیب شناس روانی
To have a good sense of timing . To have a sense of occasion j.	موقع شناس بودن
feal	نمک شناس باوفا
neuropathologist	اسیب شناس اعصاب
gourmet	خبره خوراک شراب شناس
malpighian	وابسته به کالبد شناس ایتالیایی
limnologist	زیست شناس جانوران اب شیرین
gourmets	خبره خوراک شراب شناس
physiognomic	وابسته به قیافه شناسی سیما شناس
copernician	وابسته به کپرنیک ستاره شناس لهستانی
mythologer	متخصص علم الاساطیر افسانه شناس
cognoscente	متخصص در اثار هنری عتیقه شناس
To be conspicuous.	انگشت نما بودن ( مشخص یا سر شناس )
self analytical	تجزه وتحلیل کننده خویشتن خود شناس
philologer	لغت شناس کسیکه ازاصول و قواعدکلی زبانها اگاه است
occidentalist	کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
phonetician	متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
pathologist	پزشک ویژه گیر اسیب شناسی اسیب شناس
sinologue	چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
pathologists	پزشک ویژه گیر اسیب شناسی اسیب شناس
rocketeer	هدایت کننده پرتابه یا موشک دانشمند پرتابه شناس
sinologist	چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
therapist	متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapists	متخصص درمان شناسی درمان شناس
gastronome	EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
genethliac	طالع بین طالع شناس