Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
English
Persian
disposal
انهدام اسناد و مدارک یا وسایل مصرف واگذار کردن
Other Matches
sanitize
حفظ کردن اسناد و مدارک بااهمیت با تغییر اسامی یامحلها یا علایم مشخصه ان
cryptocustodian
مسئول نگهداری یا کار کردن یا انهدام وسایل رمز
documentation
مدرک یا مدارک اسناد
lost documents
اسناد و مدارک گم شده
documentation
ارائه اسناد یا مدارک
administrative crypto account
نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
augmentation
تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
accountable cryptomaterial
مدارک و وسایل طبقه بندی شده
cost records
مدارک قیمت تمام شده مدارک تعیین ارزش
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackles
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
record blocking
کنده یی کردن مدارک
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
واگذار کردن
transfer
واگذار کردن
assignments
واگذار کردن
assigned
واگذار کردن
transfers
واگذار کردن
transferring
واگذار کردن
assign
واگذار کردن
assignment
واگذار کردن
ceding
واگذار کردن
conceding
واگذار کردن
concede
واگذار کردن
authorization
واگذار کردن
authorisations
واگذار کردن
concedes
واگذار کردن
conceded
واگذار کردن
abdicates
واگذار کردن
cede
واگذار کردن
remise
واگذار کردن
to turn over
واگذار کردن
cedes
واگذار کردن
assigns
واگذار کردن
surrenders
واگذار کردن
entrusts
واگذار کردن
giving
واگذار کردن
to make over
واگذار کردن
release
واگذار کردن
abdicated
واگذار کردن
abdicate
واگذار کردن
to deliver over
واگذار کردن
released
واگذار کردن
releases
واگذار کردن
entrust
واگذار کردن
demise
واگذار کردن
abdicating
واگذار کردن
allocation
واگذار کردن
gives
واگذار کردن
surrendered
واگذار کردن
surrender
واگذار کردن
relegate
واگذار کردن
relegated
واگذار کردن
relegates
واگذار کردن
infeoff
واگذار کردن
relegating
واگذار کردن
entrusting
واگذار کردن
give
واگذار کردن
allocations
واگذار کردن
bequeath
بکسی واگذار کردن
jus disponendi
حق واگذار کردن اموال
bequeaths
بکسی واگذار کردن
bequeathed
بکسی واگذار کردن
retrocede
دوباره واگذار کردن
bequeathing
بکسی واگذار کردن
assignment of tasks
واگذار کردن وفایف
award a contract
قراردادی را واگذار کردن
reallocation
مجددا واگذار کردن
grant
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grants
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
granted
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
topgallant
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
vest a property in someone
ملکی را به کسی واگذار کردن
cession of territory
واگذار کردن اراضی مملکت
to bargain a way
درازای چیزی واگذار کردن
deeds
سند باقباله واگذار کردن
deed
سند باقباله واگذار کردن
quitclaim
چشم پوشیدن از واگذار کردن
to sell out
بدیگری واگذار کردن ورفتن
red concept
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
submit
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submitting
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submits
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submitted
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
appropriation
اختصاص دادن اعتبار واگذار کردن
average propensity to consume
میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
transferring
واگذار کردن نقل کردن انتقال
transfers
واگذار کردن نقل کردن انتقال
transfer
واگذار کردن نقل کردن انتقال
to give place to
جای خودرابه شخص یا چیزدیگر واگذار کردن
attributes
اسناد کردن
ascribes
اسناد کردن
ascribe
اسناد کردن
ascribed
اسناد کردن
attributing
اسناد کردن
attribute
اسناد کردن
ascribing
اسناد کردن
diminishing utility
اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
consumer logistics
امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
pick up
واگذار کردن مسئولیت مهاریک بازیگر ازاد به کسی
suspension of vouchers
معلق کردن اسناد
natarize
دفتر اسناد رسمی را اداره کردن
entrusting
واگذار کردن تفویض کردن
entrusts
واگذار کردن تفویض کردن
give over
ترک کردن واگذار کردن
entrust
واگذار کردن تفویض کردن
cpu
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
recover
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
authentication
تعیین اعتبار و صحت اسناد اعلام نشانی کردن
disposal
انهدام
destroys
انهدام
extinguishment
انهدام
destroying
انهدام
destroy
انهدام
destruct
انهدام
destruction
انهدام
devastation
انهدام
stramash
انهدام
extermination
انهدام
power consumer
مصرف انرژی مصرف توان
margin propensity to consume
تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
destruction
اتلاف انهدام
destructible
انهدام پذیر
destructibility
قابلیت انهدام
bacteriolysis
انهدام باکتری
extinction
اعدام انهدام
probability of kill
احتمال انهدام
survival
رهایی از انهدام
subversion
انهدام تخریب
survivals
رهایی از انهدام
exterminative
انهدام کننده
excess property
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
demolition
ویران سازی انهدام
exterminable
نابودساختنی قابل انهدام
exterminative
مایه انهدام یا انقراض
demolitions
ویران سازی انهدام
spends
مصرف کردن
dismantling
بی مصرف کردن
put away
مصرف کردن
eat
مصرف کردن
dismantled
بی مصرف کردن
consumes
مصرف کردن
dismantles
بی مصرف کردن
use up
مصرف کردن
consumed
مصرف کردن
to use up
مصرف کردن
dismantle
بی مصرف کردن
consume
مصرف کردن
spend
مصرف کردن
eats
مصرف کردن
disposable end item
اماد یا اقلام قابل انهدام
overspend
زیاد خرج یا مصرف کردن افراط کردن
use
مصرف استفاده کردن
uses
مصرف استفاده کردن
uses
بکاربردن مصرف کردن
use
بکاربردن مصرف کردن
slather
بطورافراط مصرف کردن
duty assignment
واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
reference
مدارک
references
مدارک
resources
مدارک
to work off
مصرف کردن دست کشیدن از
use up
تمام شدن مصرف کردن
run through
<idiom>
اصراف کردن بیهوده مصرف کردن
neutralising
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralised
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
expend
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
expending
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
expended
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
expends
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
roll up
پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
exterminatory
اسباب نابودی مایه انهدام یا انقراض نابودسازنده
channels
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
fan
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanned
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
camouflaged
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflage
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
training publication
مدارک اموزشی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com